بعد از انتخاب کتاب بامداد خمار به عنوان یکی از ده کتاب تاثیرگذار، به‌طور مختصر، به دلایل این انتخاب می‌پردازم.

شاید بعد از انقلاب اولین داستان پرکشش و پرتعلیق عاشقانه‌ای که خواندم این کتاب بود، کتابی که شخصیت اصلی آن زنی است که در فضای رایج جامعه در آن دهه، که زنان خوب را مطیع امر مردان خانواده نشان می‌دهد، دنبال خواسته‌اش می‌رود و بخاطر رسیدن به خواسته‌اش جلوی مردان خانواده می‌ایستد و واگذاری امتیازات بی‌شمار خانوادگی را تاب می‌آورد.

این زن با این‌که بهای سنگینی هم می‌پردازد این امکان را در ذهن خواننده، مثل یک چراغ کوچک روشن می‌کند که می‌شود آن‌طور که دلت می‌خواهد زندگی کنی حتی اگر بهای سنگینی داشته باشد، این عدم تمکین مطلق زن در ذهن من به‌عنوان خواننده، یکی از دلایل جذابیت این کتاب است و دلایل بعدی به ترتیب پاکیزه نویسی و سادگی نثر نویسنده است.

قصه سرراست و شاید تکراری آن، این بار با جذابیت بیشتری تعریف شده و پرداخت صحنه‌ها و زیبایی روایت، کتاب را در حین خواندن مثل فیلمی جلوی چشم خواننده جان می‌بخشد. بامداد خمار در زمان خودش، یکی از داستان‌های پیشرو محسوب می‌شد و برای من جزو داستان‌های تاثیرگذار است.