موجود عجیب در کنار رود
اوب یک قهرمان است اما نه قهرمانی که فکر کنیم قرار است همهی مشکلات را حل کند. او در بعضی از موقعیتها به تنهایی و در موقعیتهایی با کمک دیگران سعی میکند تا از طبیعت حمایت کند. در این مسیر با ناتوانیها و خطرهایی هم روبهرو میشود که برای هر شخصیتی ممکن است پیش بیاید. من و ماروین گاردنز به نوجوانان نشان میدهد شجاعت و امیدواری باعث میشود در مقابل تعداد زیادی از سودجویان و یا کسانی که ناآگاه هستند، محیط زیست در امان بماند.
من و ماروین گاردنز
نویسنده: ایمی سارینگ کینگ
مترجم: رضوان خرمیان
ناشر: داستان جمعه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۶۳
اوب یک قهرمان است اما نه قهرمانی که فکر کنیم قرار است همهی مشکلات را حل کند. او در بعضی از موقعیتها به تنهایی و در موقعیتهایی با کمک دیگران سعی میکند تا از طبیعت حمایت کند. در این مسیر با ناتوانیها و خطرهایی هم روبهرو میشود که برای هر شخصیتی ممکن است پیش بیاید. من و ماروین گاردنز به نوجوانان نشان میدهد شجاعت و امیدواری باعث میشود در مقابل تعداد زیادی از سودجویان و یا کسانی که ناآگاه هستند، محیط زیست در امان بماند.
من و ماروین گاردنز
نویسنده: ایمی سارینگ کینگ
مترجم: رضوان خرمیان
ناشر: داستان جمعه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۶۳
اوب و خانوادهاش به شکل رسمی مالک زمینهای اطراف محل زندگیشان نیستند، علی رغم اینکه در گذشته بودهاند. این نوجوان یازده ساله خودش را موظف میداند که از طبیعت محافظت کند.
یک روز وقتی اوب برای جمعآوری زبالهها به کنار رود میرود، موجود عجیب و غریبی میبیند که تا به حال مانندش را ندیده است. او چیزی شبیه ترکیب خرس و سگ است، نیمی از دستش پنجه است و نیمی دیگر سُم. غذایش انواع پلاستیک است. اوب اسمش را ماروین گاردنز میگذارد و با او دوست میشود.
وقتی تامی، دوست اوب از حضور این موجود باخبر میشود، برایش تله میگذارد. تامی در هر شرایطی میخواهد شر به پا کند، مثلا لیستی از بچههای مدرسه نوشته تا مسخرهشان کند. اوب دوستیاش را با او به هم میزند.
حمایت از محیط زیست برایش اولویت دارد و هر کاری میکند تا ماروین گاردنز آسیب نبیند و از چشم مردم در امان باشد. خانم جی معلم و الگوی اوست و تنها کسی است که در مدرسه روز زمین را جشن میگیرد و از دانشآموزان میخواهد تا به زمین و به طور کلی به محیط زیست فکر کنند.
پیدا شدن یک حیوان پلاستیکخور در داستان باورپذیر درآمده و مخاطب با توصیفهای نویسنده، او را در ذهنش تصور میکند. حضور این جاندار بهظاهر اتفاقی خوشایند و به نفع محیط زیست است، اما با یک غافلگیری روبرو میشویم:
«وقتی از نزدیک نگاه کردم، فهمیدم ماجرا از چه قرار است. مدفوع ماروین بود که زندگی را تا چند قدمیاش از بین برده بود. مثل تصویری بود که از زبالههای سمی دیده بودم؛ اینکه زبالههای سمی چطور همه چیز را از بین برده بودند. اینجا دستشویی ماروین بود و اطرافم دست کم ده تا از این چالهها بود. عصبانیتم به ترس تبدیل شد، و ترسم به نگرانی.»
رمان من و ماروین گاردنز دنیایی را به تصویر میکشاند که محیط زیست قربانی صنعتی شدن و منافع خودخواهانهی انسانها شده است. این اتفاق در نهایت به ضرر خود انسانها تمام میشود. در این رمان میبینیم که هر اقدامی چه به نفع طبیعت و چه به ضرر آن، مثل یک بومرنگ به خود ما بازمیگردد.
علاوه بر این، محیط زیست تنها حفاظت از حیوانات و یا زباله ریختن نیست. نوشتن رمان جذابی که بتواند نگاه نسبتا جهانشمولی از محیط زیست ارائه کند و در عین حال جذاب هم باشد هم کار راحتی نیست.
نوجوانان از ابتدای رمان با انواع مسائل محیط زیستی که همگی به دست انسانها ایجاد میشود آشنا میشوند، مانند: خراب کردن زمینها برای ساختن ساختمانهای سودآور، مالچپاشی، تخریب درختان، ریختن زبالهها در رود و آلودگی صوتی. بیشتر این اتفاقهای ناخوشایند تازه نیست اما در جریان داستان در عین هشداردهنده بودن، از تلخی آن کم شده است.
مثلا در رمان با اینکه تعداد کسانی که محیط زیست را آلوده میکنند زیاد است و ما با تعداد کمی از آنها آشنا میشویم، شخصیت اصلی و شخصیتهای فرعی مثل معلم، محیطبان و حتی سازمان حفاظت محیط زیست به فکر طبیعت هستند و بخشی از وقتشان را به این هدف اختصاص میدهند.
راوی در فصلهایی به نام «صد سال پیش» اشاره میکند که از نسل پدر پدربزرگ او تغییرات زیانآور برای محیط زیست آغاز شده است. مثلا پدر پدربزرگ او برای پول هر کاری انجام میداد و حیوانات را در تلههایی به دام میانداخت. این بخش و بخشهای زیادی از رمان آموزنده است و نشان میدهد تخریب طبیعت چه اثرات بلندمدتی خواهد داشت.
اوب هر روز در مدرسه یک خبر محیطزیستی میخواند و از اتفاقاتی که در سراسر جهان رخ میدهد، باخبر میشود. بین همکلاسیها تنها او و دوستش آنی در این زمینه دغدغهمند هستند. هرچند شخصیت آنی در روند داستان چندان نقش خاصی ایفا نمیکند.
مادر آنی با اینکه او با یک پسر بیرون برود مخالف است، این گره داستانی و این شخصیت چندان جذابیت و اهمیتی به داستان اضافه نکرده است، البته در صورتی که در ترجمه از تیغ سانسور در امان مانده باشد، مثلا در جایی از داستان اوب میگوید که دلش میخواهد به آنی بگوید دوستش دارد، اما نه از این نظر که بخواهد با او ازدواج کند! شکل رابطهی آن دو با یکدیگر چندان واضح نیست، آیا فقط دوست هستند یا علاقهای خاصی هم بینشان وجود دارد؟
اوب یک قهرمان است اما نه قهرمانی که فکر کنیم قرار است همهی مشکلات را حل کند. او در بعضی از موقعیتها به تنهایی و در موقعیتهایی مثل جلوگیری از به دام انداختن ماروین، با کمک دیگران سعی میکند تا از طبیعت حمایت کند. در این مسیر با ناتوانیها و خطرهایی روبهرو میشود که برای هر شخصیتی ممکن است پیش بیاید. من و ماروین گاردنز به نوجوانان نشان میدهد شجاعت و امیدواری باعث میشود در مقابل تعداد زیادی از سودجویان و یا کسانی که ناآگاه هستند، بخشی از محیط زیست در امان بماند.
این رمان برگزیدهی واشنگتن پست در سال ۲۰۱۷، کتاب برگزیدهی سال ۲۰۱۷ به انتخاب دو کتابخانهی عمومی شیکاگو و نیویورک و برگزیدهی مرکز ادبیات کودکان کنگرهی کتابخانههای واشنگتن دی سی در سال ۲۰۱۸ شده است. بیشتر آثار امی سارینگ کینگ، نویسندهی آمریکایی این کتاب، نامزد جوایز مطرحی شده و یا برگزیده شدهاند. امی کینگ میگوید: «همیشه در آثارم تلاش کردهام تا نوجوانها بزرگترهایشان را بیشتر بشناسند و بهتر درک کنند. بزرگترها هم همینطور.»
موجود عجیب در کنار رود