گذر از شاهراه زندگی
هر شهری هویتی مخصوص به خود دارد. پاریس، نیویورک، لندن، توکیو، هر کدام یک فضای متفاوت دارند و حال و هوای این کلان شهرها به لطف رمانها و فیلمها برای همه شناخته شده است. تهران هم کلانشهر و پایتخت ایران است و بالطبع در داستانها حضور دارد. هرچند به واسطهی تازگی ادبیات شهری در ادبیات ایران، این حضور هنوز آنچنان پررنگ و معنادار نیست، در دو دههی گذشته کم کم آثار بیشتری با نگاه به ادبیات شهری و خصوصا تهران نوشته شده است. در شاهراه نوشتهی سینا دادخواه هم از تهران میخوانیم.
هر شهری هویتی مخصوص به خود دارد. پاریس، نیویورک، لندن، توکیو، هر کدام یک فضای متفاوت دارند و حال و هوای این کلان شهرها به لطف رمانها و فیلمها برای همه شناخته شده است. تهران هم کلانشهر و پایتخت ایران است و بالطبع در داستانها حضور دارد. هرچند به واسطهی تازگی ادبیات شهری در ادبیات ایران، این حضور هنوز آنچنان پررنگ و معنادار نیست، در دو دههی گذشته کم کم آثار بیشتری با نگاه به ادبیات شهری و خصوصا تهران نوشته شده است. در شاهراه نوشتهی سینا دادخواه هم از تهران میخوانیم.
راویِ این رمان مردی جوان به نام سپهر مشایخ است که زندگی خود را از کودکی تا قبل از سی سالگیاش تعریف میکند؛ زندگی میان قشری متفاوت از عموم جامعه و در تمول اما بسیار متلاطم. سالهای نوجوانی برای راوی سالهایی بسیار پرحادثه هستند که درک او از زندگی و روابط آدمها را تغییر میدهد. راوی درگیر حوادثی متعدد و گاه نادر میشود و این اتفاقات در کنار روحیهی رهبری، یا به قول خود راوی آلفا بودن، باعث میشود نوجوانی در راوی بیشتر از یک فرد معمولی تغییر و تحول ایجاد کند.
کودکی او اما تقریبا مشابه مابقی کودکان از این قشر است و در امنیت و رفاهی نسبی در کنار چند حادثه میگذرد، اما شیوهی روایت داستان به شکلی است که در تمام رمان تلاطم وجود دارد و با داستانی آرام مواجه نیستیم. رمان با بزرگترین حادثهی دوران کودکی راوی شروع میشود.
حادثهی تله کابین و خطری که از بیخ گوش بهروز (پدر راوی) میگذرد. همراه با روایت این اتفاق راوی همزمان که به گذشتهی نزدیک سفر میکند به آینده نیز میرود. راوی مکرر در طول رمان پیش آگاهیهایی به خواننده میدهد، گاهی خود را بابت این کار مواخذه هم میکند و گاهی این پیش آگاهی را برای فهم گذشته لازم میداند.
درهم تنیدگی زمان روایت شیوهای هوشمندانه برای حفظ ریتم رمان بوده و نویسنده به خوبی از پس آن برآمده است. تفاوت شیوهی روایت فقط در زمان آن نیست، راوی گاهی از بزرگسالی به گذشتهی خود نگاه میکند و از آن میگوید و گاهی خودش را نوجوانی یا کودکی مخاطب قرار میدهد.
این شیوه با وجود لحن متفاوتی که به داستان میدهد به واسطهی تغییر مداوم زمان و مکان در رمان، باعث آشفتگی میشود و گاهی تمرکز را سخت میکند. مکان در داستان شهر تهران است، به جز دو سفر کوتاه در ابتدا و میانه داستان و بخش سفر به شهر مادری و ییلاق ، مابقی ماجرا در همین شهر است.
تهران و ادبیات شهری در تمامی آثار دادخواه عنصر مهمی است. بخشهایی از شاهراه هم حق مطلب را به خوبی ادا کرده است، تمام فضایی که از شهرک اکباتان ساخته میشود، پیشینهی شهرک، مناسبات آدمهایش، حتی تاثیر معماری ساختمان بر ساکنین از نمونههای درخشان استفاده از فضای شهری در داستان است.
توصیف برج آزادی به عنوان نماد تهران هم چنین تاثیر کاملی را در داستان دارد. اما در استفاده از نشانههای شهر تهران، در بخش زیادی از رمان زیاده روی یا حتی میتوان گفت اسراف شده است.
مکرر نام مکانها و مغازهها و نشانههایی از تهران را میخوانیم که بخشی از هویت شهر تهران هستند. اما به واسطهی تعدد این مکانها و شتابی که دارند، اتمسفر و هویت آنها ساخته نمیشود. شهر تبدیل میشود به قطار اسم از شیرینی فروشی بی بی تا بازار، تجریش تا راه آهن، بدون هیچ کارکرد معنایی در داستان.
این تکرر نامها بیشتر از آنکه به ساخت فضای شهری داستان کمک کند به ادای دین نویسنده به تهران شبیه میشود، اما این ادای دین نیز ابتر میماند. در پس این آشفتگی مکانی، شاهراه به خوبی مسیر رشد راوی را نشان میدهد و به خوبی با همان ترفند درهم تنیدگی زمان، میتواند خواننده را با این مسیر همراه کند. همه آزمون و خطاهای فکری، دوستی و دشمنیها و سیر تکامل تفکرات یک جوان در دهه هفتاد شمسی را به خوبی نشان می دهد. دههای متلاطم که روی جوانان و نوجوانانِ آن زمان تاثیر زیادی گذاشت.
دادخواه آشکارا از پررنگ کردن سیاست در رمانش کناره میگیرد و به مناسبات خانوادگی و اجتماعی و تاثیر آن روی شکلگیری شخصیت یک فرد بیشتر اهمیت میدهد. اما در عین حال فضای متلاطم سیاسی و تاثیر آن در شکلگیری یک نسل را نیز به شکلی مطلوب نشان میدهد. در پس این نقاط قوت و کاستیها شاهراه هم اثر دیگری از دادخواه است که به یقین از این پس در محافل ادبیات شهری از آن بیشتر خواهیم شنید.
یک دیدگاه در “گذر از شاهراه زندگی”
کتاب شاهراه جذابیت هایی دارد که حاصل نگاه دقیق نویسنده ست. با اینحال نوعی تفاخر در نوشته های آقای دادخواه هست که البته در این اثر کمتر از آثار قبلی ایشان بود. اواخر کتاب هم بازی با کلمات و اسم ها و زمینه های مورد علاقه ایشان به حدی بود که باعث خستگی می شد و نوعی هذیان گویی را در ذهن تداعی میکرد.