«کرکس» داستان کوتاهی از فرانتس کافکا
«کرکس» داستانی کوتاه از فرانتس کافکا است که در زمانی بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ نوشته شده است. این متن معمولاً با داستان پرومته کافکا مقایسه میشود که کرکس در این اثر جایگزینی برای عقاب است.
(مترجم)
(مترجم)
«کرکس» داستانی کوتاه از فرانتس کافکا است که در زمانی بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ نوشته شده است. این متن معمولاً با داستان پرومته کافکا مقایسه میشود که کرکس در این اثر جایگزینی برای عقاب است.
کرکسی به پاهایم حمله کرده بود و مدام با منقار تیزش نوک میزد. چکمهها و جورابهایم را تکهپاره کرده و منقارش را به انگشتهایم فرو میبرد و هی به آن ضربه میزد. بعد بال کشید و چند بار دور سرم چرخید و دوباره فرود آمد و نشست و به شروع به کندن گوشت از پاهایم کرد.
در این حین نجیبزادهای داشت از کنارم رد میشد و این صحنه را که دید پرسید: “چرا پس کاری نمیکنی؟ چرا این کرکس رو تحمل میکنی و همینطور نشستی ؟”
به او گفتم : “چیزی برای تاراندنش ندارم. نشسته بودم، بیسلاحی که کرکس آمد و روی پنجه پاهایم نشست و منقار تیزش را فرو برد. چند بار خواستم بترسانمش و یا حتی گردنش را بگیرم اما کرکس خیلی تیز و قوی است. نزدیک بود به صورتم چنگ بزند و منقارش را توی تخم چشمهام فرو ببرد. به همین روی با خشنودی و رضایت قلبی پاهایم را قربانی خودم کردم و آنها را پیشکشش کردم. حالا دیگر تکهپاره و دوشقه شدهاند. “
نجیبزاده گفت: “تو داری اینهمه درد میکشی و زجر میبری، درحالیکه کرکس با ضربت یک گلوله کارش تمام است.”
گفتم: “یعنی به همین راحتی که میگویی، شما میتوانی این کار را در حق من انجام بدهی؟”
نجیبزاده گفت: “با کمال میل در خدمتم، فقط بگذار بروم و از خانهام اسلحه شکاریام را بیاورم، نیمساعتی طول میکشد، تو تحمل کن.”
نمیدانستم چه بگویم، لحظای از سوز و درد شدید شوکه شدم و ادامه دادم ” هر چه زودتر بیایید دیگر طاقت ندارم.” نجیب زاده گفت: “به زودی میآیم.”
و با عجله رفت. در این حین انگار کرکس داشت حرفهای ما را میشنید و گذاشته بود که ما با هم گفتگو کنیم و به هم اشاراتی ردو بدل کنیم.
نگاهی به ما کرد. مشخص بود که ماجرا را فهمیده. لحظهی بعد عقب نشست و شریانم را پاره کرد. خون بیرون جهید و سپس بال کشید و به هوا پرید. در بالای سرم چرخی زد وبه دوردستها گریخت. در آن زمان من به پشت خوابیده بودم و خودم را آزاد احساس میکردم.
دستم به مانند چنگالهای او پر خون بود. خونی که از من سرریز شده بود، دور تمام فرومایگیها حلقه زده و تمامی اطراف و اکناف خاک را پوشانده بود.
منبع
ترجمه از آلمانی توسط مایکل هافمن
ترجمه از انگلیسی توسط سعید جهانپولاد