لیرا و قطب نمای جادویی
نویسنده: فیلیپ پولمن
مترجم: فرخ بافنده
ناشر: آبادیران
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۸۴
تعداد صفحات: ۴۶۴
شابک: ۹۷۸۹۶۵۱۱۵۳۷۶۱
لیرا، شخصیت اصلی داستان، دخترکی است ماجراجو، زیرک و باشهامت. کتاب در سه قسمت پیشامدهایی که برای لیرا و دَمونش، پان رخ میدهند را دنبال میکند.
داستان در آکسفورد آغاز میشود؛ در اتاقی مرموز در دانشکده که تنها افراد خاصی اجازه ورود به آن را دارند و فقط خدمتکاری به نام باتلر میتواند اتاق را تمیز کند. با ورود رئیس و خدمتکارش به اتاق، لیرا و پان پنهان میشوند. قرار است مهمانی به اتاق بیاید؛ لرد آزریل که عموی لیراست.
اما پیش از ورود عمو، لیرا به رفتارهای عجیب رئیس شک میکند و حدس میزند که رییس بطری شراب را مسموم کرده است؛ پس تصمیم میگیرد تا از به قتل رسیدن عمویش جلوگیری کند. در ماجراجویی دیگری، لیرا سر از قطب شمال در میآورد و با حقیقتسنج شگفتانگیزی که همراه خود دارد، از اسرار عجیبی آگاه میشود.
دخترک مدام درگیر داستانهایی مرموز، پیچیده، فراواقعی و مهیج میشود و اغلب به طرزی قهرمانانه و حماسی، خود یا اطرافیانش را از مهلکه بیرون میکشد.
خلاقیت پولمن در خلق دنیاها و موجودات شگفتانگیزی چون دَمونها که همراههای متغیر شخصیتها هستند، و پرداخت ریزبینانه او به جزییات، کتاب حاضر را تا حدی از دیگر داستانهای تخیلی کودک و نوجوان متمایز میسازد و علاوه بر پرورش قوه تخیل خواننده، تجربهای تکرارنشدنی و اعجابآمیز برای او به ارمغان میآورد.
مجموعه نیروی اهریمنیاش با کتابهای خنجر اسرارآمیز و تلسکوپ کهربایی، ادامه مییابد.
درباره نویسنده
فیلیپ پولمن، اکتبر 1946 در نوریچ انگلستان متولد شد. در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصیل شد و تحصیلاتش را در زمینه آموزش و پرورش ادامه داد. او در مدارس و کالج وست مینستر آکسفورد، به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت و در کنار آن، به نوشتن داستانهای کودک و نوجوان روی آورد. در 1982، با کتاب کنت کارلشتاین مورد توجه خوانندگان قرار گرفت.
رمانهایی چون مترسک و خدمتکارش، روزی روزگاری در شمال، داستانهای گریم، پل شکسته و دختر آتشساز از دیگر آثار برجسته او به شمار میآیند؛ اما بخش عظیمی از موفقیت و شهرت این نویسنده با سهگانه نیروی اهریمنیاش به دست آمده است.
پولمن تا به امروز جوایزی نظیر جایزه هانس کریستین اندرسن، ویتبرد، گاردین و مدال کارنگی را از آن خود کردهاست.
خواندن آثار این داستاننویس انگلیسی، جدا از گروه سنی کودک و نوجوان، برای طرفداران سبکهای گوناگون لذتبخش خواهد بود؛ چرا که او اغلب با یاری جستن از عنصر خیال، احساسات و ژانرهای متعددی را در هم میآمیزد و با ظرافت میان آنها تاب بازی میکند.
بخشی از کتاب لیرا
به هرحال چون او ليرا بود ناراحتیاش خیلی طول نکشید: باید دهکده کمبریج را زیر و رو میکرد و تازه کلی بچه کولی هم بودند که میخواست با داستانهایش آنها را مات و انگشت به دهان بکند… با سرهم کردن داستانهایی راجع به پدر قدرتمندش که آنطور ظالمانه اسیر شده بود، توانست تعدادی از بچه ها را به دور خودش جمع کند: «و بعد یک روز غروب، سفیر ترکها که به مهمانی شام دعوت شده بود به جوردن آمد.
او مستقیم از خود سلطان دستور گرفته بود که پدرم را بکشد؛ نگین انگشتری که توی دستش کرده بود توخالی بود و او کلی زهر در آن ریخته بود. وقتی که شراب را آوردند، سفیر خودش را به لیوان پدرم رساند و سم را توی آن ریخت… به هرحال، پدرم موضوع را فهمید و به خاطر همین گفت:
«آقایان پیشنهاد میکنم به افتخار دوستی بین ما و دانشکده ازمیر چیزی بنوشیم… بهتر است برای نشان دادن دوستیمان، لیوانها را با هم عوض کنیم و از شراب همدیگر بخوریم.»
این طوری بود که سفیر توی هچل افتاد؛ رنگش حسابی پرید و در جا سر میز غش کرد. وقتی به هوش آمد دید که همه دورش نشستهاند و دارند بهش نگاه میکنند. او یا باید اعتراف میکرد و یا سم را میخورد.»
– خوب او چه کار کرد؟
– هیچی، خوردش. پنج دقیقه تمام طول کشید تا مرد و تمام آن مدت هم عذاب میکشید.