من یک گامبیتی هستم. نام من گامگوم بیتبوت است، سرزمین ما گامبیتیها خیلی دور از زمین است.
ما گامبیتیها به هم شباهت داریم ولی نقشها و اندازهایمان باهم فرق دارد، ما از قسمتهای مختلف درست شدیم. وقتی چیزهای تازه یاد بگیریم کمی بزرگتر میشویم. من ۵۰ سال دارم، اگر گفتی چطور سن مرا میشود فهمید؟
ما با هم میتوانیم دوست باشیم و تو میتوانی یک اسم گامبیتی برای خودت انتخاب کنی و به سرزمین ما بیای اما یک شرط دارد، هرکس دوست گامبیتی ما شود باید آرزو داشته باشد.
ما اسمهایمان فرق دارد، این دوستم “بوتگام بوتگام” و آن یکی “گامگامگامبیت” است. آنها خیلی کوچک هستند و نیاز به مراقبت دارند.
چند وقت پیش یک موجود رنگ و وارنگ.
به سرزمین ما آمد، آن موجود خیلی برای ما.
عجیب بود. او گفت از زمین آمده و ما گامبیتیها.
از دیدن او خیلی تعجب کردیم، تا به حال چنین چیزی ندیده بودیم. برای همین تصمیم گرفتیم به زمین سفر کنیم تا بیشتر در مورد زمین بدانیم.
ما دوست داریم از زمینیها چیزهای زیادی یاد بگیریم و برای گامبیتیها تعریف کنیم. پس باهم دیگر صحبت میکنیم، احساساتمون رو بیان میکنیم و مشکلاتمون رو مطرح میکنیم و یاد میگیریم که برای آنها راه حل پیدا کنیم. چیزهایی که یاد میگیریم را جمع میکنیم و داخل جعبهها میگذاریم، بعد در روزنامه گامبیتیها چاپ میکنیم.