رموز پنجگانه کوچینگ به روایت یک مربی
درست است که مربیگری در ورزش و مربیگری در مشاغل دو مقوله متفاوت هستند، اما این مبارزه برای مشاغل عمومی تفاوت زیادی با مبارزه یک مربی در صحنه فوتبال ندارد. درواقع مربیان در این دو عرصه باید سیاستی مشابه را پیداکرده و از آن پیروی کنند. این سیاست چیزی نیست جز استفاده از شرایطی که باعث بروز توجه و تمرکز دائم و ویژه میشود. چه در صحنه ورزشهای مختلف و چه در مشاغل گوناگون، برای بردوباخت هیچ الگوی از پیش تعیینشده یا سیستم پیشرفته خاصی وجود ندارد.
رقابت همان اطلاعاتی است که مربیان به آن عمل میکنند یا به بیان دقیقتر آن را عملیاتی میکنند. جواب پرسش «چطور یک تیم میتواند برنده شود؟» این است: با حضور مثبت افرادی که ایجاد انگیزه و آمادگی میکنند تا کار سخت گروهی انجام شود. این افراد همان معلمین یا مربیان هستند. کتاب کوچک مربیگری تلاش میکند این پاسخ را تحلیل و تبیین کرده و راهکاری عملی آن را به مخاطبانش نشان دهد.
کن بلانچارد یک چهره بینالمللی است که بهعنوان مشاور، معلم و نویسنده شناختهشده است. او تاکنون بیش از بیست کتاب مرتبط با کوچینگ نوشته و منتشر کرده است. کن بلانچارد به همراه همسرش شرکتهای بلانچارد را در سال ۱۹۷۹ تأسیس کردند و از مشاورین شرکتهای دیسنی، هوندا، کداک و… بوده است.
دون شولا مربی تیم فوتبال دلفینهای میامی و دارنده پنج جام طلایی در مسابقات فوتبال آمریکایی است. مجله ورزش مصور، شولا را در سال ۱۹۹۳ قهرمان فوتبال سال نامید؛ زیرا در کمیته مربیان فوتبال آمریکایی، شولا تنها مربیای بود که در سال ۱۹۷۲ با ۱۷ پیروزی، هیچ باختی نداشت.
بلانچارد و شولا در کتاب کوچک مربیگری خصوصیات مربیان خوب در امر ورزش و محیطهای کاری را به تصویر کشیدهاند. این کتاب با ارائه پیشنهادهای عملی مثالهای ملموس راههای دستیابی به پیروزی و کاستن از احتمال خطر را نشان میدهد. بلانچارد و شولا با ارائه نظرات خود بهطور جداگانه به مخاطبشان یاد میدهند که چگونه انگیزهها را در دیگران پیدا کنند.
خوانندگان این کتاب با فلسفه معلمی یا آموزش ازنظر بلانچارد و شولا آشنا خواهند شد و متوجه میشوند که چه روشهای کاری و مربیگریای را در محیطهای کاری خود به کار ببندند. نویسندگان قصد دارند به خوانندگانشان کمک کنند تا این فلسفه را در برنامههای روزانه خود برای رسیدن به اهدافشان به کار ببندند.
نخستین اقدام بلانچارد و شولا در این کتاب آن است که مخاطب را با معنای «مربی» آشنا کنند. برای رسیدن این هدف آنها به تحلیل سادهای از معنای کلمه مربی میپردازند و هدفشان آن است که پنج قانون معجزهگر در مربیگری کارهای گروهی را بازشناسی و نشانهگذاری کنند. طبق دیدگاه بلانچارد و شولا واژه مربی پنج رمز اصلی دارد و کتابشان به دنبال رمزگشایی از آنها است. بر این اساس کتاب کوچک مربیگری از پنج فصل یا گام تشکیلشده است.
گام اول کتاب با عنوان «هدایتگر راسخ» به این موضوع اختصاص دارد که مدیران خوب همیشه به چیزی تکیه دارند. بلانچارد و شولا در این رابطه میگویند مشکل اکثر مدیران این است که بیشتر آنها به چیزی تکیه ندارند و مدیریتشان فقط در جهت پیشروی است، یعنی فقط تبعیت از یکسری دستورالعملها. درحالیکه باید بدانیم کلید موفقیت در هر امری باور داشتن است، چون فقط از این راه به همه چیز میرسیم. ما نمیتوانیم همه چیز را کنترل کنیم، اما میتوانیم واکنشهای خود را تحت کنترل خود داشته باشیم.
ازنظر آنها زندگی غیرقابلپیشبینی است، آنچه باعث پیروزی میشود این است که ایمان فرد باعث حالاتی میشود که منجر به پیروزی میشود. بهعلاوه، ایمان و داشتن تکیهگاه، حوادث بد را دگرگون میکند و موجب عبرت میشود. زیرا فقط طرز برخورد ما با پدیدههاست که همه چیز را دگرگون میکند.
بلانچارد و شولا در گام دوم کتابشان با عنوان «پرآموزی» تأکید میکنند که رهبران لایق به گروههای خود کمک میکنند تا به بهترین وجه وظایف خود را انجام دهند. مربیگری فقط استفاده ساده از فرمولهای ریاضی نیست، وقتیکه همه اعضای گروه در کنار هم آماده باشند و همگی با هم کاری را شروع کنند کار به نتیجه میرسد. زمانی کار به موفقیت اصلی خود میرسد که همه اعضای گروه با هم و هماهنگ در یک جهت کار کنند.
گام سوم کتاب با عنوان «آمادگی شنیداری» دراینباره بحث میکند که مدیران کارآمد در زمان مقتضی از آمادگی لازم برای تغییر افراد و گروههای تحت نظارت و سرپرستی خود برخوردارند. بر مبنای ایده بلانچارد و شولا در دنیای امروز هیچچیز ثابت نمیماند و همه چیز در حال تغییر است. آمادگی شنیداری به معنای آمادگی برای تغییر راهکارها و نقشههای کاری در زمان مقتضی است و این بدان معناست که اعضای گروه نیازمند یک انعطافپذیری حیاتی هستند.
آنها باید توانایی کافی برای مواجهه یا سازش با هرگونه تغییراتی را داشته باشند. بر این اساس، مربیان باید خود را برای طرح یک نقشه آماده کنند، اما منتظر حوادث غیرمترقبه نیز باشند؛ بنابراین باید خود را برای تغییر نقشه در زمان مقتضی آماده کنند.
عنوان چهارمین گام این کتاب «هماهنگی» است. نویسندگان در این بخش میگویند مدیران کارآمد در پرسش به نحوه عملکردها همیشه پاسخگو هستند. ازنظر بلانچارد و شولا هماهنگی به معنای عمل به یک شیوه در تمام اوقات نیست، بلکه به معنای عمل مناسب در شرایطی مشابه است. آنها نوع به خصوصی از هماهنگی را مدنظر دارند؛ نوعی هماهنگی که در پاسخ به نحوه اجرای وظایف افراد حاصل میشود. وقتی شما به افراد تیم خود تحت شرایط مشابه پاسخ مناسب میدهید، هدیه قابل پیشبینی و ارزشمندی به آنها دادهاید.
با این هماهنگی افراد تیم شما معیارها و نحوه اجرای کار را بهسرعت یاد میگیرند و خود را با شرایط تطبیق میدهند. بلانچارد و شولا میگویند رفتار، همیشه از طریق پاسخ یا نتیجهای که دریافت میکند، کنترل میشود. نهایتاً گام پنجم کتاب با عنوان «اساس صداقت» بر لزوم صادق و شفاف بودن مربیان تأکید دارد.
نویسندگان در این بخش اظهار میکنند از مهمترین خصوصیات مدیران کارآمد شایستگی بسیار بالای آنها در اطمینانبخش بودن است. آنها همیشه به آنچه میبینند اطمینان میکنند، نکات پنهانی ندارند، دوپهلو صحبت نمیکنند، مردم را درگیر مسائل بیهوده نمیکنند و همیشه وفادار و راستگو هستند. ازنظر بلانچارد و شولا مدیران تنها زمانی میتوانند به بهترین شیوه عمل کنند که کاملاً قابلاعتماد باشند.