عنکبوتی با هزاران داستان
آنانسی، افسانهای از مردم آشانتی
نویسنده: جرالد مک درموت
مترجم: حشمت سادات میرعابدینی
ناشر: کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه)
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۵۱
شابک: ۹۷۸۶۲۲۰۱۰۱۰۶۲
عنکبوتی با هزاران داستان
همهی افسانهها با چهار کلمهی جادویی آغاز میشوند: یکی بود، یکی نبود.
فکر میکنم وقتی شبها طولانی بوده، گذشتگان ما کنار هم مینشستند و با قصه گفتن، شبها را کوتاه میکردند. و این قصه گفتن فقط مخصوص گذشتگان سرزمین ما نبوده. انگار در هر جای دنیا، رمز کوتاه کردن شبها، همین قصه گفتن بوده است. قصهها و افسانههایی که از قهرمانان و ماجراجوییهایشان میگویند یا از آفرینش جهان و انسانها صحبت میکنند. بعضی از افسانهها هم دربارهی بهوجودآمدن پدیدههای طبیعی است.
در گذشته پدیدههای طبیعی مثل برآمدن روز یا شب برای مردم پدیدههای عجیبی بوده و سعی میکردند با داستانسرایی، این پدیدهها را نزد خود معقول جلوه دهند.
افسانهی آنانسی از سرزمین بسیار دوری آمده است، از آفریقا. آنانسی یک عنکبوت است، اما نه یک عنکبوت معمولی. در میان افسانههای آفریقایی، او یک عنکبوت زیرک است که ماجراهای جالبی دارد و هر بار داستانی برای تعریف کردن دارد. در بعضی از این افسانهها، او کسی است که قصهها را به دنیای انسانها میآورد. یا در بعضی دیگر از افسانهها، او یک کوزه را، که همهی خردها و دانشها در آن است، بر پشتش میبندد و با افتادن کوزه از پشت آنانسی، همه دانشها در جهان پراکنده میشود و به دست انسانها میافتد.
آنانسی، افسانهای از مردم آشانتی نیز یکی دیگر از داستانهای آنانسی است. قوم آشانتی، قومی هستند که در کشور غنا زندگی میکنند. در این داستان شش پسر آنانسی به او کمک میکنند تا از دردسر نجات پیدا کند. ماجرا از آنجایی آغاز میشود که یک روز آنانسی از خانه بیرون میرود و راهی یک مکان دور میشود، اما راهش را گم میکند و در آب رودخانه میافتد. از بخت بد یک ماهی او را قورت میدهد، اما از بخت خوب آنانسی شش پسر دارد که هرکدام یک ویژگی جادویی دارند. اسم پسر اول مشکلبین بود، یعنی او میتوانست مشکلات را از راه دور ببیند.
برای همین هم او خیلی زود فهمید که پدرش در دردسر افتاده. او سریع پنج برادر دیگرش را خبر کرد و با هم به دنبال پدرشان رفتند. پسر دوم راهساز بود. او فوری شروع به درست کردن راهی کرد تا بتوانند زودتر به پدرشان برسند. اما وقتی پسرها به رودخانه رسیدند، پدر در آب پیدا نبود. اینجا بود که پسر سوم، رودخانهنوش، دست به کار شد. او تمام آب رودخانه را هورت کشید و ماهی بزرگی در کف رودخانه پدیدار شد. حالا نوبت پسر چهارم، پوستکن، بود.
او پوست ماهی را کند تا پدرشان را از شکم ماهی نجات دهند. اما آن روز انگار بخت با آنانسی یار نبود و شاهینی آنانسی را شکار کرد و به آسمان برد. پسر پنجم، سنگانداز، دست به کار شد و سنگی به سمت شاهین پرت کرد. شاهین تعادلش را از دست داد و آنانسی از بالای آسمان سقوط کرد. همهی برادرها به طرف برادر ششم، بالش، برگشتند. او میدانست باید چه کار کند. آنانسی پایین آمد و روی بالش افتاد. خانوادهی آنانسی که توانسته بودند پدرشان را نجات دهند، خوشحال و خندان به خانه برگشتند.
شب هنگام آنانسی یک گوی درخشان پیدا کرد و فکر کرد برای تشکر از پسرانش، باید این گوی را به آنها بدهد. اما کدام یکی؟ او یاد نایامه افتاد. نایامه خدای مردم آشانتی است. آنانسی از نایامه خواست تا گوی درخشان را پیش خودش نگه دارد تا آنانسی بتواند تصمیم بگیرد این گوی را به کدام یکی از پسرانش بدهد. نایامه هم گوی درخشان را نزد خودش در آسمان نگه داشت، اما آنانسی نتواست تصمیم بگیرد. حدس بزنید چه شد؟ آن گوی درخشان هنوز هم در آسمان است و ماه صدایش میکنیم.
تصاویر کتاب برگرفته از نقوش آفریقایی است و در ارتباط تنگاتنگ با متن است. بعضی از حوادث داستان مانند افتادن آنانسی در رودخانه در متن گفته نشده و مخاطب با دیدن تصاویر به این نکته پی میبرد. تصاویر دارای رنگهای تندی هستند و در عین سادگی، زیبا هستند و توجه مخاطب را به خود جلب میکنند.
این کتاب برندهی دیپلم افتخار کالدکات و جایزهی انجمن کتابخانههای آمریکا شده است و برای آشنایی کودکان با جهان افسانهها و همچنین آشنایی با فرهنگ ملتهای مختلف مناسب است. آنانسی شخصیتی انسانی دارد و کارهایش برای مخاطب کتاب، باورپذیر است. این داستان خیالانگیز، از دل #افسانهها برآمده و میتوان جادوی افسانهها را در آن دید.
جرالد مک دمورت نویسنده و تصویرگر کتابهای کودک و همچنین فیلمساز بود. او به افسانهها و اسطورهها علاقه داشت و در کتابهایش، داستانهای فولکلور از سرتاسر دنیا را بازگو و تصویرگری کرده است. او در سال ۲۰۱۲ درگذشت.
عنکبوتی با هزاران داستان
یک دیدگاه در “عنکبوتی با هزاران داستان”
این کتاب جذاب ترین کتاب دوران کودکی من در دهه ی هفتاد بوده..