پوزخندی آرام بر پلیدیهای این روزگار
«حسام حیدری» نویسندهی «مأمور مرگهای غیراتفاقی» اندوه و خشم و حیرت خود را در روایتهای خونسردانهاش از مناسبات غیر انسانی آشکار و نهان، بیان میکند و همین ناسازگاری میان درونمایهی داستان با لحن روایت، بیانگر دیدگاه استهزایی مؤلف است؛ استهزاء شرایطی که در آن هیچکس از رواج و فراوانی پلیدیها، ناخرسند نیست و حتی بسیاری از افراد با پلیدیها خوگرفتهاند و آنها را دستمایهی تحصیلات، تخصص، کار و کاسبی و سرگرمی خود ساختهاند.
«حسام حیدری» نویسندهی «مأمور مرگهای غیراتفاقی» اندوه و خشم و حیرت خود را در روایتهای خونسردانهاش از مناسبات غیر انسانی آشکار و نهان، بیان میکند و همین ناسازگاری میان درونمایهی داستان با لحن روایت، بیانگر دیدگاه استهزایی مؤلف است؛ استهزاء شرایطی که در آن هیچکس از رواج و فراوانی پلیدیها، ناخرسند نیست و حتی بسیاری از افراد با پلیدیها خوگرفتهاند و آنها را دستمایهی تحصیلات، تخصص، کار و کاسبی و سرگرمی خود ساختهاند.
مأمور مرگهای غیراتفاقی داستانی از همین حوالی و همین روزهایی است که در آن هستیم. استهزایی از جامعهای که در آن مناسبات انسانی رنگ باخته و به جای آن زرنگیهای حقیرانه و سرگرمیهای پست و نازل، دلخوشی مردم شده است؛ چندان که برای تماشای خودکشی، مراسم و جشن و مهمانی برپا میشود و حتی کسی که قصد خودکشی دارد، نگران طرح لباسش، آرایش سر و صورتش و عکسهایی است که از لحظه مرگش در فضای مجازی منتشر خواهد شد.
جامعهای وارونه که در آن دزدی، اختلاس، قتل و پلیدیهایی از این دست نه تنها عادی شده، بلکه در دانشگاه تدریس میشود و برای آنها مدرک تخصصی صادر میشود.
بنگاههای متعدد برای تأمین خدمات قتل، دزدی و اختلاس با مجوز رسمی وجود دارد و هیچ کس از این همه پلیدی متعجب نمیشود تا آنجا که کشتن خلاقانه انسان، به عنوان پروژهی پایان تحصیلات تخصصی در رشتهی قتل است و دانشجو از خالهاش خواهش میکند که داوطلب مرگ شود تا او بتواند پروژهاش را سر وقت تحویل استاد بدهد.
در چنین فضای مضحک و هولناکی که پر از دروغ، تقلب، بیرحمی و رذالت است، دغدغههایی بیهوده ذهن انسانها را به خود مشغول کرده است.
راوی داستان، کارشناس یک بنگاه خصوصی قتل است که به سفارش مشتریان، آدمکشی میکند و مدتی است که کارش رونق ندارد چون در این کار نیز مانند تمام کارهای دیگر، دخالت مراکز قدرت و بنگاههای قدرتمندتر فضای کار را بر دیگران تنگ کرده است.
در این جامعهی وارونه، طبعاً جایی برای کتاب و نویسندگی و شعر نیست. نویسنده و شاعر و مترجم، در چنبرهی فریبکاریها و زرنگیهای حقارتبار ناشران، تهیه کنندگان و کارفرمایان، به تدریج منزوی شده و در خلوت و فراموشی از میدان به در میرود.
«حسام حیدری» نویسندهی مأمور مرگهای غیراتفاقی اندوه و خشم و حیرت خود را در روایتهای خونسردانهاش از مناسبات غیر انسانی آشکار و نهان، بیان میکند و همین ناسازگاری میان درونمایهی داستان با لحن روایت، بیانگر دیدگاه استهزایی مؤلف است؛ استهزاء شرایطی که در آن هیچکس از رواج و فراوانی پلیدیها، ناخرسند نیست و حتی بسیاری از افراد با پلیدیها خوگرفتهاند و آنها را دستمایهی تحصیلات، تخصص، کار و کاسبی و سرگرمی خود ساختهاند.
مرگ زیبایی، خلاقیت، عواطف، آزادی و عشق از یک سو و غالب شدن روحیه سودجویی، فرصتطلبی، حقارت و فریبکاری از سوی دیگر، انسان را در قفس تناقضات به آب و دانهای حقیرانه دلخوش میدارد.
حسام حیدری به خوبی توانسته این وضعیت شگفت را که آمیزهای از زرنگی و فرصتطلبی و غرق شدن در پلیدی است همراه زندگی نکبتبار و دلخوشیهای ابلهانه و محقر، روایت کند. طرح کلی داستان نیز به گونهای است که کشش لازم را برای همراهی خواننده ایجاد میکند.
یک نکته دیگر، نثر زیبای کتاب است که هم ظرفیتهای زبان نوشتاری را به کار بسته و هم از ظرافتهای زبان گفتاری نشانههایی دارد. هم چنین شیوهی خط متن کتاب که در راحت خوانی داستان نقش دارد و نشانگر تجربه و تبحر و هوشمندی مؤلف و ویراستار کتاب است.
مأمور مرگهای غیراتفاقی با آن که حرفها و روایتهای تکاندهندهای دارد، هیجانزده و شعاری نیست؛ خونسرد، آرام و ژرفنگر است و این همان رندی مورد نظر همهی طنزنویسان حرفهای است.
پوزخندی آرام بر پلیدیهای این روزگار