دیروز تأثیرگذار؛ امروز کثیرالانتشار
احمدرضا احمدی در یک دههی اخیر شتاب بسیاری در انتشار کتاب دارد. شناختهشده بودن، عدم حضور بسیاری از بزرگان گذشته و عوامل بسیار دیگری در پرکاری این یک دههی اخیر او میتوانند دخیل باشند، اما آنچه که نتیجهی این پرکاریست، رابطهای عکسی است که کیفیت آثارش با حجم دفترهای منتشرشده از او پیدا کرده. بهترین شعرهای احمدی مربوط است به همان ۱۵ اثری که در ۴۴ سال فعالیتش منتشر کرد و نه ۳۸ کتابی که در این ۱۲ سال به بازار نشر فرستاد.
احمدرضا احمدی در یک دههی اخیر شتاب بسیاری در انتشار کتاب دارد. شناختهشده بودن، عدم حضور بسیاری از بزرگان گذشته و عوامل بسیار دیگری در پرکاری این یک دههی اخیر او میتوانند دخیل باشند، اما آنچه که نتیجهی این پرکاریست، رابطهای عکسی است که کیفیت آثارش با حجم دفترهای منتشرشده از او پیدا کرده. بهترین شعرهای احمدی مربوط است به همان ۱۵ اثری که در ۴۴ سال فعالیتش منتشر کرد و نه ۳۸ کتابی که در این ۱۲ سال به بازار نشر فرستاد.
در پایان شب خاکستری پس از تابستان و غم شانزدهمین مجموعه شعری است که از احمدرضا احمدی از سوی نشر چشمه روانهی بازار شده. تخیل و پرکاری دو کلیدواژهای است که بیش از همه پشت سر نام او به ذهن من خطور میکند. شاعری تأثیرگذار و جریانساز که مسیری پیموده نشده را پشت سر گذاشته و شاید بتوان گفت درزمینهی مسیر طی نشده اگر به مقصد نزدیک شود از مواردی است که در فضای امروز ادبیات فارسی کمیاب است.
این مقدمه را از این جهت نوشتم که بگویم احمدرضا احمدی در اکنونی که قرارگرفته بسیاری قدمها و مسیرها را طی کرده که بررسی آن فرصتی دیگر میطلبد. بنابراین آنچه در ادامه میآید، بیشتر نگاهی به مجموعه شعر در پایان شب خاکستری این شاعر است و نه نظر کلیام درباره کلیت شعر او.
برگ برندهی احمدی در این مجموعه هم مثل بسیاری از موفقترین کارهای او قدرت بالای عاطفی در برقراری ارتباط با مخاطب است. گاه احمدی چنان با صمیمیت با مخاطب صحبت میکند که ممکن است در همان خوانشهای اول شعر شروع به زمزمه با شاعر کنیم. این همراهی با استفاده از تکنیکهای مختلفی همچون بالا بردن بسامد استفاده از نام بعضی اشیاء یا رنگها اتفاق میافتد. بهعنوان نمونه فراوانی تکرار رنگ خاکستری در مجموعه گهگاه به شکلی ناخودآگاه اتمسفر خاص خودش را در ذهنیت مخاطب از شعر را میسازد.
باوجود قدمت فضای شعری احمدرضا احمدی اما هنوز به جرئت میتوان گفت قدرت عاطفه در شعر او در میان شاعران معاصر هماورد میطلبد. رگههایی از این عاطفه بهعنوان یکی از عناصر لازم در شعر، به طور مثال در شعری که شاعر به توصیف مراسم خاکسپاری و تابوت گل سرخ میپردازد قابلردیابی است. سطرهایی همچون «… امید دارم/ در سکوتِ فرفرهها در باد/ به خواب بروم…» یا «… بیشک دریا/ هنوز دریاست/ در همان جای قدیمیاش/ مانده است…/ … آرزو داشتم دریا را/ به رنگ گل سرخ/ به خانه ببریم.»
با اینوجود اما تعداد این مثالها با توجه به حجم مجموعه بسیار کم است و از این جهت میتوان این دفتر را از کممثالترین مجموعه شعرهای احمدرضا احمدی در نمایش برگ برندهی شعرش دانست. موضوع دیگر این است که عاطفه اگرچه یکی از ارکان لازم برای سنجش کیفیت یک شعر است اما هیچگاه رکن کافی نیست. ایرادی که نه فقط به این مجموعه بلکه به شعر احمدی وارد است این است که شاعر به دیگر مؤلفههای شعری همچون انسجام شعری یا زبان آنچنانکه باید یا بهعبارتیدیگر به همان میزانی که به عاطفه توجه دارد، اهمیت نمیدهد. بهعنوان نمونه شعر «قایق شکسته» در صفحهی ۱۵۴ که به تورج آرامش تقدیم شده را بخوانید. این شعر را میتوانیم بدون سطرهای تقطیع شده، پشت سر هم بنویسیم بدون اینکه هیچ اتفاق خاصی برای آن پیش بیاید. گزارههایی خبری یا داستانی که در میانهی بعضی کلمات و گاهی حتی بین ترکیبات آن اینتر زده شده است.
موضوع دیگری که میتوان در این مجموعه در خصوص آن بحث کرد همین موضوع تقطیع کردنهای سؤالبرانگیز احمدرضا احمدی است. «…نام آنچهرهها را/ از دفتر تلفن پاک/ کردم…» شعر چهرهها صفحهی ۵۹٫ گاهی این تقطیع کردنها در کلمات قبل از فعل اتفاق میافتد: «… آنچه را که امروز اتفاق/ افتاد…» صفحهی ۶۴ یا «…رشد گندمها متوقف/ شده است…» صفحهی ۶۳، یا «…شاید/ تنها کودکان آن را باور/ میکردند…» صفحهی ۶۶ یا «…کنار تختخوابش در بیمارستان/ پرستاران شمعی روشن/ کرده بودند…» صفحهی ۶۸٫ این تقطیع گاهی در میان ترکیبها دیده میشود: «…از فریادهای من چراغهای/ همسایهها روشن شد…» صفحهی ۶۲٫
هر اتفاقی در شعر جایز است به شرط اینکه در خدمت انتقال معنای درونی یا بیرونی شعر باشد. و لااقل من نتوانستم دلیل اینکه چرا «از فریادهای من چراغهای/ همسایهها روشن شد» و نه «از فریادهای من/ چراغهای همسایهها روشن شد» را بفهمم. اگر بگوییم این تقطیع متفاوت برای تأکید و آشناییزدایی از کلمات است که باید گفت در آن صورت باید هر شعری را به این صورت نوشت که: «کبریت/ زدم/ تو/ برای/ این/ روشنایی/ محدود/ گریستی…» یا «همیشه/ هراسم/ آن/ بود/ که/ صبح/ از/ خواب/ بیدار/ شوم/ با/ هراس/ به/ من/ بگویند/ فقط/ تو/ خواب/ بودی/ بهار/ آمد/ و/ رفت…».
موضوع دیگر در خصوص پرکاری احمدرضا احمدی است. در ابتدای یادداشت از پرکاری او با تحسین گفتم و حالا میخواهم بگویم پرکاری شاعر بسیار ثمرات خوبی برای شعرش دارد اما پرکاری با پرانتشاری متفاوت است. نگاهی اجمالی به دفترهای شعر احمدی خود صحبتهای بسیاری در این زمینه دارد. احمدرضا احمدی، نخستین مجموعه شعرش را در ۱۳۴۱ با عنوان طرح و آخرین آن را سال ۱۳۹۸ با عنوان در پایان شب خاکستری منتشر کرد؛ بیش از ۵۱ اثر دیگر در این ۵۷ سال فعالیت فقط در زمینهی شعر، بدون احتساب کتابهای کودک و نوجوان و داستان و رمان و بقیه فعالیتهای او.
از این ۵۳ اثر ۱۵ اثر تا سال ۱۳۸۵ در بازههای زمانی متفاوت منتشر شده. از سال ۸۵ به بعد اما تعداد آثار منتشر شدهی احمدی به بیش از ۳۸ اثر رسیده است. ۱۵ اثر در ۴۴ سال و ۳۸ اثر در ۱۲ سال. در سال ۸۹ از احمدرضا احمدی ۱۲ اثر فقط درزمینهی شعر منتشر شد. همهی این آمارها حکایت از این دارد که این شاعر در یک دههی اخیر شتاب بسیاری در انتشار کتاب داشته است. شناختهشده بودن، عدم حضور بسیاری از بزرگان گذشته و… عوامل بسیاری در پرکاری این یک دههی احمدی دخیل بوده، اما آنچه به قطع میتوان گفت این است که کیفیت آثار او با حجم دفترهای منتشرشدهاش رابطهای عکس پیدا کرده است. بهترین شعرهای احمدرضا احمدی مربوط است به همان ۱۵ اثری که در ۴۴ سال فعالیت منتشر کرده و نه ۳۸ اثرِ این ۱۲ سال. البته گزیدهها، شناخت نامهها و آثاری از این دست هم در این آمار دخیلاند اما تعداد آنها تفاوتی آنچنانی در اصل مطلب به وجود نمیآورد.
خود شاعر درجایی گفته که منتظر شعر نمیشود و به شعر گفتن بهعنوان کار نگاه میکند. مینشیند و شعر مینویسد. تا اینجا خیلی هم حرف خوبی است و میتوان گفت این نگاه هم یک نگاه در کنار بقیه نگاهها به نحوهی شعر گفتن است. اما کاش احمدی یک سوم این زمان را هم به بررسی آنچه روز پیش سروده اختصاص میداد. پرکاری احمدرضا احمدی نکتهی خوب کار اوست و کثیرالانتشاریاش نه. البته او این روزها در این گرداب کثیرالانتشاری تنها نیست و شاعران دیگری هم در سالهای گذشته بسیار به این جریان گرویدهاند.