یک پرونده ی کهنه
نویسنده: رضا جولایی
ناشر: آموت
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۳۳۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۶۶۰۵۷۱۵
یک پرونده ی کهنه
نویسنده در کتاب یک پروندهی کهنه به سراغ یک روزنامهنگار که در یک ترور سیاسی جانش گرفته شده، رفته است. «جولایی» ترور محمد مسعود، روزنامهنگار و مدیر روزنامه «مرد امروز» که به عنوان یک آزادیخواه شناخته میشد را دستمایه این رمان 28 فصلی خود قرار داده است.
آغاز رمان ازگم شدن یک دفترچه است، دفترچهای که «محمد مسعود» پیدایش میکند و مرگ خودش و دو نفر رخ میدهد. هرچند این دفترچه اتفاقی به دست آنها میافتد اما رویکرد یک روزنامهنگار است که میتواند آن را رمزگشایی کند و برای روشن کردن حقیقت اقدام کند.
وقایع رمان در تهران سال ١٣٢٦ رخ میدهد، از همان جلسهای که یک حزب سیاسی تصمیم میگیرد تا روزنامهنگار را به قتل برساند. شاید بهترین شیوهای که این اثر میتوانست نوشته شود، همین روایت شخص سوم بود، اینکه بدانیم در ذهن و اطراف هر شخصیت چه میگذرد. شخصیتهایی در هر فصل دنبال میشود و درباره گذشته و نگرششان روایت میشود.
حال این شخصیت میتواند «محمد مسعود» باشد یا کارآگاه یحیا دوست مسعود و هدایت یا هر کدام از کسانی که در این ترور نقش داشتند. هرچند نویسنده کتاب هم در قالب شخصیت کارگاه یحیا به ما یادآوری کرده است که معمولا چنین پروندههایی هرگز به نتیجه نمیرسند اما همین شیوه روایت سوم شخص است که به چند سوال در ذهنمان درباره دلایل این ترور پاسخ میدهد.
کتاب یک پروندهی کهنه بستری است برای روایت و بازخوانی فساد اداری آن سالهای ایران. در این میان روزنامهنگاری در عینحال که بستری برای بیان حقیقت و بازگویی کمبودها و نارسائیها هست، از هر سو مورد تاخت و تاز قرار میگیرد و عبور از این میدان سخت، گاهی به قیمت زندگی تمام میشود. این کتاب روایتگر ایران در دهه 20 است و تلاشهایی که بسیاری برای خلق ایرانی مدرنتر و آزادتر کردند.
درباره نویسنده
رضا جولایی از نویسندگان شناخته شده ایرانی است که سبکی منحصر به خود در تلفیق وقایع تاریخی و شخصیتهای حقیقی دوران پهلوی و قاجاریه با عناصر داستانی و ادبیات دارد. او متولد 8 مرداد 1329 است. اولین کتاب منتشر شده او در دهه 60 مجموعه داستانهایش با عنوان «حکایت سلسله پشت کمانان» است. او به قول خودش در 14 سالگی بود.
جولایی تاکنون در آثارش به سراغ زندگی و مرگ شخصیتهایی نظیر میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و وقایع پس از به توپ بسته شدن مجلس، ترور محمدعلیشاه و جنگهای ایران و روس رفته است. کتابهایش «سوقصد به ذات همایونی»، «شکوفههای عناب» و «شب ظلمانی یلدا» مورد استقبال منتقدان گرفته است. جایزهٔ احمد محمود، جایزه ادبی اصفهان ،جایزه ادبی مهرگان (پکا) و جایزه ادبی یلدا را دریافت کرده.
بخشی از کتاب
* پنج نفر بودند: یک سرهنگ ستاد، یک سرگرد فراری، یک سروان اخراجی و دو نفر شخصی. دور یک میز گرد قدیمی با چند صندلی لهستانی و یک چراغ سقفی حبابدار که نور اندکی به اتاق میپاشید. پردهها را کشیده بودند. نمیدانستند که بیرون برفِ ریزی شروع به باریدن کرده. زمستان سختی بود. دایم برف میبارید. همه جا یخ زده بود، حتی شاخههای درختان یخ زده بودند و از آنها قندیلهای بلورین آویزان بود. هرشب چند پرنده یخ میزدند و زیر شاخهها میافتادند اما کسی به آنها نگاه نمیکرد.
* یقه پالتویش را بالا کشید. صدای نشستن برف روی زمین و شاخههای درختان را میشنید. آسمان شبانگاه رنگ غریبی داشت. خاکستری چرک و خونین. حالا برف تندتر شده بود. باد تکههای یخزده برف را به چشمها و صورتش میزد. دستمالی از جیبش درآورد و بینی و لبهایش را پاک کرد. باز هم از خود پرسید چه باید کرد؟ بهتر نبود آن پیشنهاد را رد میکرد. نتوانسته بود خود را راضی کند.
خبر داشت که چگونه این پرونده به بیراهه رفته و برای خود دلایلی داشت که این پرونده در دست یک مشت مامور تریاکی و رشوهبگیر به جایی نخواهد رسید و آنهایی هم که احساس وظیفه و مسئولیت میکردند ناچار به استعفا شده بودند. نمونههای فراوانی از این پروندهها را در طی سالیان خدمت دیده بود که بنابر دستور یا توصیه دربار یا فلان وزیر و وکیل چه شکل غریبی به خود گرفته بود. تازه قبول مسئولیت آن هم حالا، در این دوران بازنشستگی، سنگین بود برایش، میدانست با چه موانعی روبرو خواهد شد.
نویسنده معرفی: گیسو فغفورینوشتهها و کتابهای مرتبط