خطابهای برای قرن بیستویکم
یک پیام بزرگتر (گفتوگو با دیوید هاکنی)
نویسنده: مارتین گی فورد
مترجم: شروین شهامیپور
ناشر: نظر
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۳۲۰
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودی
سال ۲۰۰۱، مارتین گِیفورد که برای مجلات بلومبرگ، ساندی تلگراف، آپولو، آر اِی و اسپکتیتور نقد هنری مینوشت، مصاحبههایی را با هاکنی ترتیب داد که در ادامه، این مصاحبهها به گفتوگوهایی دهساله و درنهایت کتاب حاضر انجامید و انتشارات «توماس اَند هادسون» آن را در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد. مارتین گِیفورد که خود نویسنده، منتقد هنری و کیوریتور است، پیش از این نیز کتابهایی در مورد زندگی هنرمندان بزرگی مانند میکلآنژ، کانستابل، گوگن، ون گوگ و لوسین فروید نگاشته است. جز یک پیام بزرگتر ـ که باز هم به نوعی حاصل همکاری مشترک هاکنی با گِیفورد است ـ این دو نفر در کتاب دیگری با عنوان A History of Pictures: from Cave to Computer Screen نیز با هم همکاری داشتهاند. پیشتر کتاب دیگری از گِیفورد، به نام مرد با شال آبی، از همین مترجم به فارسی برگردانده شده و یک پیام بزرگتر دومین کتاب از کتابهای گِیفورد است که شروین شهامیپور آن را ترجمه کرده است.
تسلط گِیفورد به مباحث هنری و شناخت بالای او از هاکنی که حاصل دوستی و مصاحبت چندین و چندسالهی آنها با یکدیگر است، گفتوگوهای کتاب را از حالت مصاحبههای رسمی و روزنامهای خارج کرده و فضای آنها را به سمتی سوق داده که خواننده بتواند به شناخت عمیقتری از روحیات و نظریات هاکنی در باب هنر وخلق اثر هنری دست یابد. او کوشیده تا توالی زمانیِ گفتوگوها را تا جای ممکن حفظ کند، اما بخشهایی، بنا به اقتضای موضوع مورد بحث، جابهجا شدهاند و بنابراین، توالیِ زمانی آنها مطابق آنی نیست که در واقعیت رخ داده است. جدای از پرسش و پاسخهایی که بدنهی اصلیِ متن کتاب را شکل دادهاند، گِیفورد در لابهلای گفتوگوها، بنا به ضرورت، شرح و تفسیری آورده که به درک فضای صحبتها کمک کرده است. نیز، به فراخور موضوع، تصاویری از آثار دورههای مختلف کاریِ هاکنی آمده که طبعاً حظ کتاب را دوچندان کرده است.
کتاب با پیام کوتاهی از هاکنی به گِیفورد شروع میشود: «طلوع امروز را غروب برایت میفرستم. میدانم جملۀ عجیبی است، ولی منظورم را میفهمی.» (ص ۸) و نخستین تصویر کتاب هم همین طلوعی است که هاکنی با آیفونش کشیده و طبق قرار، برای گِیفورد ارسال کرده است. این شروع هوشمندانه، تکلیف خیلی چیزها را در گام نخست برای خواننده روشن میکند؛ اینکه با گفتوگویی صمیمانه روبهروییم که اشارات ظریف و شورانگیزش میتواند مهیج و غافلگیرکننده باشد.
درمجموع، در این کتاب ۳۲۰ صفحهای که در ۲۶ فصل تنظیم شده، از منظرهای گوناگونی، به سیر تحولات فکری و هنری هاکنی و چرایی و چگونگی خلق آثارش پرداخته شده است. مثلاً در مقطع زمانیِ گفتوگوهای فصل اول، «بهشت یورکشایر»، هاکنی برای شروع یک دوره کشیدنِ مناظر روستایی با آبرنگ و رنگوروغن به یورکشایر نقل مکان کرده و لذا، گفتوگوها پیرامون فضای خلق آثار این دورهی هاکنی است. یا مثلاً در فصل پنج، «یک تصویر بزرگتر و بزرگتر»، هاکنی روی پروژهی بسیار بزرگی کار میکند (درختان بزرگتر نزدیک وارتر، ۲۰۰۷) که قرار است بزرگترین نقاشیای بشود که تا آن زمان کشیده. گفتوگوهای این فصل حول محور انگیزهی هاکنی از خلق این تابلوِ دوازده متری و هیجانات و دشواریهایی است که او در روند کار با آن روبهرو شده است.
فصل سیزده، «تمیز کردن کلود»، مقطعی است که هاکنی مسحور یکی از نقاشیهای کلود لورن، هنرمند قرن هفدهمی، شده (موعظهی سر کوه؛ ۱۶۵۶). او برای گِیفورد توضیح میدهد که چگونه تصویرِ دیجیتالی بسیار باکیفیتی از این نقاشی پیدا کرده. سپس، با فتوشاپ، رنگهای تابلو را که بر اثر گذشت سالیان، چِرک و کِدِر شده ذرهذره پاک کرده و به رنگهای پالت اصلی کلود لوران نزدیک کرده، کار را در ابعاد واقعیِ دوونیم متر طول و یکونیم متر ارتفاع چاپ کرده، روزها و ساعتها به تماشای آن نشسته و یکی یکی رَدِ قلمها را دنبال کرده، و درنهایت، مجذوب ترکیببندی و نحوهی کار لورن با نور و زمان، خود به فکر خلق اثری مشابه افتاده است. او در پیام کوتاهی، برای گیفورد مینویسد: «ما خطابهای را روی سی بوم شروع کردهایم. به نظرم میتواند تابلویی برای قرن بیست و یکم باشد. عنوان من برای این نقاشی جدید “یک پیام بزرگتر” است.» (ص ۱۶۱)
فصل هفدهم، «طراحی با آیپد»، با این جملات شروع میشود: «آیپد خریدهام. چه کِیفی دارد. خیلی بزرگتر از آیفون است. الآن دارم رویش طراحی میکنم. به زودی تصاویر جدید و بزرگتری دریافت خواهی کرد. ونگوگ عاشقش میشد. میتوانست نامههایش را هم با همین بفرستد.» (ص ۲۰۰) از همین چند جمله میتوانیم ذوق و هیجان هاکنی از کشف ابزار تکنولوژیک جدید را ببینیم. در این فصل شاهد آن روحیهی سرزنده، بازیگوش و کودکانهی هاکنی هستیم که با هر چیز به ظاهر سادهای شگفتزده میشود؛ روحیهای که شاید حاصل همان شیوههای نو و متفاوتی است که او برای مشاهدهی جهان برمیگزیند. او استاد مشاهدهی دقیق، متمرکز و بیوقفه است و خوب میداند که در هر لحظه باید به چه چیزی، چقدر و در چه ساعتی از روز نگاه کند. او میگوید «اگر پانزده دقیقه معطل کنی، ممکن است از دست برود. نگاه کردن به طبیعت اغلب همینطور است. مثلاً بعضی ساعتها بهترین وقت برای دیدن حجم درختهاست. خورشید باید خیلی خیلی پایین باشد تا تنهها را روشن کند […] در بریدلینگتون، فقط شش صبح این شکلی میشود؛ چون ما در ساحل شرقی انگلیس هستیم.» (ص ۲۲۷)
شاید بتوان گفت «بزرگترین پیام» هاکنی در سرتاسر کتاب این است که اگر دقیق و متمرکز نگاه کردن را تمرین کنیم، تصاویر شگفتانگیزتر و هیجانانگیزتری از جهان را کشف خواهیم کرد که تا پیش از آن هرگز ندیده بودهایم. او در فصل هفت کتاب که موضوع اصلی گفتوگو «واضحتر دیدن» است، برای گِیفورد تعریف میکند که «کسی را با ماشین آورده بودم اینجا و از او پرسیدم جاده چه رنگی است. جواب نداد. ده دقیقهی بعد همان سؤال را پرسیدم و او دید رنگ جاده تغییر کرده است. بعد گفت “هرگز فکر نکرده بودم جاده چه رنگی است.” حقیقتاً اگر چنین سؤالی نپرسید، صرفاً رنگ جاده است. باید نگاه کنید و دربارۀ آنچه مدام میبینید سؤال کنید.» (ص ۹۰)
دیوید هاکنی که از همان اوان زندگی هنریاش، به دلیل گرایشهای همجنسگرایانه و سرکشی و بیپرواییاش در مواجهه با جامعهی دههی شصت و هفتاد آمریکا، همواره برای هنرمندان و هنردوستان شخصیت جذاب و جالب توجهی بوده، نزدیک به شصت سال است که بیوقفه و خستگیناپذیر کار کرده، نمایشگاه برگزار کرده و همیشه پروژهای در دست داشته است. کتاب یک پیام بزرگتر به ما نشان میدهد که در همهی این سالها، تقریباً کاری نبوده که هاکنی دستِکم امتحان نکرده باشد. از طراحی و نقاشی گرفته تا طراحی صحنه، عکاسی، فیلمسازی، نویسندگی و استفاده از انواع ابزار تکنولوژیک؛ از دستگاه فتوکپی گرفته تا کامپیوتر و آیفون و آیپد. بنابراین وقتی هاکنی میگوید «قصدم این است که تا روزی که از پا بیفتم زندگی هیجانانگیزی داشته باشم.» (ص ۱۰۷) عمیقاً باور میکنیم که بهراستی تنها مقصودش همین است. چون در سرتاسر کتاب، این هیجان و خلوص هاکنی در مواجهه با زندگی را، میتوانیم مشاهده کنیم.
پس اگر در مقطعی از زندگی هنری خود ایستادهاید که احساس یأس و نومیدی، توش و توان کار کردنتان را گرفته و مدتهاست قلمها و رنگهایتان گوشهی اتاق خاک میخورند، بدانید که حرفهای هیچ هنرمند زندهی دیگری بیش از هاکنی نمیتواند انگیزه و امیدتان را نیرو بخشد و وادارَدتان که دستکم اگر چیزی خلق نمیکنید، از نگاه کردن لذت ببرید.
اگر هم از آن دسته کسانی هستید که همیشه با درک آثار انتزاعی چالش داشتهاید و چهبسا گاهی در خلوت خود از سرتان گذشته که «کشیدن این نقاشیها که کاری ندارد، من هم میتوانم عینشان را بکشم.» این کتاب کمکتان میکند که ببینید پَسِ پشت این رنگها و لکهگذاریهای به زعم شما خامدستانه چه دانش، بینش و جسارتی نهفته است که لقب «هنرمند» را بهراستیِ برازندهی این هنرمندان کرده است. تکلیف کتاب با شیفتگان هاکنی هم که روشن است؛ کلمه به کلمهاش را خواهند بلعید و از مشاهدهی تصاویر رنگیِ آن لذت خواهند برد.