سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

افسانه‌ای به نام انسان اقتصادی

تیلر در کتاب کج‌رفتاری با به‌کارگیری حکایت‌ها و داستان‌های جالب و سرگرم‌کننده همچون قیمت پارو در روز برفی، خرید بلیت بسکتبال، مسابقه تلویزیونی، بیمه بازنشستگی و ... به تشریح شکل‌گیری علم اقتصاد رفتاری می‌پردازد. او به تحلیل رفتار انسان اقتصادی (Econ) که موجودی خیالی و موردعلاقه اقتصاددانان کلاسیک و با رفتارهای کاملاً عاقلانه است می‌پردازد. او در کتاب ثابت می‌کند که انسان‌های عادی کج‌رفتاری می‌کنند و رفتار آن‌ها تحت تأثیر جنبه‌های احساسی و هیجانی قرار دارد و نباید نقش محدودیت‌های ذهنی و خطاهای شناختی و کنترل عواطف را در آن نادیده گرفت.

 

 

 

 

 

ریچارد تیلر (Richard Thaler) را می‌توان بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین متفکران علم اقتصاد رفتاری دانست. این برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۷ با بیش از بیست‌وپنج سال تحقیق در این زمینه، یکی از سرآمدان است. کتاب‌های مهم او یعنی سقلمه و کج‌رفتاری به بهترین نحو بیانگر دیدگاه‌های او در حوزه اقتصاد رفتاری هستند.

تیلر در کتاب کج‌رفتاری با به‌کارگیری حکایت‌ها و داستان‌های جالب و سرگرم‌کننده همچون قیمت پارو در روز برفی، خرید بلیت بسکتبال، مسابقه تلویزیونی، بیمه بازنشستگی و… به تشریح شکل‌گیری علم اقتصاد رفتاری می‌پردازد. او به تحلیل رفتار انسان اقتصادی (Econ) که موجودی خیالی و موردعلاقه اقتصاددانان کلاسیک و با رفتارهای کاملاً عاقلانه است می‌پردازد. انسانی که برعکس انسان‌های عادی، همیشه در کارهای اقتصادی خودش تصمیم‌هایی عقلایی و بر اساس منطق می‌گیرد. او در کتاب ثابت می‌کند که انسان‌های عادی کج‌رفتاری می‌کنند و رفتار آن‌ها تحت تأثیر جنبه‌های احساسی و هیجانی قرار دارد و نباید نقش محدودیت‌های ذهنی و خطاهای شناختی و کنترل عواطف را در آن نادیده گرفت.

در حقیقت، تیلر معتقد است انسان‌ها بازیگران اصلی حوزه اقتصاد هستند. در این کتاب او به این امر می‌پردازد که مدل‌های اقتصاد بر اساس شخصیت‌پردازی دقیق‌تر از رفتار انسان‌های عادی، قابل‌تغییر است و اقتصاد رفتاری، اقتصادی هیجان‌انگیز و لذت‌بخش‌تر از اقتصاد متعارف است. فصل اول کتاب با مثالی واقعی و بامزه از تجربه شخصی تیلر شروع می‌شود.

او تعریف می‌کند که بیشتر دانشجویان درس اقتصاد خرد از دستم عصبانی بودند زیرا در امتحانات سخت‌گیر بودم. امتحان سختی گرفتم که دانشجویان با دیدن نتایجش داد و قال راه انداختند. اکثراً اعتراض‌شان این بود که میانگین نمرات حدود ۷۲ از ۱۰۰ بود.

او در ادامه توضیح می‌دهد که ترفندی به کار می‌گیرد تا ضمن سخت گرفتن امتحانات، رضایت دانشجویان نیز جلب شود. تیلر می‌افزاید: سرانجام فکری به ذهنم رسید. در امتحان بعدی، من نمره کل را به‌جای ۱۰۰ عدد ۱۳۷ قراردادم. این امتحان از امتحان اول سخت‌تر بود. دانشجویان به ۷۰ درصد از پاسخ‌های درست دست پیدا کردند. ولی میانگین نمرات به عددی حدود ۹۶ رسید. دانشجویان راضی بودند! این تغییر تأثیری بر رتبه واقعی کسی نداشت؛ اما همه خوشحال بودند. با توجه به این امر، من‌بعد من مبنای نمراتم را ۱۳۷ گذاشتم و دو دلیل داشتم. اول اینکه این عدد میانگینی در حدود ۹۰ می‌دهد و در کلاس ایجاد شور و شعف می‌کند. دوم اینکه تقسیم نمره دانشجو از ۱۳۷ کار آسانی نیست که ذهنی انجام شود و اکثر دانشجویان خودشان را به زحمت نمی‌اندازند تا نمره خود را از ۱۰۰ محاسبه کنند.

تیلر می‌گوید که از دیدگاه اقتصاددانان، دانشجویان من در حالت «کج‌رفتاری» بودند. منظور آن که رفتار آن‌ها ناسازگار با مدل مطلوب رفتاری بود که قلب نظریه اقتصاد است. برای یک اقتصاددان، شخصی که نمره ۹۶ از ۱۳۷ می‌گیرد (۷۰ درصد) نباید خوشحال‌تر از شخصی باشد که ۷۲ از ۱۰۰ می‌گیرد، درصورتی‌که دانشجویان من خوشحال‌تر بودند.

 

 

مثال‌ها و تجربیاتی ازاین‌دست است که تیلر را به این نتیجه می‌رساند که پیش‌فرض‌هایی که علم اقتصاد بر آن‌ها استوار است، ازجمله اینکه افراد بهینه‌ترین گزینه اقتصادی را انتخاب می‌کنند، اساساً ناقص است. نخست به دلیل آن که حل مسائلی که افراد عادی با آن‌ها مواجه هستند اغلب سخت است و در مواقعی حل نشدنی است. حتی در رفتن به مغازه خواروبارفروشی به مشتریان صدها فرصت و موقعیت خرید پیشنهاد می‌شود که در بودجه خانواده هم می‌گنجند، ولی به‌راستی خانواده باید کدام را انتخاب کند که بهترین گزینه باشد؟ و البته ما با مسائلی خیلی سخت‌تر از رفتن به مغازه روبرو می‌شویم؛ مانند انتخاب شغل، انتخاب وام مسکن و یا انتخاب همسر. با توجه به میزان ناکامی و شکستی که ما در همه آن زمینه‌ها مشاهده می‌کنیم، دفاع کردن از این دیدگاه که همه این انتخاب‌ها مطلوب هستند کار سختی است.

دوم، باورهایی که مردم بر اساس آن‌ها انتخاب می‌کنند، بدون سوگیری نیستند. اطمینان بیش‌ از اندازه در قاموس و فرهنگ اقتصاددانان وجود ندارد. ولی این ویژگی دیرینه انسان‌هاست و سوگیری‌های بی‌شماری وجود دارد که توسط روانشناسان اثبات‌شده است.

سوم، فاکتورهای زیادی وجود دارند که مدل بهینه‌سازی از آن‌ها چشم‌پوشی می‌کند؛ همانطوری که داستان امتحان از ۱۳۷ نمره‌ای نشان داد. در دنیای انسان‌های اقتصادی، فهرستی طولانی از چیزهایی وجود دارد که ظاهراً بی‌ربط هستند.

تیلر در ادامه این کتاب مفصل که در هشت بخش و سی‌وسه فصل نوشته‌شده جنبه‌های مختلف بررسی رفتار انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف تصمیم‌گیری را تحلیل می‌کند و از هرکدام نتایجی می‌گیرد تا ما را به این باور برساند که اقتصاد رفتاری تا کجا می‌تواند تحلیل‌کننده رفتارهایمان باشد.

 

 

به‌عنوان‌مثال او از تأثیر عامل «مالکیت» در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی می‌گوید و نشان می‌دهد که همه ما چگونه وقتی چیزی متعلق به خودمان است به نحو غیرمعقولی، برای آن ارزشی بیشتر از آن چیزی که دارد متصور می‌شویم. یا اینکه چرا برای خرید روکش صندلی پانصد دلاری برای یک اتومبیل گران‌قیمت دست‌ودلبازی می‌کنیم ولی برای خرید یک کاناپه سیصد دلاری که ساعت‌ها روی آن می‌نشینیم، خست به خرج می‌دهیم، حال‌آنکه ازنظر اقتصادی بین اعداد نباید تفاوتی قائل شد.

در فصلی دیگر به موضوع خودکنترلی می‌پردازد و با این مثال بامزه موضوع را شرح می‌دهد. این‌که ما می‌خواهیم مقدار بیشتری از آجیل روی میز بخوریم، اما چون نگرانیم که کاسه آجیل از روی میز برداشته شود (چون رژیم هستیم یا جلوی میل ما را به غذا می‌گیرد) درنتیجه بیشتر برای خوردن آن وسوسه می‌شویم.

کتاب که با بیان داستانی و بسیار شیوا روند تکوین دیدگاه‌های تیلر را از سال ۱۹۷۰ را بیان می‌کند (ترجمه کار نیز بسیار خوب از آب درآمده و خواننده را به‌سادگی با خود همراه می‌کند) قدم‌به‌قدم روند تفکرات او را بیان می‌کند که ازجمله اشاره به همکاری‌اش با دانیل کانمن (برنده نوبل اقتصاد ۲۰۰۳ و نویسنده کتاب ارزشمند تفکر آهسته و سریع) است.

ریچارد تیلر در انتهای کتاب در مورد آینده اقتصاد رفتاری می‌گوید: وقتی همه اقتصاددانان به یک اندازه روشنفکر باشند و تمایل داشته باشند تا متغیرهای مهم را در آثارشان ثبت کنند، حتی اگر آن متغیرها ازنظر مدل عقلانی ظاهراً بی‌ربط باشند، رشته اقتصاد رفتاری ناپدید خواهد شد. کل اقتصاد به‌اندازه‌ای که لازم باشد، رفتاری خواهد بود و آن‌هایی که از روی لجبازی، دنیای خیالی متشکل از انسان‌های اقتصادی را محکم چسبیده‌اند، پرچم سفیدی را به‌جای دست نامرئی تکان خواهند داد.

 

 

 

 

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *