زنانه شدن زیبایی، دگرجنسخواهانه شدن عشق
نجمآبادی در این کتاب از خلال اسناد، تصاویر، سفرنامهها و مسکوکات تصوّرات بدیهی ما را از عشق و زیبایی به چالش کشیده و دوگانهی جنسیّتی مرد-زن را میشکند. پژوهش او همچنین به ما نشان میدهد که زیبایی در یک سیر تاریخی از عرصهای مردانه به مفهومی زنانه بدل شده است.
نجمآبادی در این کتاب از خلال اسناد، تصاویر، سفرنامهها و مسکوکات تصوّرات بدیهی ما را از عشق و زیبایی به چالش کشیده و دوگانهی جنسیّتی مرد-زن را میشکند. پژوهش او همچنین به ما نشان میدهد که زیبایی در یک سیر تاریخی از عرصهای مردانه به مفهومی زنانه بدل شده است.
آیا شاهان قاجار واقعاً سوگلیهای سیبیلویی را که در عکسهای آن دوره میبینیم دوست میداشتند و زیبا میدیدند؟ «شاهدان» شعر فارسی که قرنهای متوالی عشق پرسوزوگداز شاعران را به خود اختصاص داده بودند چه شدند و چگونه از صحنه محو شدند؟ به خاطر تفکیک جنسیّتی و غیاب زن در فضای عمومی بود که شاهدان مذکّر موضوع عشق واقع میشدند؟ چه شد که امروز به روابط عاشقانهی همجنسخواهانهی آن روزگار بدبینانه مینگریم و آن را چیزی شنیع و نشانهی انحراف و انحطاط مییابیم؟
اگر این پرسشها ذهن کسی را مشغول کرده باشد کتاب «زنان سیبیلو و مردان بیریش» را جذّاب و آموزنده خواهد یافت. نویسندهی این کتاب، افسانه نجمآبادی، استاد مطالعات زنان، جنسیّت و تاریخ در دانشگاه هاروارد است و امروز کتاب او اثری مهم و مرجع در مطالعات جنسیّت در ایران شناخته میشود.
اولین بار هنگام نوشتن پایاننامهام دربارهی تغییر مفهوم «عشق» با این کتاب آشنا شدم که هنوز ترجمه نشده بود. از جنبههای متعدّد جذّاب بود و برای من کلاس درس محسوب میشد. موضوع و رویکرد آن همان چیزی بود که میخواستم؛ پیگرفتن تغییر معنای جنسیّت و زیبایی و عشق که نوعی «تاریخ ذهنی» است. در مقابل «تاریخ عینی» که به تحوّلات و رویدادهای بیرونی توجه میکند، این کتاب به تاریخ تحولّات درونی میپردازد؛ تغییری که در ذهنیّتها، مفاهیم و نگرشها رخ میدهد.
کتاب از حیث روششناسی و نحوهی کاربست نظریههای علوم انسانی نیز متنی بسیار مفید و آموزنده است، نمونهی موفّقی است از کاربست «دیرینهشناسی» فوکو دربارهی یک موضوع. فوکو، برای مثال در مطالعهی«جنون»، از درک معاصر ما از دیوانگی به عنوان بیماری روانی آغاز میکند و سپس در تاریخ تا جایی عقب میرود که این درک امری بدیهی و پذیرفته نبوده است. سپس نقاط عطف، رویداهای اثرگذار و تحوّلی را شرح میدهد که طیّ آن امروز به تصوّر معاصرمان از دیوانگی رسیدهایم.
نجمآبادی نیز با این تصوّر بدیهی آغاز میکند که عشق رخدادی بین یک زن و یک مرد است و زیبایی امری زنانه است. بعد در تاریخ قاجار تا جایی عقب میرود که نه زیبایی چیزی زنانه بوده و نه عشق مقولهای دگرجنسخواهانه، و سپس روند این تغییر را شرح میدهد.
درس دیگر کتاب شیوهی استفادهی نجمآبادی از «تصویر» به عنوان منبع داده و مادّهی خام تحلیل است. اغلب پژوهشگران از «متن» استفاده میکنند، امّا نجمآبادی از طیف وسیعی از منابع مانند نقّاشیهای دیواری، کتب مصوّر، نقّاشیهای روی جعبه و صندوق، نقوش روی مسکوکات و پرچم، متن سفرنامهها، گزارشها، داستانها، نمایشها، و مردمنگاریها بهره میبرد و نشان میدهد که چگونه میتوان با چشمی مجهّز به نظریه این مواد خام را تحلیل کرد.
بازهی زمانی کار نویسنده قرن نوزدهم و مقارن با دورهی قاجار است که دورهای بسیار مهم در تحوّل ذهنیّت ما ایرانیان محسوب میشود. بسیاری از مفاهیم و تصوّرات ما مثل ملیّت، قانون، وطن، آزادی و جنسیّت در این دوره دگرگون میشود و معنایی مدرن مییابد. نجمآبادی در فصل اول خواننده را با یک نقّاشی از اوایل دورهی قاجار شگفت زده میکند، تصویری با نام «زوج عاشق» که در آن عاشق و معشوق (زن و مرد) ظاهری بسیار شبیه به هم دارند و در چهره و اندامشان تفاوت خاصّی دیده نمیشود.
نه تنها در تصاویر که در متون نیز واژههایی که برای توصیف زیبایی معشوق مذکّر و مؤنّث میآید مشابه است و پسر نوجوان و زن زیبا هردو به یکسان میتوانند موضوع میل واقع شوند. کتاب رفته رفته نقّاشیهایی را نشانمان میدهد که در آن عاشق و معشوق نه به یکدیگر، بلکه هردو به بیرون تابلو نگاه میکنند؛ زن و مردی جوان که هر دو با چشمانی خمار و اغواگر به نقّاش یا بیننده خیره شدهاند و هردو موضوع میل و تمنّای او هستند.
در واقع «زنان سیبیلو، مردان بیریش» دوگانهی جنسیّتی مرد-زن را به چالش میکشد و نشان میدهد که درک پیشامدرن ایرانی از جنسیّت شامل سه دستهی مرد، زن، و امرد بوده است. امردان یا پسران نوجوان بیریش به عنوان مظهر زیبایی و عشق درک میشدند. این واژه (امرد) و سایر کلماتی که به این گروه اشاره میکنند مستقل از زنانگی بوده و از مفاهیم مرتبط با زیبایی و ظاهر زنانه مشتق نشدهاند.
امردان نمیخواهند که ظاهری زنانه داشته باشند، بلکه بالعکس اوج زیبایی برای زنان وقتی است که شبیه به پسران نوجوان نوخط به نظر برسند و توصیف شوند. گروههای دیگری هم که با نامهای «مخنّث» و «مأبون» شناخته میشوند، نه مردانی «زننما»، بلکه مردانی «امردنما» هستند که پس از گذر سن نوجوانی هم میکوشند شبیه پسران جوان بیریش باشند.
نویسنده سپس به بررسی جنبههای اجتماعی این نوع درک از جنسیّت میپردازد. از مردان عاشقی یاد میکند که از فرط عشق پسری نوجوان جان دادهاند، یا برای او مرتکب جنایت شدهاند. قصّهی قصّاب عاشق امردی را میگوید که رقیب معشوقش را از چنگش در آورده است. قصّاب رقیب را به قتل میرساند و چاقوی خونین را با گردن مقتول پاک میکند، چنانکه قصّابان پس از ذبح حیوان میکنند و همین باعث لو رفتن قاتل میشود!
نویسنده از مناسکی یاد میکند که مردمشناسان آن را به عنوان مناسک رفع نازایی در میان زنان ثبت کردهاند. سپس با توجّه به آنچه تا کنون آموختهایم میگوید چهبسا باید این مناسک را درواقع نشان اختلالی در تولید مثل بدانیم که به سبب پرهیز شوهرانشان از آمیزش با آنان پدید آمده و نه نازایی زنان.
فصل دوم به روند تحوّل اختصاص دارد. در پایان قرن نوزدهم نقّاشیها کاملاً متحوّل شدهاند. دیگر خبری از تصویر مردان سلطنتی با کمرهای باریک و چهرهی امردانه، تصویر زوج عاشق مرد-مرد و نیز تصویر مرد جوان به مثابهی ابژهی میل مذکّر نیست، زیبایی و ابژهی میل جنسی زنانه شده، روابط همجنسخواهانه مذموم شناخته میشود و به کار انتقاد از رجال سیاسی یا نقد اخلاقی «انحطاط» فرهنگی کشور میآید. اما این تغییرات چرا و چطور رخ دادهاند؟
نجمآبادی مراودات ایرانیان با اروپاییان را عامل مهمّی در این تحوّل معرفی میکند.
او با بررسی سفرنامهها و گزارشها، روایتهای تازه از داستانهای قدیمی همچون «شیخ صنعان و دختر ترسا» شرح میدهد که چگونه نگاه خیرهی اروپاییان یا حضور دیگریِ قضاوتگر موجب میشود که ایرانیان از کردارها و روابط همجنسخواهانهی خود احساس شرم کنند، آن را انکار کنند و در نهایت آن را امری مذموم و نشانهی انحطاط تلقّی کنند.
ایرانیانی که ابتدا مناظر اروپایی را همچون باغهای بهشتی پر از حور و غلمان و شراب میدیدند و فرماندهی نظامی ریشتراشیدهی اروپایی را موضوع میل جنسی مییافتند و برایش غزل عاشقانه میسرودند در پایان این قرن چنان در اثر نگاه منتقدانهی اروپایی متحوّل میشوند که در نقاشیهای خود زن زیبا را در حالی که لباس بر تن دارد با پستانهایی آشکار ترسیم میکنند، تا اطمینان بدهند که ابژهی میل زن است!
فصلهای دیگر کتاب که متأسفانه هنوز ترجمه نشده، شامل بررسی تبعات این تحوّل بر سایر جنبههای اجتماعی و سیاسی حیات ایرانیان میشود.
اینکه زنانه شدنِ معشوق چگونه وطن را به پیکری زنانه بدل میکند که طبق گفتمان دفاع از ناموس باید از او دربرابر تعدّی بیگانه دفاع کرد و این امر چگونه مفهوم ملیّت و اخوّت ملّی را تحت تأثیر قرار میدهد؛ اینکه چگونه نهاد ازدواج از پیمانی مبتنی بر تولید مثل به پیمانی مبتنی بر عشق رمانتیک تغییر میکند و زنان، معشوقان و همسرانِ همدل مردان واقع میشوند؛ اینکه انکار سویهی جنسی روابط همجنسان و تعبیر آن به روابط اجتماعی چه اثری بر اختلاط اجتماعی و حضور زنان در عرصهی عمومی اجتماع میگذارد و زمینهی درک شدن زنانِ متجدّد و تحصیلکرده را به عنوان شهروند و هممیهن فراهم میآورد؛ موضوع فصلهای بعدی کتاب است که مشتاقانه باید منتظر ترجمهی آن بود.
ترجمهی این اثر قطعاً کار دشواری بوده زیرا اولاً متن اصلی حاوی پیچیدگیهای نظری و اصطلاحاتی است که پیش از این در فارسی معادل نداشتهاند و مترجمان با کمک نویسنده برای اصطلاحاتی مانند heterosocialization و heteronormalization معادلهایی مفید و قابل فهم ساختهاند. ثانیاً از آنجا که کتاب انگلیسی حاوی نقل قولهای فراوانی از متون فارسی است، مترجمان میبایست تمام اینها را مستقیم از منابع اصلی فارسی نقل میکردهاند، البته این نقلها خالی از سهو نیز نبوده.
برای مثال در صفحهی ۳۵ عبارت «در غایت عیش و کامرانی» که در پایان نقل قول آمده در متن رستمالتواریخ وجود ندارد. در نقل شعرها نیز دقت کافی نشده و گاه وزن، معنی، یا هردو مخدوش شده است. برای مثال در صفحهی ۳۷ بیت “برخسارگان چون سهیل یمن/ بنفشه گرفته دو برگ سمن” به صورت “کان چون سهیل یمن” آمده است. یا در صفحهی ۸۵ “خمر نوش و دیده از ایمان بدوز” به صورت “خمر نوش و دیده را ایمان بدوز” آمده و “شیخ گفتا خمر کردم اختیار” نیز به صورت “شیخ گفت خمر کردم اختیار” ثبت شده است.
همچنین در صفحهی ۸۶ “صد جهان جان وقف یک تا موی او” به شکل “صد جهان وقف یک تا موی او” آورده شده. یا مثلاً در عنوان تصویر شماره ۶ که از آثار محمد صادق، نقاش دربار زندیه و قاجار است “دختر نوازنده ماندولین” آمده در حالی که دختر سهتار در دست دارد و این برای مترجمانی که این ترجمهی خود را “برگردان یک «اثر هنری» به زبان مادریاش” میدانند ترکِ اولی است. گذشته از اینها اما ترجمهی کتاب شیوا و منسجم و خوشخوان است و جای تقدیر دارد.
3 دیدگاه در “زنانه شدن زیبایی، دگرجنسخواهانه شدن عشق”
سلام و احترام خدمت خانم کهرباییان،
با نقدی که شما بر این کتاب نوشتید خوانندگان را ترغیب به خواندن این کتاب کردهاید. سیر تحول مفاهیم عشق و دگرجنس خواهی در ایران متاسفانه در هیچ کتابی تا به امروز مورد بررسی قرار نگرفته است. از این باب این اثر منحصر بهفرد است. با بررسی تاریخی مفاهیمی که در این کتاب آورده شده میتوان شرایط همجنسگرایی و دگرجنسگرایی در جامعه امروز را بسیار عمیقتر و با ریشهیابی مورد بررسی و نقد قرار داد.
این کتاب مدت هاست در لیست کتاب هایی که باید بخوانم قرار گرفته ولی هنوز فرصت خواندنش برایم فراهم نشده. با خواندن نقد بالا میلم به خواندنش بیشتر شد.
به نظر کتاب جالبی میاد. پرداخت موضوع از جانب نویسنده جنبه های تازه و بدیع رو آشکار می کنه. به خصوص اشاراتی که به داستانها و فرهنگ عامه می کنه من رو به فکر انداخته. نقاشیهای قاجار رو هم باید با نگاهی نو ببینم. هر چند واقعا مایل به خرید کتاب به خاطر کمبود جا نیستم، اما بد جور وسوسه برانگیز ه?