از کجا شروع کنم؟
اول بد می نویسی، تا بعداً بتوانی بهتر بنویسی. (ویلیام فاکنر)
برای ساختن خانه چه چیز نیاز داریم؟ اول نیاز به آمادهسازی بستر آن داریم. خانهای که ساخته میشود، قبل از نیاز به آجر، سیمان، نقشه ساختمان و … به زمینی مناسب که خانه بر روی آن ساخته میشود نیاز دارد و یا خودرویی که تولید میشود نیاز به کارخانه و خط تولید دارد قبل از نیاز به قطعات و ابزارات خودرو.
نوشتن یک داستان برای نویسنده به همین بسترها نیازمند است. یک ایده خام، یک اتفاق روزمره، یک تخیل ساده و… میتواند داستان یا قصه اولیهای را در ذهن نویسنده ایجاد کند.
یک نویسنده چگونه به یک ایده میرسد؟ و آن ایده را به یک داستان تبدیل میکند؟
نویسنده چطور اتفاقات روزمرهای که برایش هرروز پیش میآید را به یک داستان تبدیل میکند؟
تخیلات و تصورات چه کمکی به نویسنده برای نوشتن یک داستان میکند؟
سایت وینش برای نوشتن یک کتاب چه کمکی میتواند برای نویسنده انجام دهد؟
4 دیدگاه در “از کجا شروع کنم؟”
اینکه هر اتفاق ساده به سادگی از ذهنت خارج نشه می توانی یک داستان خوب بنویسی
راه که بیفتی
ترست می ریزه
فقط نوشتن کافیه بعلاوه زندگی کردن. لازم نیست دنبال راهی باشیم ثابت کنیم ما هم وجود داریم. در یک نمایشگاه محلی کتاب مردی را دیدم که التماس کنان کتاب شعر خودش را می فروخت. پیرمرد دیگری به زحمت کتابهایش را به دوش می کشید و در قهوه خانه ها به مردم دلسوزی می فروخت که سواد خواندن نداشتند. و چه بسیار مردمان خوش فکری که قصه ها و حرفهای جذابشان را با سنگ و گیاه و جانوران در میان گذاشتند و بی خیال از دنیا رفتند. فقط زندگی کردند و کسی جز خودشان این را نفهمید.
من بچه بودم نیازی به فکر کردن به نقطه شروع برای داستان پردازی نداشتم
پر داستان و ماجرا و هیجان بودم
وقتی بزرگتر شدم خیلی چیزها سختتر شد و الان فکر می کنم برای نقطه شروع در زتدگی با مختصات اکنون من
رویا پردازی
است