در دفاع از آرمانشهر
در آستانهی ورود به قرن جدید، در پایان قرنی که مرگ بسیاری از ایدهها را اعلان کرد و اتوپیا یکی از مفقودین بود کتاب آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟ نوشته کریستیان گودن در سال ۲۰۰۰ در فرانسه به چاپ رسید. این کتاب درصدد است تا با به چالش کشیدن این موضوع و پاسخ به این پرسش که «آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟» به برخی موضوعات پیرامونی همچون مفهوم و طبیعت اتوپیا، فقدان اتوپیا، وحشت اتوپیا، پایداری و توجیه آن و… بپردازد. موضوعاتی که هر یک به تنهایی میتواند به عنوان مسئلهای در مواجهه با اتوپیا مطرح شود.
آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟
نویسنده: کریستین گودن
مترجم: سوسن شریعتی
ناشر: فصیدهسرا
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۲
تعداد صفحات: ۱۲۵
شابک: ۹۷۸۹۶۴۷۶۵۹۷۴۱
در آستانهی ورود به قرن جدید، در پایان قرنی که مرگ بسیاری از ایدهها را اعلان کرد و اتوپیا یکی از مفقودین بود کتاب آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟ نوشته کریستیان گودن در سال ۲۰۰۰ در فرانسه به چاپ رسید. این کتاب درصدد است تا با به چالش کشیدن این موضوع و پاسخ به این پرسش که «آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟» به برخی موضوعات پیرامونی همچون مفهوم و طبیعت اتوپیا، فقدان اتوپیا، وحشت اتوپیا، پایداری و توجیه آن و… بپردازد. موضوعاتی که هر یک به تنهایی میتواند به عنوان مسئلهای در مواجهه با اتوپیا مطرح شود.
آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟
نویسنده: کریستین گودن
مترجم: سوسن شریعتی
ناشر: فصیدهسرا
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۲
تعداد صفحات: ۱۲۵
شابک: ۹۷۸۹۶۴۷۶۵۹۷۴۱
در دفاع از آرمانشهر
«بازگشت به عصر طلایی دور است و غیرقابل دسترس. ساختن شهر افسانهای ناممکن است. شدنی هم که باشد فاجعه به بار میآورد. حرکت در چارچوب واقعیت موجود ناامیدکننده است و بیزاریآور. پس چه باید کرد؟» (ص.۱۲)
جملات فوق بخشی از مقدمه سوسن شریعتی بر کتاب آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟ نوشته کریستیان گودن است. مترجم در این مقدمه ضمن نوشتن شرحی کوتاه بر چرایی ترجمه این کتاب گویی ابتدائاً در صدد اعاده حیثیت از ترجمهی اثریست که به زعم خودش نوشته فیلسوفیست نه چندان بهنام آن هم در بازار کتابی مملو از آثار ترجمهشده و جامعهای که اذهان آشفته در آن از اتوپیازدگی علاج نیافتهاند.
سوسن شریعتی ــ پژوهشگر و روزنامهنگار و فارغالتحصیل دکتری تاریخ از انستیتو عالی مطالعات اجتماعی پاریس ــ در این شرح، خود را متعلق به نسلی میداند که میتوانست به نام اتوپیا (جامعه بیطبقهی توحیدی، حکومت عدل علی، دیکتاتوری پرولتاریا، امت واحده، امت واسط و…) بمیرد. خواننده اما دچار «وضعیتی» است که بهنام آن میشود کشت! زمانهای که در آن مردمان معلقاند و در پاسخ به این پرسش که «چه باید کرد؟» روش مناسب را اینگونه توصیف میکند:
«شاید روش مناسب این باشد: پاها بر زمین با حفظ چشمانداز. افق را که نبینی گم میشوی. پاها را که از زمین برداری و مثلاً قصد پرواز داشته باشی، با سر به زمین میخوری. اما با پاها بر زمین و حفظ چشمانداز، میشود امید رسیدن داشت… گفتن اینکه «هر جا که اینجا نیست» کافی نیست. باید گفت به کجا؟
باید توضیح داد که چرا این جا نه و مثلاً چرا جای دیگر. باید نکته به نکته، مو به مو شرح داد که چگونه و با چه کیفیتی این جای دیگر انسانیتر، عادلانهتر و مساعدتر است… نگاه اتوپیایی افق گشودهای است از ممکنات؛ خیالپردازی جسورانهای است که بر محور ارادهای میچرخد معطوف به تغییر وضع موجود. انسان اتوپیست مسافری است که به یمن سفر به دنیاهای بهتر، همواره ناراضی برمیگردد و نقاد.
نه زندانی خیالات و طرحهای انتزاعی است و در نتیجه گوشهنشین، و نه زندانی واقعیت. به گفتهی بلوخ، گشایش «گرایش سوم» یا میانهای است که حامل واقعیت است اما راه به آینده میبرد…» (ص.۱۷ و ۱۸).
پس از ذکر این مقدمه نوبت به ترجمه متن کتاب میرسد؛ فصل اول همنام با عنوان کتاب است: «آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟» نویسنده در ابتدای این فصل پرسش دیگری نیز مطرح میکند: «آیا اتوپیا به ناحق محکوم شده است؟» و محکومیت آن را به دیدگاهی منفی درباره اتوپیا نسبت میدهد:
«در دیدگاه منفی، اتوپیا آمیزهای است از این دو نقطه ضعف مردود: ناممکن بودن و توتالیتاریسم و پراگماتیسم ـ که بر واقعیت استوارند و لیبرالیسم که آزادی فردی را تنها ارزش غیرقابل گذشت میداند. هر دو برای نفی مشترک اتوپیا همدست یکدیگر میشوند.» (ص. ۲۳)
نویسنده ضمن اشاره به ایده شکست اتوپیا اظهار میکند که:
«وجهی از اتوپیا هست که نه فقط از آن باید اعاده حیثیت کرد که باید به اثبات آن نیز پرداخت؛ اگر نمیخواهیم که تاریخ قطعاً به تقدیر ختم شود و بهنام طبیعتی جدید بر ما تحمیل گردد.» (ص.۲۵)
گودن، پس از تعیین وجه مورددفاعش از اتوپیا به چیستی و مفهومپردازی آن در قالب فصلی با عنوان «طبیعت اتوپیا» میپردازد:
«اتوپیا صورت بخشیدن به ایده است؛ ایده جهانی ایدهآل. اتوپیا به چیزی شکل میدهد که شکلی ندارد و به این معنا دقیقاً همانند هنر عمل میکند؛ بهمعنای هگلی هنر: ایدهای متعین.» (ص.۳۰)
او در این فصل به آثار و نظریههای دیگران نیز میپردازد و انواع اتوپیای آنها را نیز مد نظر قرار میدهد.
در فصل بعد ــ «فقدان اتوپیا» ــ نویسنده دلایل عقبنشینی اتوپیا را برمیشمرد و آن را به مواردی چون تبدیل آثار اتوپیایی به آثار تخیلی، درک اندیوالیستی ما از خوشبختی، تحولات زیربنایی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تکنیکی و… نسبت میدهد.
موضوعی که فصل چهارم به آن میپردازد وحشت از اتوپیاست:
«حجم وحشتهایی که اتوپیاها ــ تخیلی یا صرفاً آزمودهشده ــ به وجود آوردهاند، چندان بزرگ است که ما را از افتادن در سراشیب حسرت بازمیدارد. این ضربالمثل لاتین را میشناسیم که میگوید «هیچ چیز بدتر از انحطاط بهترین نیست». اما اگر از نزدیکتر نگاه کنیم میپرسیم آیا واقعاً اتوپیاها بهترین را نمایندگی میکنند؟…
توتالیتاریسمهای واقعی قرن جاری، پرتویی حزنآور بر اتوپیا افکندهاند. اتوپیا ــ این بهشت آرزویی ــ با هبوطش بر زمین و گذرش از گوشت و خون انسانها به جهنم تبدیل شده است…» (ص.۵۷)
پس از این مقدمه، در ابتدای فصل، فیلسوف فرانسوی به چرایی و چگونگی اندیشههایی میپردازد که موجب دهشتناکی اتوپیاها شدهاند. همچنین کابوسهایی که از آنها با عنوان «رویای تیره» نام میبرد: رها کردن کره زمین، ماشینی کردن و بیوتکنولوژی.
در فصل «پایداری اتوپیاها» نویسنده قرن حاضر را بواسطه پیشرفتهای اقتصادی و تکنیکی بیش از پیش به تحقق اتوپیا نزدیک دانسته و این بعد از حرکت بهسوی اتوپیا مورد توجه قرار گرفته است.
عنوان فصل ششم «توجیه اتوپیا» است و آنچه در ابتدای امر آن را توجیه میکند نیاز به امید است:
«آیا جهان کنونی جایی برای امید باقی میگذارد؟ ما میخواهیم باور داشته باشیم که آری. حتی اگر وضعیت جهان در بسیاری از وجوه رقتآور است. اما مگر در گذشته قرنی بوده که رقتبار نبوده باشد؟ هیچگاه موجود انسانی در احساس نزدیکی به تحقق ایدهآلها تا به این حد، بنیاد نداشته است. مثلاً صلح جهانی: قرن بیستم بدون کوچگترین تردیدی جنگاورترین و مخربترین بوده است…
با این همه برای اولین بار، از هنگامی که ارتشهای قدرتمند وجود دارند، قدرتمندترین آنها ــ روسیه و آمریکا ــ که در نیمقرن اخیر به سمت نوعی هماهنگی کشیده شدهاند، برای پرهیز از هر گونه تقابل مستقیمی بسیار کوشیدهاند. ما آنقدر عادت کردهایم تاریخ را در میان سروصداهای حوادث بزرگ در نظر بگیریم که دیگر این اندیشه به ذهنمان نمیرسد که نبود حادثه خود میتواند معنایی بسیار عمیقتر را در خود پنهان کند.» (ص.۸۴)
در این فصل مقایسه قابلتوجهی صورت گرفته میان اتوپیای کنشها و اتوپیای ارزشها. گودن بنبستی را که اتوپیاهای قدیمی در آن میغلطند از آنجا ناشی میداند که آنها ادعای تعین بخشیدن اعمال و وقایع را دارند در حالی که میباید به تعیین ارزشها بسنده میکردند:
«گفتن اینکه انسانها برابرند یک چیز است و وادار کردن آنها به استفاده از پوشش واحد، چیز دیگر. متعین ساختن یک ارزش در یک واقعه که تقلیل آن نیز هست، ضرورتاً به توتالیتاریسم منجر میشود…» (ص.۹۰)
یکی از سه بخش پایانی کتاب به نتیجهگیری اختصاص دارد: اتوپیای اتوپیا. نگارنده کتاب در این فصل به بیان صریح نظر خود در پاسخ به پرسش مطرحشده در عنوان کتاب برمیآید:
«باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد حتی اگر صرفاً به قصد گشودن آن افقی باشد که ایدئولوژی نئولیبرال کنونی ــ این ارباب امروز و آینده ــ مسدود کرده است. نباید قدرت امید را دست کم گرفت چرا که شاید بزرگترین اتوپیا نفس اندیشه اتوپیا باشد.» (ص.۹۸)
در انتهای کتاب فصلی قرار داده شده با عنوان «چند سوال از کریستیان گودن» که شرح پاسخهای گودن به پرسشهایی پیرامون اتوپیاست. همچنین یک ضمیمه کاربردی با عنوان «اتوپیا در ادبیات» با زیر عنوان از افلاطون تا هوئلبک که آثار منتشرشده در این زمینه را بر اساس سیر تاریخی آن، در قالب یک یا چند خط، معرفی کرده است.
آیا باید از اتوپیا اعاده حیثیت کرد؟ کتابیست مختصر و مفید؛ از آن رو که نگارنده، با استناد به منابع معتبر و ارجاع به نظرات اندیشمندان و مطلعین، آن را به نگارش درآورده است. از منظری عقلانی به نقاط ضعف و قدرت دیدگاههای اتوپیستی نگریسته و به صرف نظر و سلیقه شخصی در دفاع و اعاده حیثیت از اتوپیا برنیامده است. کتاب ترجمه روان و خوشخوانی دارد و فصول آن در کمال ایجاز نوشته شده است.
در دفاع از آرمانشهر
#فلسفهفلسفه مطالعه پرسشهای عمومی و اساسی است، مانند پرسشهای مربوط به عقل، وجودیت، دانش، ارزشها، ذهن و زبان.چنین سوالاتی اغلب به عنوان مشکلاتی مطرح میشوندکه باید مورد مطالعه قرار گیرند یا حل شوند. این اصطلاح احتمالاً توسط فیثاغورس ابداع شدهاست. روشهای فلسفی شامل پرسش، بحث انتقادی، استدلال عقلی و ارائه منظم است.