ناگهان شهری در رویایی دور
آنچه خواندن شهرهای نامرئی را لذتبخش میکند، با ترجیحات و علایق خواننده در زمان، در ارتباط مستقیم است و لازمهی آن، لذت بردن از نوعی رویازدگی است. شاید در مواجهه با این کتاب، به یاد شهرهایی بیافتید که روحتان با آنها عجین است یا روزی، جایی، در رویایی آنها را دیدهاید یا دوست دارید که ببینید. شاید در جادوی کلمات غرق شوید و کتاب، حس رمانتیک درونتان را کمی قلقلک دهد. در غیر این صورت، شاید برای آشنایی با ایتالو کالوینو، شهرهای نامرئی، انتخاب چندان مناسبی نباشد.
شهرهای نامرئی
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: ترانه یلدا
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۷۳
آنچه خواندن شهرهای نامرئی را لذتبخش میکند، با ترجیحات و علایق خواننده در زمان، در ارتباط مستقیم است و لازمهی آن، لذت بردن از نوعی رویازدگی است. شاید در مواجهه با این کتاب، به یاد شهرهایی بیافتید که روحتان با آنها عجین است یا روزی، جایی، در رویایی آنها را دیدهاید یا دوست دارید که ببینید. شاید در جادوی کلمات غرق شوید و کتاب، حس رمانتیک درونتان را کمی قلقلک دهد. در غیر این صورت، شاید برای آشنایی با ایتالو کالوینو، شهرهای نامرئی، انتخاب چندان مناسبی نباشد.
شهرهای نامرئی
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: ترانه یلدا
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۷۳
«شهرها نیز بر این باورند که ساختهی ذهن یا اتفاقاند، اما اینها هیچ یک کافی نیست تا دیوارهایشان را برپا نگاه دارد. لذتی که یک شهر به آدمی میبخشد، عجایب هفت یا هفتادگانهاش نیست، بلکه پاسخی است که به پرسش او میدهد.»
ایتالو کالوینو
عجیب است که حتی در آثار داستانی نویسندگان دغدغهمند قرن بیستم، میتوان رد «تلاش برای ارشاد» را به وضوح تشخیص داد. ایتالو کالوینوی ایتالیایی هم از این قاعده مستثنی نیست. او که در گرماگرم آرمان خواهی اروپای قرن بیستم دوران اوج خود را میگذراند، عضوی فعال در نهضت مقاومت ایتالیا و بعدتر حزب کمونیست آن بود. او در طول عمر ادبیاش، با وجود تمامی ژانرهای مختلفی که در آن قلم زد و لحن طنزآمیزی که حفظ کرد، هیچگاه دست از دغدغهمندی نکشید.
کتاب «شهرهای نامرئی»، بعضاً نمود خوبی از این دغدغهمندی است. پرداختن به نگرانیهای انسانی که زندگی مدرن را در برابر خود میبیند و از نشانههایش میترسد، زیر رنگ و لعاب شاعرانه و رمانتیک اثر گم میشود اما به هر حال از نظر پنهان نمیماند.
کتاب، به چندین و چند حکایت کوتاه تقسیم شده که هر یک روایت مارکوپولوی خیالی است از شهری که به نام زنی شناخته میشود. خود این حکایات، دسته بندی خود را دارند. مثلا شهرها و نشانهها، شهرها و هوسها، شهرها و مردگان، شهرها و نامها و غیره. در همهی این حکایتها اما میتوان عناصری آشنا را تشخیص داد.
شهرهای اسلامی، شهرهای مدرن، شهرهای افسانهای با مایهای از هزار و یک شب، شهرهای قرون وسطایی و خلاصه هر آنچه ما به عنوان خواننده میتوانیم از مفهوم شهر در خاطره یا تخیلمان بیابیم، در شهرهای کالوینو، نشانهای دارند. مارکوپولوی داستان، جایی از کتاب میگوید که همهی اینها، به نوعی ونیز هستند. همان ونیزی که خود او و قوبلای قاآن، خان بزرگ به خوبی میشناسند و با آن خو گرفتهاند:
«دیگر سحر شده بود که گفت: – حضرت والا، از تمام شهرهایی که میشناختم گفتم.
– یکی باقی مانده که هرگز از آن حرفی نمیزنی.
مارکو سرش را خم کرد.
خان گفت: – ونیز.
مارکو لبخند زد: – گمان میکردی تا به حال از کجا برایت میگفتم؟
امپراتور مژه بر هم نزد: – معذلک هرگز از تو نشنیدم نامی از آن ببری.
و پولو گفت: – هربار از شهری تعریف میکنم، چیزی از ونیز هم میگویم.»
و شاید در هر کدام، چیزی از شهرهایی باشد که ما میشناسیم.
اما در مواجهه با «شهرهای نامرئی»، دو موضوع اصلی به چشم میخورند. اولی همان دغدغهمندی و تلاش برای ارشاد است و دومی چیزی است که ما اسمش را میگذاریم «تولید کلمات قصار»! و هردوی اینها، تقریبا در یک چیز بازنمایانده میشوند.
دغدغهمندی را هم میتوان در کنایههایی یافت که در توصیف از شهرهای مختلف ارائه میشوند و هم در نکتههایی که مارکو پولو، درست مثل یک حکیم جهان دیده، به قوبلای قاآن گوشزد میکند. مثلا: «اگر بخواهم برایت شرح دهم که روح الیویا چگونه به زندگیای آزاد و تمدنی بسیار لطیف گرایش دارد، برایت از بانوانی خواهم گفت که بر زورقهای نورافشان، از میان دو کرانهی مصبی سبز، میرانند و آواز میخوانند.» یا «از مارکو پرسید: – روزی که تمام نشانها را بشناسم، آیا بالاخره امپراتوریام را در مشت خواهم داشت؟
مرد ونیزی پاسخ گفت: – عالیجناب، باور مدار؛ آن روز تو خود نشانی بین نشانهای دیگر خواهی بود.»
شکی نیست که کتاب، نثر روان و دلانگیزی دارد. آنقدر آهنگین و منسجم که صرف بلند خواندن از روی سطور، میتواند خواننده را کیفور کند. و البته مشخص نیست که این از ویژگی بخصوص نثر خود کالوینو است یا توان قابل تحسین مترجم (ترانه یلدا). (به هر حال طبیعتا به جای «زورقهای نورافشان»، میتوان گفت: «قایقهای پرنور» یا چیزی شبیه به آن. بنابراین ممکن است این انتخاب کلمات که توسط مترجم صورت گرفته، بیتاثیر نباشد). اما نویسنده به همین بسنده نمیکند. و اینجاست که پای «تولید کلمات قصار» وسط میآید.
شاید این خصلت ذاتی کتابهایی باشد که لحنی شاعرانه دارند. جملات بعضا به قدری با وسواس در کنار یکدیگر قرار گرفته و کلماتشان انتخاب شدهاند که غیرملموس و بعضاً آزاردهنده میشوند. گویی دستی این جملات را لا به لای متن گنجانده تا خواننده، بی برو برگرد زیرشان خط بکشد. شاید اگر ویراستار یا ناشر، کمی با نویسنده همراه بود و قسمتهای «خط کشیدنی» را مشخص میکرد، کار خواننده به مراتب راحتتر هم میشد!
روی هم رفته، آنچه خواندن شهرهای نامرئی را لذتبخش میکند، با ترجیحات و علایق خواننده در زمان، در ارتباط مستقیم است و لازمهی آن، لذت بردن از نوعی رویازدگی است. شاید در مواجهه با این کتاب، به یاد شهرهایی بیافتید که روحتان با آنها عجین است یا روزی، جایی، در رویایی آنها را دیدهاید یا دوست دارید که ببینید. شاید در جادوی کلمات غرق شوید و کتاب، حس رمانتیک درونتان را کمی قلقلک دهد. در غیر این صورت، شاید برای آشنایی با ایتالو کالوینو، شهرهای نامرئی، انتخاب چندان مناسبی نباشد.
کتاب توسط انتشارات نگاه با عنوان «شهرهای بینشان» با ترجمه فرزام پروا و با عنوان «شهرهای ناپیدا» توسط کتاب خورشید با ترجمه بهمن رییسی هم منتشر شده است.