کهن الگوی شازده کوچولو
شاید کمتر کتابی به اندازه شازده کوچولو مرزها را پشت سر گذاشته و علاقمندان پروپاقرصی در همه جهان داشته باشد. گویا ماجرای مشترکی در درون همه ما فارغ از سن و جنسیت و فرهنگ به این کتاب پیوندمان میدهد. همین موضوع مورد خوبی برای بررسی روانشناختی این اثر و کشف کهن الگوهایی که میتواند در این پیوند موثر باشد فراهم میکند. ماری-لوئیز فون فرانتس با دکترای ادبیات کلاسیک و به عنوان یکی از همکاران نزدیک کارل گوستاو یونگ با شناساندن کهن الگوی نوجوان ابدی به تفسیر کتاب شازده کوچولو دست زده است.
نوجوانی ابدی و نبوغ خلاقانه
نویسنده: ماری-لوئیز فون فرانتس
مترجم: تورجرضا بنیصدر
ناشر: لیوسا
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۴۰
شاید کمتر کتابی به اندازه شازده کوچولو مرزها را پشت سر گذاشته و علاقمندان پروپاقرصی در همه جهان داشته باشد. گویا ماجرای مشترکی در درون همه ما فارغ از سن و جنسیت و فرهنگ به این کتاب پیوندمان میدهد. همین موضوع مورد خوبی برای بررسی روانشناختی این اثر و کشف کهن الگوهایی که میتواند در این پیوند موثر باشد فراهم میکند. ماری-لوئیز فون فرانتس با دکترای ادبیات کلاسیک و به عنوان یکی از همکاران نزدیک کارل گوستاو یونگ با شناساندن کهن الگوی نوجوان ابدی به تفسیر کتاب شازده کوچولو دست زده است.
نوجوانی ابدی و نبوغ خلاقانه
نویسنده: ماری-لوئیز فون فرانتس
مترجم: تورجرضا بنیصدر
ناشر: لیوسا
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۴۰
افراد زیادی در جهان داستان شازدهکوچولو را خواندهاند و جالب اینجاست که با وجود تفاوتهای فرهنگی و نژادی مختلف، اغلب این افراد با آن احساس همذاتپنداری میکنند. همین احساس مشترک میتواند وسوسه غریبی برای یک روانکاو باشد تا در این داستان کوتاه به دنبال ردپاهایی از کهن الگوها بگردد، نقطه مشترکی که میتواند آنقدر آسان اینهمه انسان متفاوت را بهم پیوند دهد.
این وسوسه سراغ ماری-لوئیز فون فرانتس هم آمد، وقتی که متوجه شد هنگامی که درباره این کتاب با خوانندگان آن صحبت میکند همگی با پافشاری و یکدندگی تأکید میکنند که این اثر عالی و بیمانند است و آنچنان شیفته این داستان شدهاند که نمیخواهند هیچ تردید و دودلی دربارهاش به خود راه دهند. اینجاست که او تصمیم میگیرد کتاب شازده کوچولو را با رویکردی روانشناختی تفسیر کند. او البته به نظر گزینه مناسبی هم برای این کار میآید، دکترای زبانشناسی و ادبیات کلاسیک داشته و سالها همکار یونگ و مدرس روانکاوی تحلیلی بوده است.
نویسنده ابتدا در مقدمه کتاب درباره نوجوان ابدی توضیح میدهد، کهن الگویی برگرفته از یکی از ایزدان دوران باستان و ویژگیهای آن را بیان میکند، ویژگیهایی که سویههای مختلفی دارند، از به دور بودن از واقعیت تا برخوردار بودن از گونهای از معنویت. سپس بخش نخست کتاب که به تفسیر شازده کوچولو اختصاص دارد آغاز میشود.
تفسیر داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد یکی خلبان و دیگری شازده کوچولو اما از همان آغاز معلوم میگردد که هردوی اینها بخشی از وجود خود اگزوپری هستند.
برای توضیح بهتر ماجرا فون فرانتس ناچار است که از زندگی شخصی خود اگزوپری نیز بگوید، از فضای اجتماعی و هنری فرانسه در آن سالها و روحیه خشک اشرافزادگان فرانسوی، از مادر مقتدر و پرنفوذش که همیشه درحال پیشبینی مرگ پسرش بوده، از همسرش با نام رزا (Rosa) که تندمزاج و بدقلق بوده.
و خاطراتی از افرادی که با او سروکار داشتهاند مثل یکی از فرماندهانش که میگوید او در برابر مقررات سخت و خشک اداری دچار حملههای درک نشدنی میشد تا افرادی که عقیده داشتند آدم در دیدار با او سرخورده میگشت چون همیشه طوری بود که انگار یکسره خودش نیست و دارد نقش بازی میکند.
سمت دیگر ماجرا شازده کوچولو قرار دارد، کسی که اگزوپری از دیدن او شادمان است زیرا احساس میکند جنبه دیگری از خود اوست.
شازده کوچولو نماد کهن الگوی کودک است و فون فرانتس میکوشد که آن را به دو شکل تفسیر کند: هم به عنوان سایهای کودکانه و هم به عنوان خود. اینجاست که توضیحات نویسنده که البته جابهجا همراه با بخشهایی از متن کتاب و تصاویرش است ماجرا را به آنجا میکشاند که این نماد دارای دوبخش نقش مایهی کودک الهی و سایهی کودک است.
در کشف این دوبخش که مثل یک آری یا نه میماند فون فرانتس به قسمت مهمی از داستان اشاره میکند که مورد علاقه بسیاری از خوانندگان این کتاب است، صحنه دیدار شازده کوچولو و روباه و به تعبیر فرانتس جایی که با اوضاع و احوالی بسیار ناگوار روبهرو هستیم زیرا قاعدتاً شازده کوچولو در اینجا باید دچار تعارض میشد، بین ماندن با دوستی که روی زمین پیدا کرده و برگشت نزد گلاش؛ یا به تعبیر روانشناختی آدم دربرابر بخش ناخودآگاهش همان اندازه موظف است که در برابر واقعیت انسانی این دنیا.
نقطه اوج یا بخش اصلی داستان را در فصلی با عنوان بدرود تفسیر میکند یعنی زمانی که شازده کوچولو تصمیم به بازگشت به سیارهاش میگیرد و اندوهبارترین تصویر کتاب، تصویر آخر که تنها دوخط با یک ستاره است.
انتخاب مرگ در تفسیر فرانتس به نوعی نپذیرفتن رنج زیستن در جهان و امید بچگانه پس گرفتن چیزی است که از دست رفته است.
شاید به نوعی تن دادن به رنج بدون پیدا کردن پلی برای عبور به سوی امکانات آیندهی زندگی؛ ماجرای کسانی که گرفتار اندوه نوجوانی ابدی شدهاند.
در سه قسمتی که به بخش تفسیر شازده کوچولو اختصاص دارد سایر شخصیتها و تصاویر کتاب هم تفسیر میشوند، از فیلها تا ساکنان سیارکها. شاید نکته جالب کتاب این باشد که با وجود آنکه فونتس بسیار موشکافانه میکوشد برای هربخش و شخصیت نماد و نشانهای پیدا و تفسیر کند، اما از پیچیدن نسخه و دادن دستورالعملهای قاطعانه خودداری میکند.
در حقیقت او با تفسیر داستان محبوب شازده کوچولو به شکلی دارد به معضلات و مشکلات دوران خود و همچنین تضادها و درگیریهایی که انسان در مسیر زندگی و شناخت خود دارد اشاره کرده و با تیزهوشی تمام برای قابل فهم کردن این ماجرا از ادبیات و یکی از محبوبترین کتابهای قرن بیستم استفاده میکند. با خواندن کتاب چه بسا دریابیم که آنچه کتاب شازده کوچولو را انقدر محبوب همه کرده ریشه در کدام بخش دردناک یا آرزومند مشترک همگی ما دارد.
کتاب البته یک بخش دیگر هم دارد که به بازگویی و شرح یک مورد عملی از مراجعان خود فرانتس و تحلیل چند رویای بزرگ کهن الگویی میپردازد و به گفته مترجم کتاب بخش سومی هم داشته که تفسیر اثری از برونو گوتس با نام امپراتوری بیقلمرو بوده که به علت ترجمه نشدن اصل داستان به زبان فارسی از آوردن آن چشم پوشی کرده.
شاید مطالعه کتاب برای کسانی که با مباحث روانشناختی به ویژه نظرات یونگ آشنایی نداشته باشند کمی دشوار باشد. البته مترجم برای آسانی کار در ابتدای کتاب واژهنامهای آورده و واژههای کلیدی همچون کهن الگو، سایه، آنیما-آنیموس و پرسونا را که در جای جای کتاب به آنها اشاره میشود را توضیح داده است.
تفسیر روانشناختی آثار هنری همیشه با تردیدها و پرسشهای فراوانی روبهرو بوده است. پرسشهایی که فون فرانتس به برخی از آنها در کتاب پاسخ داده است:
«از من پرسیدهاند اگر سنت #اگزوپری شفا مییافت و شخصیت نوجوان ابدیاش مداوا میشد، آیا هنوز هم میتوانست هنرمند باشد؟ شفا یافتن از روان رنجوری نوجوانی به معنای شفا یافتن از هنرمند بودن نیست.»
کهن الگوی شازده کوچولو