چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
نویسنده: معصومه جعفری
ناشر: روزنه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۲۲
شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۳۴۲۱۴۲
چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
معصومه جعفری را میتوان از نسل دومیهای مهاجر در ایران دانست. شناسنامهی کتاب میگوید که او متولد ۱۳۷۵ است . کتاب «چرا تاریکی را خدای خود نکنم» اولین کتاب او است؛ مجموعهی ۱۱ داستان کوتاه که میتواند نمایندهای باشد از هویت افغانستانی-ایرانی معصومه جعفری. زبان داستانی معصومه جعفری در این کتاب به زبان معیار ایرانی بسیار نزدیکتر است و مانند دیگر نویسندگان افغانستانی چندان از واژههای دری استفاده نکرده است.
اما خب تاریخ نگارش پای داستانها همه به ماههای دری است. این را هم میتوان در هویت دوگانهی نویسنده جستوجو کرد. داستانهای کوتاه او هم در محیط افغانستان میگذرند، هم در مرز بین ایران و افغانستان و هم در کوچه پسکوچههای تهران. اما خب، تجربهی بزرگ شدن در ایران در داستانهایش تلألو بیشتری دارند:
«خندیدم. نفهمیدم چه شد. علامت ضرب و اعداد پنج و هشت را ریختم توی جامدادی و بعد آمدم بیرون کلاس. کمی ترسیده بودم. من را از کلاس کشیده بودند بیرون و پرسیده بودند شیعه هستی یا سنی؟ سرم را چرخاندم. خیال کردم یک دوربین هم آنجا هست. مثل این برنامههای تلویزیون. بعد فهمیدم دوربینی در کار نیست.
یک ناظم با مانتوی قهوهای خم شده و میپرسد شیعه هستی ای سنی؟ شیعه چه بود؟ سنی چه بود؟ نمیدانستم. گوشهی مقنعهام را لای انگشتانم مچاله کردم و گفتم کاتولیک هستم. از اسم کاتولیک خوشم میآمد. از اخبار شنیده بودم که مسیحیت به چند دسته تقسیم میشود: از جمله کاتولیکها…» ص ۵۸