سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

سیمایِ پرجزییات مارادونا، اسطوره‌ی همیشه

سیمایِ پرجزییات مارادونا، اسطوره‌ی همیشه

 

چرا مارادونا هنوز یک اسطوره‌ی بی‌نظیر در فوتبال است؟ آن هم در حالی که مسی یا رونالدو استمرار خیلی بیشتری از او در درخشش در میدان سبز فوتبال داشته‌اند؟ گیم بالاکه در کتاب «مارادونا» به همین سوال پاسخ می‌دهد. بالاگه در این کتاب داستان قهرمانی را می‌گوید که در فوتبال اوج گرفت و بعد سقوط کرد. از بوسیدن کاپ جام جهانی و مقدس شدن نامش رسید به شکایت‌های مختلفی از روابط خارج از عرف با زنان و بیمارستان روانی و همدلی با دولت‌های مستبد آمریکای جنوبی.

چرا مارادونا هنوز یک اسطوره‌ی بی‌نظیر در فوتبال است؟ آن هم در حالی که مسی یا رونالدو استمرار خیلی بیشتری از او در درخشش در میدان سبز فوتبال داشته‌اند؟ گیم بالاکه در کتاب «مارادونا» به همین سوال پاسخ می‌دهد. بالاگه در این کتاب داستان قهرمانی را می‌گوید که در فوتبال اوج گرفت و بعد سقوط کرد. از بوسیدن کاپ جام جهانی و مقدس شدن نامش رسید به شکایت‌های مختلفی از روابط خارج از عرف با زنان و بیمارستان روانی و همدلی با دولت‌های مستبد آمریکای جنوبی.

 

 

 مثلِ مقدمه:

دو سال قبل: وقتی مارادونا مُرد، گریه کردم. غزاله -همسرم- از تعجب شاخ درآورده بود. می‌دانست مارادونا را دوست دارم و دیده بود عکس و مجسمه‌اش را روی کتابخانه‌مان، اما خبر نداشت که مارادونا همه‌ی کودکی و نوجوانی من بود، وقتی تمام آن سال‌ها داشتم توی کوچه‌ها دنبال توپ پلاستیکی می‌دویدم.

سه و نیم ماه قبل: اوایل شهریور امسال، وقتی کتاب «مارادونا» نوشته گیم بالاگه را گرفتم توی دستم، خواستم از هر لحظه خواندنش کیف کنم. باید به بچگی‌ام و لباس آرژانتین شماره ده‌ام و اشک‌هایم برای مارادونا در جام جهانی 94 بر می‌گشتم. چه طرح جلدی هم دارد و عجب کیفیت کاغذی! و اسمِ عادل فردوسی‌پور روی جلد به عنوان مترجم!

سه ماه قبل: همه چیز کن فیکون شد. کتاب خواندن شد اولویت هزارم زندگی‌ام. توی پریود امید و ناامیدی، جایی برای خواندن کتاب نبود. آن هم کتابی درباره یکی از مهمترین آدم‌های زندگی‌ام.

دو هفته قبل: جام جهانی 2022 شروع شد. همزمانی حضور تیم ملی ایران و حواشی غیرعادی‌اش با اشارات مختلف به تیم ملی آرژانتین دهه هشتاد میلادی، قبل و همزمان با حضور مارادونا، مجاب‌ام کرد مارادونای نصفه خوانده شده را دوباره شروع کنم. این بار با نگاهی متفاوت.

الان: وسط جام جهانی هستیم و من، امیدوار به قهرمانی آرژانتین، به شدت تلاش می‌کنم این متن نه درباره «مارادونا»، که درباره «کتاب مارادونا نوشته گیم بالاگه» باشد. امیدوارم بشود.

 

 

اول: «مارادونا» کتابی است در 4 فصل کلی و 40 زیرفصل که سیر تا پیاز زندگی «دیه گو آرماندو مارادونا» اسطوره تاریخ فوتبال را نشانمان می‌دهد. «سیر تا پیاز» اینجا نه توصیفی از سرِ اغراق، که عین واقعیت است. کاری که نویسنده کتاب انجام داده از این نظر مهم و کم‌نظیر است که توانسته از منابع بسیار متنوعی در کار خود استفاده کند. این منابع که تقریبا به همه‌شان در متن هم اشاره شده، هم تصویری هستند، هم مکتوب و هم شفاهی.

کار دیگر نویسنده نوع چینش این منابع کنار هم است که قصه مارادونا را جذاب بسازد. این قصه پیش از تولد او در حلبی آبادهای اطراف بوینس آیرس شروع می‌شود. بعد از اینکه خوب فضای زندگی و زمانه مارادونا را شناختیم، سراغ آدم‌های اطرافش می‌رویم که هر کدام یک زیرفصل دارند: پدر، مادر، خانواده، دوستان نزدیک، همسر، اولین مربی و همه آدم‌هایی که در رشد اولیه‌اش نقش داشتند. در یک سوم ابتدایی کتاب، زندگی مارادونا را در خلال خواندن زندگی و سرنوشت دیگران می‌خوانیم. از جایی به بعد اما، مارادونا خودش قهرمان کتابش می‌شود و نویسنده مجبور می‌شود اطرافیانش را رها کند و فقط به قهرمان بپردازد.

این ویژگی نمود چشمگیری در کل متن دارد. نویسنده، «مارادونا، بهترین بازیکن تاریخ فوتبال» را جدا از آن‌هایی که اطرافش هستند و آنجاهایی که زندگی می‌کند نمی‌داند. دلیل توجه گاه اغراق شده به رفقایش یا بعضی مربیان نوجوانی او هم همین است.

بالاگه با وسط کشیدنِ آدم‌های دیگر در زندگی مارادونا و ارتباط مارادونا با آن‌ها و خیلی چیزهای حاشیه‌ای دیگر، نشان می‌دهد که یک روزنامه‌نگار است و نه یک مستندنگار یا نویسنده. در حقیقت، نوع بازی بالاگه با چیدمان فصل‌ها و انتخاب آدم‌ها، در نهایت مارادونای دلخواهش را می‌سازد که البته دلخواه عشاقی چون من هم هست: یک شرور که پایِ رفیق‌هایش می‌ایستد، خانواده‌اش خط قرمزش است و در آخر هم در حق‌اش نامردی می‌شود.

دوم: «مارادونا» کتاب نسبتا حجیمی است. دلیل اصلی آن هم تمرکز بسیار زیاد بر زندگی مارادونا قبل از قهرمانی در جام جهانی 86 است. گویی برای نویسنده زندگی مارادونای قهرمان – ولو قبل از تولدش و ماجراهای خانواده‌اش – مهمتر از زندگی مارادونا بعد از سال 94 و زوال جسمی و روحی‌اش است. فکر می‌کنم این نکته مهمی است که خواننده کتاب بداند که قرار است بیشتر داستان یک قهرمان را بخواند و نه یک شکست خورده را. از این نظر می‌توان به نویسنده ایراد گرفت که اگرچه زوایای پنهانی از زندگی مارادونا را روی کاغذ آورده، اما ظاهرا پیش فرضش این بوده که مارادونای اصلی همان بود که با دست گل زد و نه همان که در آسایشگاه روانی بستری شده بود. فکر می‌کنم اتفاقاً این بخش از ماجرا بسیار در کتاب مغفول مانده و یا حداقل آنطور که باید به آن پرداخته نشده است.

 

گیم بالاگه مفسر اسپانیایی فوتبال و نویسنده کتاب «مارادونا»

 

سوم: اگر امروز چهارماه قبل بود، نظرم طور دیگری بود. ولی الان اینطور فکر می‌کنم: «مارادونا» مثل همه کتاب‌های اینچنینی که سرگذشت یک فرد را روایت می‌کنند، حاوی اطلاعات مختلف تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است. چنین اطلاعاتی در کتاب می‌توانست و باید جدی‌تر مطرح می‌شد. امروز بیشتر از قبل می‌دانیم که فوتبال برخلاف ادعای متولیان جهانی امروزی‌اش در فیفا، حتی اگر خودِ سیاست نباشد اما به تمامی متاثر از سیاست و تاریخ است. بنابراین دانستن اینکه آرژانتین چطور در جام جهانی قهرمان شد، بی‌آنکه باخبر باشیم از آنچه در آن سال‌ها بر جامعه آرژانتین می‌گذشت، تقلیل دادن فوتبال به یک «بازی» است. این موضوع در کتاب فقط آنجایی کمی جدی گرفته شده که قرار است بازی آرژانتین و انگلستان در همان جام جهانی 1986 روایت شود. اگر چه همان روایت هم برای مخاطبی که این روزها اطلاعاتی بیشتر از قبل دارد، چندان کمک کننده و مفید نیست.

چهارم: اولِ همین جام جهانی 2022، «طاها»، همکار خیلی جوانم پرسید: چرا مارادونا؟ چرا مسی یا رونالدو یا امباپه نه؟ مارادونا چه کرده که همچنان عشاق سینه چاک دارد؟ در حالی‌که در همه این سال‌ها مِسی استمرار بیشتری از او در موفقیت داشته و درگیر هیچ «ضدارزشی» هم نشده است.

کتاب «مارادونا» تا حدی پاسخ به این سوال اساسی است. گیم بالاکه در این کتاب، داستان قهرمانی را می‌گوید که در فوتبال اوج گرفت و بعد سقوط کرد. از بوسیدن کاپ جام جهانی و مقدس شدن نامش رسید به شکایت‌های مختلفی از روابط خارج از عرف با زنان و بیمارستان روانی و همدلی با دولت‌های مستبد آمریکای جنوبی.

مارادونا همزمان با فوتبال آواز می‌خواند، الکل می‌خورد و مواد می‌زد، هزار جور رابطه غلط داشت، به خبرنگاران تیراندازی می‌کرد و بدوبیراه می‌گفت، در جشنواره‌های خیریه برای کمک به بیماران و بچه‌های مریض شرکت می‌کرد و بعد دوباره برمی‌گشت به زمین و می‌درخشید. این همه تناقض نه فقط در هیچ بازیکنی، که در کمتر انسانی هم نمی‌توان پیدا کرد.

پنجم: این یک پیشنهاد است. امیرکوستاریتسا، فیلمساز معروف صرب، مستندی دارد به نام «مارادونا به روایت کوستوریتسا». توی دقایق کوتاهی از این فیلم مستند، مارادونایی را می‌بینیم که در کافه‌ای که همسر و دو دخترش نشسته‌اند، رفته روی سن و آواز می‌خواند. جایی وسط خواندن، نگاهش می‌افتد به صورت زن و دخترهایش. وسط خواندن و سرخوشی، بغضش می‌گیرد و بعد، تصویر می‌رود روی روزهای خوشِ مارادونا با بچه‌هایش با موزیکی غریب. 5 دقیقه است. اگر کتاب را خواندید، این را هم ببینید.

 

 

 

 

  این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند

4 دیدگاه در “سیمایِ پرجزییات مارادونا، اسطوره‌ی همیشه

  1. حسین می گوید:

    مسی یه فوتبالیست حرفه ایه که فقط به فوتبالش توجه داره اما مارادونا شخصیتی فراتر از یک فوتبالیست داشت و از لحاظ سیاسی و اجتماعی میشه در موردش حرف زد. به نظر میرسه نسل همچین فوتبالیست هایی دیگه تمام شده. افرادی مثل مارادونا، دکتر سوکراتس و این اواخر سینیشا میهایلوویچ که از دنیا رفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *