سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

واقعیت، فراتر از آنچه دیده می‌شود

واقعیت، فراتر از آنچه دیده می‌شود

 

دریا قرمز نیست داستان یک مداد شمعی آبی است که به دلیل داشتن برچسب «قرمز» تحت فشار است. همه از او انتظار دارند که قرمز باشد. اطرافیان زورشان را می‌زنند تا او نقاشی‌های مربوط را به رنگ قرمز درآورد. «معلمش فکر می‌کرد او باید بیشتر تمرین کند.»، «مامانش فکر می‌کرد او باید با رنگ‌های دیگر ترکیب شود.»، «پدربزرگ و مادربزرگش فکر می‌کردند نوه‌شان به اندازه‌ی کافی گرم نیست.»

دریا قرمز نیست داستان یک مداد شمعی آبی است که به دلیل داشتن برچسب «قرمز» تحت فشار است. همه از او انتظار دارند که قرمز باشد. اطرافیان زورشان را می‌زنند تا او نقاشی‌های مربوط را به رنگ قرمز درآورد. «معلمش فکر می‌کرد او باید بیشتر تمرین کند.»، «مامانش فکر می‌کرد او باید با رنگ‌های دیگر ترکیب شود.»، «پدربزرگ و مادربزرگش فکر می‌کردند نوه‌شان به اندازه‌ی کافی گرم نیست.»

 

 

داستان کتاب دریا قرمز نیست، حکایت زندگی تمامی ماست. اتفاقی که حداقل یک بار در طول زندگی خودمان تجربه‌اش کرده‌ایم و یک جایی دل‌مان خواسته بلند فریاد بزنیم: «من را ببین. خود خودم را. من اویی نیستم که تو می‌بینی!» و این جدایی ظاهر ما از درون‌مان یا دیده نشدن توانمندی‌های‌مان، ناشی از برچسب‌هایی است که خانواده، مدرسه و جامعه بر روی ما زده‌اند. برچسب‌هایی که بدون توجه به ماهیت، توانایی‌ها و علایق ما بر روی ما چسبانده شده‌اند.

کتاب دریا قرمز نیست داستان یک مداد شمعی آبی است که به دلیل داشتن برچسب «قرمز» تحت فشار است. همه از او انتظار دارند که قرمز باشد. اطرافیان زورشان را می‌زنند تا او نقاشی‌ها را، به رنگ قرمز درآورد. «معلمش فکر می‌کرد او باید بیشتر تمرین کند.»، «مامانش فکر می‌کرد او باید با رنگ‌های دیگر ترکیب شود.»، «پدربزرگ و مادربزرگش فکر می‌کردند نوه‌شان به اندازه‌ی کافی گرم نیست.» ندیدن ماهیت مداد شمعی باعث می‌شود او مدام احساس سرخوردگی کند و دیگران گمان کنند که او بی‌عرضه و نابلد است.

 

«انگار هرکسی می‌خواست چیزی بگوید: «بعضی وقت‌ها می‌گویم نکند اصلاً قرمز نیست!» «خل شدی؟ ببین روی برچسبش نوشته قرمز!» «به نظر من که تنبل است.» «دقیقاً! باید بیشتر روی کاغذ فشار بیاورد. باید حسابی از خودش کار بکشد.» «یک کم صبر داشته باشید.

راه می‌افتد!» در این بین تمام لوازم نقاشی هم به او کمک می‌کنند تا مدادشمعی آبی، قرمزی خودش را بروز دهد. همه‌ی آن‌ها با هدف کمک کردن فقط به مدادشمعی آسیب می‌زنند. تا این‌که یک روز مداد شمعی دیگری پیدا می‌شود و از او می‌خواهد آبی بودن درونش را نشان دهد. انگار دوست جدیدش متوجه شده است که مدادشمعی، آبی است. نه قرمز.

دوست جدید از مداد شمعی داستان می‌خواد اقیانوسی آبی بکشد اما او می‌گوید که نمی‌تواند. این‌جاست که خواننده متوجه می‌شود زمزمه‌های قبلی اطرافیان مبنی‌ بر عدم توانایی مداد شمعی، بر روی او تاثیر گذاشته و الان که کسی پیدا شده و از او می‌خواهد توانایی ذاتی و درونی‌اش را نشان بدهد، او شرم دارد و خودش را ناتوان می‌بیند.

 

دریا قرمز نیست
کتاب دریا قرمز نیست

 

نمونه‌های مشابه این موضوع در زندگی ما در جامعه زیاد رخ می‌دهد. مثل وقتی که خانواده و اطرافیان بنا به موقعیت شغلی والدین، از کودک می‌خواهند دنبال رشته‌ای برود که کودک هیج علاقه و استعدادی در آن رشته ندارد. فشار آن‌ها به این دلیل است که آن رشته موجب بقای اسم و رسم خانوادگی آن کودک خواهد بود. جامعه و والدین گاهی با خودخواهی خود ویژگی‌های ذاتی کودک‌شان را نادیده می‌گیرند و او را به سمتی سوق می‌دهند که نه‌تنها گِرهی باز نمی‌کند، بلکه گِره‌های محکم‌تری بر روی روان و اعتمادبه‌نفس کودک می‌زند.

مخاطب در پایان داستان دریا قرمز نیست پر از امید می‌شود. آن‌جایی که می‌بیند مدادشمعی جدای از تمام انتظاراتی که در گذشته به او القا شده، به درون خودش واقف می‌شود و به اهمیت خودش، که نتیجه‌ی اعتماد و پذیرش او توسط دوست جدیدش بود، پی می‌برد. بعد از کشف درونیات خودش و به‌کار بردن استعدادهایش اطرافیان هم به خودشان می‌آیند و به او افتخار می‌کنند.

مایکل هال با روایت این داستان، با یک تیر چند نشان زده است. اول از همه والدین و اطرافیان را در همهمه‌ی فشارها و انتظارات نابه‌جایشان متوقف کرده است. آن‌ها را به گوشه‌ای کشانده و از آن‌ها خواسته تا بهتر به کودکشان نگاه کنند. هال با این کتاب به آدم بزرگ‌ها نشان داده است که گاهی آن‌چه آنان می‌بینند واقعی نیست. باید با دید عمیق‌تر به اطراف و مخصوصاً به کودک‌شان نگاه کنند.

 

بعد از این موضوع او به کودک نشان داده که از بروز درونیات و استعدادهای خودش نترسد. اگر همه در گوشش می‌خوانند که او ناتوان است، شرم‌زده نشود. این امید و ایمان را داشته باشد که هر انسانی، در هر جایگاهی که باشد استعدادهای ذاتی منحصربه‌فرد خودش را دارد و با اعتماد به خودش می‌تواند آن استعداد را بروز دهد.

هال با نوشتن کتاب دریا قرمز نیست، آدم‌ها را در هر سنی به فکر وا می‌دارد. فکر به این‌که ذات انسان پر از شگفتی است. هرانسانی با هر محدودیت، خانواده، استعداد و جغرافیای خاص خودش، منحصربه‌فرد است. کافی است که او را فرای چیزی که هست، دید و شناخت.

 

 

 

  این مقاله را ۲۶ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “واقعیت، فراتر از آنچه دیده می‌شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *