شاهنامه از نگاه تصویرگران دیروز و امروز
شاهنامه فردوسی در طی سالیان به حفظ فرهنگ و ادبیات فارسی، کمک انکارناپذیری کرده است. بسیاری از داستانهای فرهنگی و اساطیری ایران زمین با روایتهای فردوسی جاودانه شده و باقی مانده است. شاهنامه، روایت نبرد خوبیها و بدیهاست و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در جریان زندگی هستند.
هنرمندان و تصویرگران بیشماری در طول قرن ها و سالها داستان ها و روایت های این اثر جاودان را به تصویرکشیده اند و به ماندگاری و اثرگذاری بیشتر کتاب کمک بسزایی نموده اند در این بخش برخی از شخصیت ها و روایت های به تصویر کشیده شده از گذشته ها تا به امروز را گردهم آورده ایم تا همراه هم حظ بیشتری از دیدن و خواندن این اثر ماندگار ببریم. (سوگ سیاوش به روایت تصویر را ببینید)
نگاهی به تصاویر کشیده شده از روایت های شاهنامه از گذشته های دور تا امروز نکات و ظرایف زیادی را در مورد برداشت و دریافت افراد در طی سالیان دراز از این کتاب با ارزش برای ما آشکار می کند.
زال و سیمرغ
سام پسرش زال سپیدموی را در پای البرز کوه که سیمرغ بر آن آشیان داشت رها کرد. سیمرغ نوزاد را یافت و به آشیانه خود برد و بزرگ کرد. از این پس سیمرغ تا پایان زندگی یاور زال و پسرش رستم بود.
رستم و اکوان دیو
اکوان دیو رستم را که در نخجیرگاه به خواب رفته بود غافلگیر کرده و میگوید تو را به دریا میاندازم که خوراک نهنگان شوی.
زال و رودابه
زال پس از آنکه پدرش پادشاهی زابل را به او میسپارد برای سرکشی به شهرها و کشورهای تابعه از زابل بیرون میرود تا به کابل میرسد. پس از آشنایی با مهراب که پادشاه کابل و از نبیرگان آژی دهاک (ضحاک) بوده به گونهای شگفت شیفته و دلباختهٔ دختر مهراب میشود. از آن سو هم رودابه دخت مهراب با شنیدن ویژگیهای زال از زبان پدرش، هنگامی که با سیندخت سخن میگفت، شیفته و دلباختهٔ زال میشود.
گرد آفرید
گَردآفرید یا گُردآفرین پهلوان زن ایرانی و دختر گژدهم شخصیتی در شاهنامه فردوسی است. او زنی بسیار زیبا و جنگجو است که در داستان رستم و سهراب گردآفرید با سهراب رَزمید و به دست او گرفتار شد و در این زمان که صورت خود را پوشانده بود نقاب کنار رفت و سهراب مات در چهره ی گرد آفرید ماند و در آنجا متوجه شد که این پهلوان با مهارت دختر است. در نهایت گردآفرید توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند.
گشتاسپ اژدهاکش
گشتاسپ پسر خیره سر لهراسپ به روم سفر کرده و با کتایون دختر قیصر ازدواج میکند یکبار با اژدهایی زهرآگین درگیر میشود و با زور تیغ چنان اژدها را از پای در میآورد که همه کوه را خون و زهر فرا میگیرد.
پادشاهی جمشید
زمانه برآسود از داوری
به فرمان او مرغ و دیو و پری
جهان را فزوده بدو آب روی
فروزان شده تخت شاهی ازوی
منم گفت بافره ایزدی
هم شهریاری و هم موبدی
این مقاله را ۶ نفر پسندیده اند