آیوِیوِی: من نیازی به مطالعه ندارم
آیوِیوِی امروز از مشهورترین هنرمندان هنرهای تجسمی است. ایدههای او در گالریهای اروپا و آمریکای شمالی خواستار و علاقمند زیاد دارند. در انقلاب فرهنگی، پدر آی ویوی کتابهای خانوادگی را سوزاند تا انگ ضدانقلاب نخورد. این هنرمند چینی و فعال حقوق بشر میگوید: «این اتفاق به من ثابت کرد که آن کلمات چاپ شده روی کاغذ و تصاویر موجود در آن چقدر قدرتمند هستند.» این مصاحبه خیلی شیرین از کار درآمده. گفتگوکننده انگار ناشنواست و بدون توجه به جوابهای آیویوی سوالهای کتابدوستانه میپرسد در حالی که آیویوی گفته بعد از جوانی دیگر کتاب نخوانده و آنچه میداند از روی کتاب خواندن به دستش نیامده. کمکم حوصلهاش هم سر میرود و کتاب خاطراتش را برای فهم چین معاصر پیشنهاد میکند!
(مترجم)
(مترجم)
آیوِیوِی امروز از مشهورترین هنرمندان هنرهای تجسمی است. ایدههای او در گالریهای اروپا و آمریکای شمالی خواستار و علاقمند زیاد دارند. در انقلاب فرهنگی، پدر آی ویوی کتابهای خانوادگی را سوزاند تا انگ ضدانقلاب نخورد. این هنرمند چینی و فعال حقوق بشر میگوید: «این اتفاق به من ثابت کرد که آن کلمات چاپ شده روی کاغذ و تصاویر موجود در آن چقدر قدرتمند هستند.» این مصاحبه خیلی شیرین از کار درآمده. گفتگوکننده انگار ناشنواست و بدون توجه به جوابهای آیویوی سوالهای کتابدوستانه میپرسد در حالی که آیویوی گفته بعد از جوانی دیگر کتاب نخوانده و آنچه میداند از روی کتاب خواندن به دستش نیامده. کمکم حوصلهاش هم سر میرود و کتاب خاطراتش را برای فهم چین معاصر پیشنهاد میکند!
مصاحبهکننده: جولین تاماکی
مترجم: سعیده شهسواری
کتابهای کنار تخت شما کدامند؟
این سوالی است که معمولاً از من میشود. من کنار تختم، کتابی یا قفسه کتابی ندارم.
آخرین کتاب خوبی که خواندید چه کتابی بود؟
آخرین کتاب خوبی که خواندم کتاب «بایگانی همیشگی» از ادوارد اسنودن بود.
آیا رمان کلاسیکی هست که شما به تازگی برای اولین بار آن را خوانده باشید؟
من خواندن رمانهای کلاسیک را قبل از ۲۴ سالگی متوقف کردم.
از تجربه ایدئال کتابخوانیتان برایمان بگویید. کی و کجا وچه و چگونه بود؟
تجربه ایدئال کتابخوانی من زمانی بود که در دوران انقلاب فرهنگی، در تبعید بودم و با پدرم آی چینگ در اردوگاه کار اجباری زندگی میکردیم. در آن زمان، ما از بیم شکنجههای سیاسی همه کتابهای او را سوزاندیم. من هنوز ۱۰ ساله نشده بودم. به گمانم سال ۱۹۶۷ بود. ما همه کاتالوگهای زیبای هنری، کتاب شعر و رمانهای او که بسیاری از آنها در خارج از کشور منتشر شده بودند و آنها را طی سفرهایش به چین آورده بود سوزاندیم. پدر من مجبور شد همه آنها را بسوزاند، چون ممکن بود به خاطر داشتن این کتابها انگ تمایلات ضدانقلابی، ضدکمونیستی و ضد میهنپرستی بخورد و این به من ثابت کرد که آن کلمات چاپ شده روی کاغذ و تصاویر موجود در آن چقدر قدرتمند هستند. قبل از اینکه آن کتابها را بسوزانیم، من بعضی از شعرهای فدریکو گارسیا لورکا، پابلو نرودا، ولادیمیر مایاکوفسکی، والت ویتمن و رابیندرانات تاگور را خوانده بودم. گرچه آن موقع خیلی کمسن بودم و کم میفهمیدم.
در اردوگاه که بودیم، پدرم مجبور به انجام کارهای سخت بود. در آن دوره تنها کتابهایی که میتوانستیم بخوانیم آثار سیاسی بودند. من از خواهرم خواستم کتابهای بیشتری برایم بیاورد و او چندین کتاب از جمله «امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایهداری» ولادیمیر لنین و «مانیفست کمونیست» اثر فردریش انگلس و کارل مارکس را برای من فرستاد. من از مفاهیم آن کتابها کاملاً جدا شدم، اما هنوز قدرت زبان و ساختار منطقی آنها را احساس میکنم.
این به یاد ماندنیترین تجربیات کتابخوانی من بود. بعد از آن دیگر زیاد مطالعه نکردم.
کتاب مورد علاقه شما که هیچ کس در مورد آن چیزی نشنیده است چه کتابی است؟
من کتابی به نام «یینگزائو فاشی» دارم که یک رساله معماری دوران سلسله سونگ است که ۱۰۰۰ سال پیش نوشته شده است. من یک نسخه از آن کتاب را در یک حراجی خریدهام. یک انجیل هم دارم که زمانی به سون ونیوان، رئیس سابق دانشگاه سووچو در شهر سوژو، استان جیانگ سو تعلق داشته است. او پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، به دلیل عقاید مسیحی خود توسط حزب کمونیست مورد آزار قرار گرفت. انجیل، شخصیترین دارایی او بود و حاشیههای هر صفحه با یادداشتها و تفسیرهای دقیق و صریح او پر است.
چه کتابی بیشترین تأثیر را در تصمیم شما برای هنرمند تجسمی شدن داشت یا به پیشرفت هنری شما کمک کرد؟
میتوانم بگویم که آثار لودویگ ویتگنشتاین و فرانتس کافکا تأثیرگذار بودهاند و اگر سوالتان شامل هنرمندان هم میشود، نوشتههای دوشان نیز تاثیر زیادی بر من داشتند.
هنرمند-نویسندههای مورد علاقه شما چه کسانی هستند؟ و خاطره محبوبتان از یک هنرمند را بگویید.
من در سوال قبلی دوشان را نام بردم، اما نوشتههای اندی وارهول که خواندن آن برای غیر انگلیسیزبانان آسان بود را هم دوست دارم. اولین کتاب جدیای که در دوران دانشجوییم در امریکا با آن مواجه شدم «فلسفه اندی وارهول» بود.
آیا کتابی بوده است که شما را به شخص دیگری نزدیک کرده یا بین شما قرار گرفته باشد؟
کتابی که من را به شخص دیگری نزدیک کرد، یکی از کتابهای پدرم بود. او مشهورترین شاعر چین بود، اما از خواندن و نوشتن منع شده بود. او در سختترین دوره زندگیش که مجبور به تمیز کردن توالتهای عمومی بود، یک دایرهالمعارف فرانسوی را مخفیانه نگه میداشت و هر شب زیر یک چراغ کوچک روغنی به سراغ آن میرفت و اطلاعاتی برای نوشتن متنی در مورد تاریخ روم و امپراتوری روم جمعآوری میکرد. پدرم برخی از پاراگرافهای آن کتاب را برای من میخواند و آن لحظات، خیلی برای من بهیادماندنی بودند.

دوست دارید نویسندگان، بیشتر در مورد چه موضوعاتی بنویسند؟
فلسفه و آزادی فردی موضوعاتی هستند که من را متاثر میکنند. با این موضوع یک کتاب کوچک از ژان پل سارتر به نام «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» خواندهام.
به کسی که میخواهد در مورد چین معاصر بیشتر بداند، چه کتابهایی را پیشنهاد میکنید؟
کتاب خاطرات من سال آینده منتشر میشود و یک کتاب اصلی و مهم برای فهم چین معاصر خواهد بود.
در یک اثر ادبی چه چیزی شما را به ادامه خواندن ترغیب میکند؟
فردی که احساسات شخصی و منطقش را از طریق واژگان بدیع بیان میکند. این مشعلی است که من را به ادامه خواندن هدایت میکند. تقریباً همه شاعران بزرگ و تعدادی از نویسندگان این توانایی را دارند.
از خواندن کدام ژانر بیشتر لذت میبرید؟ و در چه ژانری مطالعه نمیکنید؟
من از خواندن «زندگی بر روی میسیسیپی» مارک تواین و «دماغ» نیکولای گوگول و همچنین از آثار ارنست همینگوی لذت بردم. ولی کتابهایی که از خواندنشان اجتناب میکردم خیلی انتخابی نبودند. زمانی که نیاز به مطالعه داشتم، هم از طرف جامعه و هم خانوادهام از این کار منع شدم. خانوادهام این کار را کردند تا از ورود من به جهانی که میتواند به فرد تخیل و قدرت دهد و آنها را قربانی کند محافظت کنند. آن زمان گذشت و آن را از دست دادم. اما هنوز هم به آن تجربه زیسته مجهزم که به من کمک میکند مجبور نباشم خیلی چیزها را بخوانم. خوشبختانه من برای تقویت روح و مقابله با چالشهای واقعیت، خیلی نیازی به مطالعه ندارم. به نظر من مطالعه بدون کاربرد آن عواطف در زندگی واقعی، اتلاف وقت است و فقط انسان را ریاکار میکند و این شخصیت ریاکارانه تقریباً در همه ابعاد جامعه مدرن مشهود است. ریاکاران خیلی زیاد مطالعه میکنند، اما به معنا و حقیقت آن کتابها عمل نمیکنند.
کتابهایتان را چگونه میچینید؟
من دوست دارم آنها را صاف روی هم بگذارم. راحتترم که آنها را بخوابانم تا ایستاده بگذارم. این هم دلیل دیگری است که من اغلب کم مطالعه میکنم. دوست دارم آنها را موجوداتی قدرتمند و دارای هستی ببینم. کتابهای زیادی هستند که من چندین نسخه از آنها را خریدهام. عمل خرید کتاب برای من لذتبخش است.
در کتابخانهتان چه کتابی هست که اگر کسی ببیند تعجب میکند؟
من کتابهایی دارم که خیلی برایم ارزشمند هستند. هنگام فیلمبرداری مستند «موج انسانی» در لبنان، یک قرآن در یک کتابفروشی قدیمی دیدم. صدها سال قدمت داشت و زیبا بود. گرچه من حتی یک کلمه آن را هم نمیفهمم، ولی همچنان طراحی نقوش طلایی و زیبای روی جلدش برایم تحسینبرانگیز است. من یک جلد «هزار و یک شب» دارم که توسط یک ناشر فرانسوی در قرن هفدهم چاپ شده است و قبلاً به انجیلی که متعلق به یک شهید مسیحی بود نیز اشاره کردم.
بهترین کتابی که هدیه گرفتهاید چه بوده است؟
مردم خیلی به من لطف دارند و همیشه برایم کتاب میفرستند. من نگرانم که مبادا هیچکدام از آنها ارزش نگهداشتن یا حتی وقت گذاشتن نداشته باشند.
قهرمان داستانی محبوب شما کیست؟ ضدقهرمان یا شخصیت شرور محبوبتان کیست؟
شخصیت داستانی محبوبم دنکیشوت است. شخصیت بد در داستانها وجود ندارد، همه شخصیتهای داستانی خوب هستند.
وقتی بچه بودید چه نوع کتابخوانی بودید؟ در آن دوران کدام کتاب یا نویسنده بیشتر جذبتان میکرد؟
«سرباز خوب شوایک» اثر یاروسلاو هاشک خیلی جذبم کرده بود.
سلیقهتان در کتاب خواندن به مرور زمان چه تغییری کرد؟
سلیقه مطالعه من هیچ وقت کامل شکل نگرفت که بخواهد تغییر کند، اما من بیشتر به نویسندگی جدی و شخصی علاقمندم.
آیا تا به حال برای مطالعه کتابی به مشکل برخورده اید؟
مشکلات من با پدر روشنفکر و نویسندهام آغاز شد، بنابراین می توانم بگویم همه مشکلات من ناشی از کتابخوانی خانوادهام بود.
تصور کنید میخواهید یک مهمانی شام ادبی ترتیب بدهید. سه نویسندهای که دعوت میکنید چه کسانی هستند؟
چسلاو میلوش، آلن گینزبرگ و آیزاک بشویس سینگر.
چه کتابی بوده است که شما فکر میکردید دوستش خواهید داشت ولی بعد آن را ناامیدکننده، بیش از حد ارزیابیشده و بد دیدید؟ آیا یادتان میآید آخرین کتابی که نتوانستید آن را تمام کنید چه بود؟
من همه کتابها را قبل از تمام شدن کنار میگذارم و در واقع هیچ کتابی را تمام نکردهام. یا قبل از شروع کردن، آن را تمام میکنم، چون در خواندن بعضی از کتابها، فصلهای اول آن را نمیخوانم و فقط چند صفحه یا فصل آخر را میخوانم.
دوست دارید چه کسی داستان زندگی شما را بنویسد؟
پسرم آی لو. او ۱۱ ساله است، اما او از زمان تولدش، خواننده نهایی هر کاری است که من نوشتهام. متاسفم که مجبور است این مسئله را تحمل کند.
بعد از این چه برنامهای برای مطالعهتان دارید؟
من تمام وقت آنلاین هستم و از سال ۲۰۰۹، توییتر کتاب من و جریان ادبی من است. در سال ۲۰۰۵، شروع به نوشتن در وبلاگ چینیم کردم و میلیونها کلمه نوشتم. من خیلی لذت میبرم وقتی میبینم که مردم چگونه در توییتر با ۱۴۰ کلمه، با استفاده از فرمهای رماننویسی، خاطرهنویسی، شعر یا شایعاتی مثل اخبار جعلی حرف میزنند. توییتر مثل رودخانهای جاری است. من دیشب ساعت ۲ صبح، حداقل ۵۰ توییت کردم و بحث کردم و کلی خندیدم. بله، این مطالعه نهایی من است.