سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

پل‌های معلق

تاریکی معلق روز مانند صفحه‌ی حوادث روزنامه به تمامی سرتیترهای خبری مهم می‌‌پردازد. اسیدپاشی و قربانیان آن، کارتل‌‌های توزیع مواد مخدر، مشکلات جانبازان اعصاب و روان و نامهربانی جامعه پزشکی با آنها، ناامنیِ زندگیِ یک مهاجر، حضور داعش در سوریه، فضای پر از دروغ و نیرنگ رسانه‌‌ها... و در پس تمام این‌ها روابط متزلزل و منفعت‌طلبانه‌ی میان افراد را نشان می‌دهد و تنهایی هرکدامشان میان تمام شلوغی‌‌هایی که برای خود ساخته‌‌اند.

 

 

 

 

 

شتاب زندگی زیاد شده و تعداد انسان‌‌ها هم امروز بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ زمین است.  وسایل ارتباط جمعی سال به سال پیشرفته‌‌تر می‌‌شوند. فضای مجازی همه‌‌ی انسان‌‌ها را به هم وصل کرده است. دیگر فاصله‌‌ معنایی ندارد. اما هنوز انسان‌‌ها  تنها هستند، حتی  تنها‌‌تر از قبل، پر از حرص‌‌ها و آزها. تاریکی معلق روز نوشته‌‌ی زهرا عبدی که توسط نشر چشمه منتشر شده است به این حال و هوا می‌پردازد.

تاریکی معلق روز با یک روز آشفته‌‌ی ایما اعلایی دختر جوانِ وبلاگ نویس شروع می‌‌شود. زمان امتحانات پایان سال است و ایما به جای مادر بیمارش به مدرسه می‌‌رود تا از شاگردان او امتحان بگیرد، اما تمام فکر و ذهنش درگیر اعدام جوانی است که  قاچاقچی مواد مخدر بوده. یوسف قاچاقچی امروز و وبلاگ نویس سابق  است که ایما او را ندیده اما نوشته‌‌هایش را دوست دارد. یوسف به شکل معجزه آسایی از اعدام نجات پیدا می‌‌کند و این معجزه به  یکی از خطوط اصلی داستان تبدیل می‌‌شود. ایما که تحصیل کرده‌‌ی رشته‌‌ی خبر است، در وبلاگش از حال و روز پدر جانبازش می‌‌نویسد که  به مرور حالش بد و بدتر می‌‌شود و ایما به دنبال کشف این حقیقت است که آیا قصد و عمدی در این بدتر شدن حال پدر وجود دارد یانه. ایمای جوان نه به واسطه‌‌ی سابقه‌‌ی حضور در فضای مجازی یا تحصیلاتش که بیشتر به واسطه‌‌ی معرفی دوستش آتنا در یک سایت خبری استخدام می‌‌شود. آتنا مجری یک شبکه‌‌ی تلوزیونی در لندن است و  بیشتر به واسطه‌ی خواهرش که قربانی اسیدپاشی است شناخته می‌‌شود و روابط این دو خواهر دوقلو و کشمکش‌‌هایی که بین این دو وجود دارد بخشی از داستانِ رمان را تشکیل می‌‌دهد. در کنار این چند خط داستانی، زندگی دانیالِ وبلاگ نویس و خبرنگار و خانواده‌‌ی فرهیخته‌‌اش و روابط میان افراد این قشر را داریم. ایما را به نوعی می‌‌توان شخصیت اصلی رمان دانست اما تمامی شخصیت‌‌های دیگر نیز در رمان حضور پررنگ دارند و کمتر از ایما به آنها توجه نشده است. خط ربط تمام آدم‌‌های رمان وبلاگ‌‌نویسی و دنیای رسانه و خبر است. درگیر شدن با بازگشت یوسف از مرگ و ارتباط‌‌های پنهان و آشکاری که بین این دوستان سابقاً مجازی وجود داشته است گره‌‌های داستان را می‌‌سازد.

تاریکی معلق روز مانند صفحه حوادث روزنامه به تمامی سرتیترهای خبری مهم می‌‌پردازد. اسیدپاشی و قربانیان آن، کارتل‌‌های توزیع مواد مخدر، مشکلات جانبازان اعصاب و روان و نامهربانی جامعه پزشکی با آنها، ناامنیِ زندگیِ یک مهاجر، حضور داعش در سوریه و مقاومت کردهای سوریه در برابر آنها، مشکلات ارتباطی میان جوانان، بی‌‌اعتمادی و سواستفاده آدم‌‌ها از یکدیگر، فساد در جامعه به شکل فساد در قدرت طلبی میان یک قشر و فساد اخلاقی میان قشری دیگر، فضای پر از دروغ و نیرنگ رسانه‌‌ها که البته این را بیشتر معطوف به جامعه‌‌ی ایرانی نشان می‌‌دهد و در پس تمام اینها روابط متزلزل و منفعت طلبانه میان افراد را نشان می دهد و تنهایی هر کدامشان  میان تمام شلوغی‌‌هایی که برای خود ساخته‌‌اند. رمان از این جهت روی لبه‌‌ی تیغ حرکت کرده است. پرداختن به موضوعاتی که جامعه به آنها حساس است را می‌‌توان از نقاط قوت رمان دانست، اما در عین حال پرداختن به تمامی این مسائل  باعث شده که هیچ کدام از اتفاقات عمق نگیرند، باورپذیری‌‌ اتفاقات کم شده و رمان ترکیبی از تمام اتفاقات روز شود. شخصیت‌‌ها هرچند پرتعداد اما همه زیر سایه‌‌ی حوادث داستان هستند.

 همانطور که گفته شد حوداث و اتفاقات یک دهه‌‌ی اخیر در رمان بسیار پررنگ است اما هیچ کدام از اتفاقات و روایت‌‌ها  وزن خاصی نسبت به دیگری پیدا نمی‌‌کند. نویسنده با الگو برداری از قالب وبلاگ نویسی و تاکید روی اینکه  هیچ چیز در وبلاگ نمی‌‌تواند خیلی عمیق و موشکافانه باشد و همه چیز در فضای مجازی سطحی و گذراست،  دلیل فرمیِ موجهی برای این عدم تمرکز در محتوا به خواننده می‌‌دهد. در عین حال این خرده روایت‌‌ها به واسطه‌‌ی وزنه‌‌ی سنگینی که در جهان واقعی دارند در ذهن خواننده به شکل روایتی سطحی و گذرا نمی‌‌مانند. در این رمان ارجاعات به دنیای بیرون بسیار پررنگ‌‌ هستند. در هرکدام از شخصیت‌‌ها و روابط بین فردی و ماجراهایی که اتفاق می‌‌افتد می‌‌توان ردپای یک یا چند نمونه واقعی در جهان بیرون از داستان پیدا کرد. از میان تمام آن‌‌ها یک نمونه اشاره به مراسم خاکسپاری مرتضی پاشایی (خواننده‌‌) بدون ترکیب با ماجرای واقعیِ دیگری در رمان آمده اما نویسنده به اسم خواننده اشاره نمی‌‌کند، اشاره به زهرا عبدی (نویسنده‌‌ی رمان) یکی از  موارد نادری است که از  شخصی حقیقی در رمان نام برده شده. قطعا شخص نویسنده با وجود نامش در رمان مشکلی ندارد و شکایتی از نشر چشمه در جایگاه ناشر نخواهد داشت! چنین محافظه‌‌کاری‌‌هایی در معرفی افراد آشکارا در رمان وجود دارد. این اشارات مکرر و گنگ به خوبی با داستان ترکیب نمی‌‌شوند و اجازه ورود کامل خواننده به دنیای خیالیِ رمان را نمی‌‌دهند، در عین حال این ارتباط با جهان بیرون از متن کمکی هم به پیشبرد داستان نمی‌‌کند.

در پس همه‌‌ی حوادث واقعی و غیرواقعیِ رمان تاریکی معلق روز آن‌‌چه بیش از همه خود را نشان می‌دهد، روابط بین فردی و هویت فردی است. هویت افرادی که هر روز در ظاهر برای هزاران نفر حرف می‌زنند و از ده‌‌ها نفر پاسخ دریافت می‌‌کنند اما در نهایت به تمامی تنها هستند. رمان به وجه هیولایی دنیای مدرن و فضای مجازی می‌‌پردازد که خلوت و هویت را از افراد می‌‌گیرد و در ازای آن لذت حضوری کاذب می‌‌دهد. هر کدام از شخصیت‌‌های داستان هر روز در وبلاگ‌‌های خود می‌‌نویسند، وبلاگ دیگران را می‌خوانند و بدون دیدن و شنیدن یک‌‌دیگر احساس می‌‌کنند در زندگی هم حضور دارند. حضوری که نه همراهی در آن هست و نه توجه و ارتباطی صمیمانه. تمام تلاش افراد در فضای مجازی برای دیده شدن و خوانده شدن به حرص و طمعی می‌‌رسد که اصل وجود چنین فضایی یعنی رابطه را از بین می‌‌برد. ارتباطات مجازی به لایک‌‌ها و کامنت‌‌ها و بعضاً هجمه‌‌هایی علیه افراد محدود می‌‌شود که عمر هر کدام کوتاه است. تاریکی معلق روز نشان می‌‌دهد با یک کلیک به تمام جهان وصل می‌‌شویم اما از غارنشین‌‌های اولیه هم تنهاتریم اگر در دنیای واقعی همراهی نداشته باشیم. ایما در رمان می‌‌گوید: «شاید از همان سال‌‌ها پیش به جای نوشتن در این برهوت باید به اولین فرد حقیقی زنگ می‌‌زدم و کمک می‌‌خواستم».

 رمان تاریکی معلق روز همانطور که گفته شد گرفتار کثرت خرده‌‌ روایت‌‌هایی است که تمامی مسائل روز جامعه را در خود دارد، این آشفتگی آیینه‌‌ای از حال جامعه‌‌ی امروز است. حالِ آشفته‌‌ی  آدم‌‌هایی که  به هر ترفندی متوسل می‌‌شوند تا از خود به دیگری پل بزنند، اما چنان پر از حرص و آزند و هر حرکتی را با منطق دنیای پرشتاب اطرافشان می‌‌سنجند که همه‌‌ی این پل‌‌ها معلق و نیمه ویران روی پایه‌‌های لرزان خودخواهی‌‌های فردی بنا می‌‌شود.

  این مقاله را ۱۵ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *