میل روشن هوس (گفتگو با لوئیس بونوئل)
نویسنده: خوزه دلاکولینا
مترجم: سیمین زرگران
ناشر: مهرگان خرد
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۳۳۵
لوئیس بونوئل، در 22 فوریه 1900، در کالاندا اسپانیا متولد شد. در دانشگاه کمپلوتنسه مادرید تحصیل کرد. به همراه سالوادور دالی و فدریکو گارسیا لورکا، بخش اصلی جنبش سوررئالیستی اسپانیا را تشکیل دادند. مدت کوتاهی به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و منتقد فیلم و تئاتر فعالیت کرد. در 1929، اولین فیلم کوتاه خود، «سگ آندلسی» را با همکاری دالی در فرانسه ساخت. در 1961، با ویریدیانا، نخل طلای جشنواره کن را به دست آورد.
«بلندیهای بادگیر»، «ملک الموت»، «راه شیری»، «جذابیت پنهان بورژوازی»، «شبح آزادی» و «میل مبهم هوس»، از شناخته شده ترین آثار او و از برترین فیلمهای سوررئالیستی تاریخ شمرده میشوند. بونوئل، قواعد را بر هم میزند و آنها را در خیال و اعتقادات خودش غرق میکند؛ و نتیجه فیلمهایی هستند که بیننده را به جهانی دیگر میبرد و مرز بین واقعیت و خیال را میشکنند.
میل روشن هوس؛ گفتگو با لویئس بونوئل، گفتوگوهای خوزه دلاکولینا و پرز تورنت، منتقدان مکزیکی با بونوئل است که در سالهای 1975 تا 1977 صورت گرفتهاند. مصاحبه با اشاره به دوران کودکی و دانشجویی بونوئل و زادگاه او آغاز میگردد. روند تغییر اعتقادات او به عنوان یک نوجوان و اولین مواجههها با نظام طبقاتی و مذهب در این بخش مطرح میشوند و چگونگی علاقهمند شدن به سینما، آغاز کار در تئاتر تجربی و آشنایی با سوررئالیسم به میان میآیند.
در ادامه مصاحبهها، مشخصاً به فیلمهای این کارگردان پرداخته میشود؛ از نحوهی ایدهپردازی صحنهی خارج شدن مورچهها از کف دست مرد در سگ آندلسی و فلسفه پشت خلاص نشدن میهمانان از خانه میزبان در ملکالموت، تا حرکتهای دوربین و نماهای متفاوت در هر فیلم. در میان این گفتوگوها، اندیشهها و دغدغههای بونوئل درباره بورژوازی، مذهب، سیاست و ارتباط فیلم و مخاطب نیز مطرح میگردد.
روند و شیوه گفتوگوها به نحوی است که خواننده فضای محل گفتوگوها را حس میکند و میتواند آنرا چون فیلم مستندی در ذهن خود تصور کند، که البته ترجمه خوب سیمین زرگران، نقشی اساسی در این احساس ایفا میکند.
بخشی از کتاب میل روشن هوس/گفتگو با لوئیس بونوئل
بونوئل: «در واقع تخیلات یک چیز و زندگی هم چیز دیگری است. هیچکس نمیتواند تخیلات را به من آموزش بدهد زیرا من همهچیز را میدانم، حداقل امیدوارم که همهچیز را بدانم. کمی با زندگی متفاوت است. در زندگی، هرگز مرد عمل نبودهام، اما در تخیلاتم عملگرا بودهام و برای همین میتوانم به صورت تخیلی حمله کنم. همینطور که در دنیای واقعی با شخصی سلام و احوالپرسی میکنم، میتوانم مشغول نقشهی خیالی کشتن او باشم. اینها برای من دو سطح کاملاً متمایز هستند؛ عمل واقعی اجتماعی از یک طرف و از طرفی دیگر تخیلات، آنچه در رؤیاست»…
کولینا: «یک سوال تخیلی از شما میپرسم. شما روبهروی دو دکمه نشستهاید؛ آ و ب. و باید یکی از آنها را فشار دهید، اما میتوانید خودتان انتخاب کنید. اگر دکمهی آ را فشار دهید، کل جهان هستی محو و ناپدید میشود، همه بشریت به جز فرد مورد علاقهی شما. اگر هم دکمهی ب را فشار دهید، دنیا نجات پیدا میکند، همگی، به جز فرد مورد علاقهی بونوئل که ناپدید میشود. چه کار میکنید؟»
بونوئل: «دکمهها را به حال خودشان تنها میگذارم و یک نوشیدنی میخورم.»
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی