صداقت یک دروغگو
«ما گونهای از دیوانهها هستیم. هرکدام از ما هروقت شرایط مناسب باشد، قادر به انجام هرکاری است.» اگر بخواهم دروغ را در یک جمله خلاصه کنم، همین جمله انتخابی از کتاب را ارائه میدهم. ماجرایی که از دل دیوانگیهای نوجوانانه برمیخیزد. دیوانگیهایی که قابل جبران هستند و گاهی غیرقابل جبران، با تاوانهایی سنگین.
دروغ
نویسنده: کاره سانتوس
مترجم: سارا یوسفی
ناشر: کتاب چِ (بخش کودک و نوجوان نشر چشمه)
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۷۷
«ما گونهای از دیوانهها هستیم. هرکدام از ما هروقت شرایط مناسب باشد، قادر به انجام هرکاری است.» اگر بخواهم دروغ را در یک جمله خلاصه کنم، همین جمله انتخابی از کتاب را ارائه میدهم. ماجرایی که از دل دیوانگیهای نوجوانانه برمیخیزد. دیوانگیهایی که قابل جبران هستند و گاهی غیرقابل جبران، با تاوانهایی سنگین.
دروغ
نویسنده: کاره سانتوس
مترجم: سارا یوسفی
ناشر: کتاب چِ (بخش کودک و نوجوان نشر چشمه)
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۷۷
کاره سانتوس با نام کامل «مارکانا سانتوس ای تورس»، نویسندهای اسپانیایی است که ما در ایران او را بیشتر با کتابهای کودکش میشناسیم. مجموعهی ۴ جلدی فروشیها که توسط نشر هوپا منتشر شده، از مجموعه کتابهای کودک و پرطرفدار این نویسنده است که تاکنون جوایز زیادی گرفته است. اما این بار سانتوس با دست گذاشتن روی یکی از معضلات اجتماعی که بین اکثر نوجوانان جهان فراگیر است، توانست جای خودش را بین قشر نوجوان ایرانی هم باز کند و بابت این کتاب برنده جایزهی ادبی «اِدِبه» (جایزه ادبیات نوجوانان اسپانیا) شود.
دروغ تنها یک داستان نیست. این کتاب حداقل سه ماجرا را، بدون اینکه خواننده را دچار سردرگمی کند، درون خودش جا داده. حتی همین جنجالی و پرحاشیه بودن داستان، خواننده را یک نفس تا آخر پیش میبرد. این را از قسمت نظرات سایت آمازون هم میتوان فهمید. اکثر خوانندگان دروغ نوشته بودند که خواندن این کتاب بیشتر از یک روز از آنها زمان نبرده است.
«سلینجر»، «هولدن» و «اردکها در زمستان» عناوینی است که این کتاب را به سه بخش مجزا اما پیوسته، دستهبندی کرده است. همین عنوانها و البته دیالوگ کوتاهی از ناتور دشت که در ابتدای کتاب به آن برمیخوریم، ما را با دو نوجوانی روبرو میکند که تحت تاثیر کتاب ناتور دشت قرار گرفتهاند. نقطهی ابتدایی داستان هم از همین کتاب شروع میشود. از وقتی که شنیا، دختر نوجوان داستان، با امانت گرفتن کتاب ناتور دشت وارد یک بازی عجیب میشود. بازیای که او را عاشق میکند، خشمگینش میسازد، آرامش میکند و در آخر او را به یک دیدار متفاوت میبرد. اما خواننده که مقدمهی کتاب را خوانده متوجه میشود که دروغ فرای یک ماجرای عاشقانه است. صحبت از آمار جنایت، قتل و دزدی در بین نوجوانان است. «قاتل چهارده ساله یک چیز معمولی نیست. من یک استثنا هستم. یکی از نوادر آماری!» پس ما در اینجا علاوهبر یک دختر محصل، با یک قاتل ۱۴ ساله هم روبرو میشویم. کجا؟ اگر صبور باشید، در اواسط داستان مارسلو یا اریک این معما را برایمان روشنتر میکنند.
دروغ علاوهبر خوشخوان بودن و روایت پرفراز و نشیب تمیزی که دارد، منِ مخاطب را دچار یک سردرگمی کرد که ممکن است این سردرگمی، خواننده نوجوان را هم درگیر کند. «اما و اگرِ» داستان این است که درست است این کتاب، نوجوان را با معضلات دوستیهای اینترنتی و دروغهایی که ممکن است هر فردی در این فضا بشنود و باور کند، آشنا میکند، اما پایان خوش این کتاب به خواننده ناخودآگاه این را القا میکند که شنیدن هر دروغی، یک توجیه قابل باور دارد. در اواسط داستان که ما روایت زندگی شخصیت دروغگو را میخوانیم، یواش یواش حس بخشش به سراغمان میآید. بخششی که به دور از هر احساساتی است و خواننده را به این قطعیت میرساند که این یک دروغ مصلحتی بوده، نه یک دروغ از روی بدجنسی. در واقع ممکن است خوانندهی نوجوان در یک تجربهی مشابه، وقتی دروغی از مخاطب غایب اما حاضر اینترنتی میشنود ته دلش توجیهات قابل باورِ قابل بخشش برای خودش بیاورد و همین منجر به آسیب او میشود.
نکتهی مثبت پررنگی که در این کتاب به چشم میآید، رابطهی صمیمی دختر نوجوان با مادرش است. در صورتیکه ما در جای جای کتاب، شخصیت مادر را یک شخصیت کنترلگر و غیرصمیمی میبینیم. مادری که منظم و دقیق است و حتی بر روی ساعت خواب دخترش هم حساس است، انتظار دارد فرزندش درسهایش را همیشه بخواند و در رشتهی پزشکی قبول شود و حتی اینترنتگردی دختر نوجوانش را زیر نظر دارد. شنیا حتی در اولین اطلاعاتی که از خودش میدهد به این اقرار میکند که: «پدر و مادرم حوصلهسر برند.» اما وقتی همین دختر به مشکل احساسی برمیخورد تصمیم میگیرد اولین نفراتی که آنها را از این موضوع باخبر میکند، خانوادهاش باشند. «قابل اعتمادی» و «نقطه امن» بودن خانواده و مخصوصا مادر داستان، یکی از نقاط مثبتی است که خوانندهی نوجوان را به این باور میرساند که هرچقدر والدین سختگیری داشته باشد، اما تنها افرادی که میتواند هنگام مشکلات به آنها پناه ببرد، همان خانوادهاش است. علاوهبر آن به والدین هم یادآوری میکند موقعی که نوجوانشان با یک بحران روبرو میشود، بهجای سرکوب، غرولند و تنش، صحیحترین برخورد را انتخاب و بهکار گیرند. شنیا وقتی با والدینش در مورد بحرانی که با آن روبرو شده حرف میزند، پدر و مخصوصا مادر سختگیرش در این موقعیت با او همدلی میکنند. برخوردی که خود دخترک نوجوان هم انتظارش را نداشته است. «برای شنیدن موعظه آماده بودم، همانی که حقم بود. به جایش مامان پرسید: «خوبی عزیزم؟… خیلی شجاع و درستکاری که همهچیز رو به این صورت برامون گفتی.» شاید همین نکته باعث شود این کتاب یک کتاب والد و فرزندی باشد. کتابی که علاوهبر اینکه مخصوص نوجوانان است، والدینی که فرزند نوجوان دارند هم باید بخوانند.