آیا کار فرهنگی بیهوده است؟
آیا وقتی مملکت درگیر دشواریهایی کلانی مثل محاصره اقتصادی، سیل و خطر جنگ، اعتراض به اوضاع معیشتی و شیوع کرونا است، آیا اصلاً نوشتن دربارهی خوب و بد این یا آن کتاب ــ کاری که ما در وینش داریم میکنیم ــ اصلاً معنایی دارد؟ این پرسشی است که نویسنده یادداشت تلاش دارد پاسخی برای آن بیابد.
آیا وقتی مملکت درگیر دشواریهایی کلانی مثل محاصره اقتصادی، سیل و خطر جنگ، اعتراض به اوضاع معیشتی و شیوع کرونا است، آیا اصلاً نوشتن دربارهی خوب و بد این یا آن کتاب ــ کاری که ما در وینش داریم میکنیم ــ اصلاً معنایی دارد؟ این پرسشی است که نویسنده یادداشت تلاش دارد پاسخی برای آن بیابد.
سال نه چندان نکو
شنبه ۲۱ دی ماه ۱۳۹۸. عصر ساعت ۶ قرار است برنامهی «فروغ در کتابها» را برگزار کنیم که قرار بود دوشنبهی هفتهی پیش از آن برگزار شود، با حضور سایه اقتصادینیا که کتابش پنج آبتنی دربارهی فروغ فرخزاد مناسبت این نشست هم بود. دوشنبه را کنسل کردیم به خاطر تلاقی با شرایط ناروشن روزهای بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی به دست آمریکا. در همین فاصله سایه اقتصادینیا هم از ایران رفت. اما ما فیلمی از او گرفتیم که دست کم به صورت مجازی در نشست باشد. ناصر صفاریان را هم دعوت کردیم، هم به این خاطر که فیلم مستندی سهقسمتی دربارهی فروغ ساخته و هم کتابی با عنوان آیههای آه درباره شاعر منتشر کرده است. میخواهیم تکهای از فیلم سرد سبز او را در برنامه نشان دهیم. و حالا درست صبح شنبه، رسانهها رسماً اعلام میکنند که سقوط هواپیمای اوکراینی عازم کیف در نزدیکی فرودگاه امام به سبب برخورد موشکهای پدافند هوایی سپاه بوده است. هواپیما سه روز پیش سقوط کرده، اما اینکه سقوط آن به خاطر اصابت موشکهای خودی بوده، تکان شدیدی به جامعه میدهد. بچههای تحریریه تلفن میزنند و میپرسند آیا میخواهیم برنامه را برگزار کنیم؟ از موسسهی فرهنگی خوانش هم که قرار است برنامه در محل آن برگزار شود همین سوال را دارند. و دوستان و آشنایان دیگر هم. همان ساعتها قرار است طی گردهمایی بزرگی روبهروی دانشگاه پلیتکنیک، سوگواران به یاد قربانیان سانحه شمع روشن کنند. حالا چه کنیم؟ یک بار دیگر برنامه را کنسل کنیم؟
برنامه را برگزار میکنیم. حضور در حد خوبی است. زهرا ملوکی (از تحریریه) گزارشی از کتابهای منتشر شده دربارهی فروغ میدهد، فیلم چنددقیقهای را که از اقتصادینیا گرفتهایم نشان میدهیم. من با ناصر صفاریان دربارهی موضوع جلسه گفتوگو میکنم و تکهای از فیلم او نمایش داده میشود. در گوشهی حیاط میزی گذاشتهاند و روی آن تعدادی شمع به یاد قربانیان سانحه روشن است. با این همه، پرسش به جای خود باقیست. یک جور بیربط به نظر می رسد در شرایطی که شرحش دادم و خواننده خود بهتر از من در جریان جزئیاتش است، بنشینیم دربارهی موضوعی مثل کتابهایی که دربارهی فروغ منتشر شدهاند صحبت کنیم. اصلاً اهمیتی دارد دربارهی فروغ فرخزاد که سالها از مرگش میگذرد چه کتابهایی منتشر شدهاند؟ و این برنامه صرفاً نمونهای است.
برنامهی پیشتر را در همین محل موسسه فرهنگی خوانش باز در شرایط غیرعادی برگزار کرده بودیم. در هفتهی بعد از اعتراضات خیابانی آبانماه و قطعی سراسری اینترنت. به خاطر نداشتن اینترنت، خبررسانی و دعوت به مشارکت را اساساً با پیامک و تلفن انجام داده بودیم. مهمانان برنامه بهرنگ کیائیان (نشر چشمه) و روزبه افتخاری (نشر فنجان) دعوت ما را قبول کرده بودند و آمده بودند تا دربارهی اوضاع صنعت نشر و کتاب و کتابخوانی صحبت کنیم و به پرسشهای حاضران جواب بدهند. هفتهی کتابخوانی و کتابفروشیها بود. آن جلسه هم با حضور قابلقبولی برگزار شد. اما انگار این احساس همگانی وجود داشت که با اتفاقات بزرگی که در سطح کشور رخ میدهند، آیا معنایی دارد بنشینیم دربارهی مثلاً کم و کیف کتابهای شعر نشر چشمه صحبت کنیم؟ (یکی از پرسشهایی که در آن جلسه مطرح شد).
در یک کلام، آیا وقتی مملکت درگیر دشواریهایی کلانی مثل محاصره اقتصادی، سیل و خطر جنگ، اعتراض به اوضاع معیشتی و شیوع کرونا است، آیا اصلاً نوشتن دربارهی خوب و بد این یا آن کتاب ــ کاری که ما در وینش داریم میکنیم ــ اصلاً معنایی دارد؟
این پرسشی است که در طول سال ذهنم را به خود مشغول کرده بود. حالا با اطمینان میتوانم بگویم بله معنا دارد. و نه تنها معنا دارد بلکه حتی لازمتر هم هست. برنامههای ادبی و فرهنگی را، تا زمانی که شدنیست، نباید از زندگی حذف کرد. با حذف کردن برنامهای مانند «کتابهای فروغ»، هم فرصت گرد آمدن و گفتوگو را از میان میبریم، هم امکان شناخت یکی از پدیدههای تاریخ ادبی معاصر را. حقیقتاً این زن جوان که بود که در طول سیودو سال زندگی توانست کاری بکند که هنوز که هنوز است ما آدمهایی که چند دهه بیش از او عمر کردهایم میتوانیم از او بیاموزیم؟ دلیل محبوبیت روزافزون او چیست؟ در او چه مییابیم که همچنان با ما سخن میگوید؟ اندیشیدن به اینها و پرسشهای مشابه فارغ از شرایط اجتماعی، سیاسی و روانی مقطعی جامعه، قطعاً ضروری است. کنار گذاشتن این فعالیتها چه فایدهای به حالمان دارد و چه کمکی به بهبود اوضاعمان میکند؟ در مورد کار ما در وینش هم همین را میتوانیم بگوییم. کاری که میکنیم اگر ذرهای به بهبود کیفیت کتاب در جامعه کمک کند، در حد خودش ارزش را دارد.
با اطمینان کمتری میتوانم بگویم که اعضای تحریریه، نویسندگان وینش، مدیران و اعضای تیم پشتیبانی فنی سایت در شرکت پویهگام و دیگر دوستانی که ما را در انتشار وینش یاری میکنند نیز کمابیش همین اعتقاد را دارند. تلاششان در انجام کارها به بهترین نحو این را میگوید.
با این امید که در سال آینده بتوانیم در شرایط آسانتر و مطلوبتری بیشتر و بهتر در خدمت کتابدوستان و کتابخوانها باشیم، فرا رسیدن سال نو و نوروز را تبریک میگویم.
3 دیدگاه در “آیا کار فرهنگی بیهوده است؟”
فکر می کنم کشورهایی که در جنگ های جهانی نابود شدند با کار فرهنگی خودشان را احیا و بازسازی کردند پس به راه خود ادامه دهید.
توی این اوضاع، یکی از دلگرمیهای من همین وینشه. برقرار باشید همیشه:)
اندر بلای سخت پدیداید صبرو بزرگواری وسالاری اگر درگیر بلا وبیماری هستیم اگراوضاع معیشتی نامناسبه وبیشتر ناملایمات گریبانگیر از فقر فرهنگی است پس کار فرهنگی در هر زمان مفید وموثر بحال جامعه خواهد بود