سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

زنان تروا

نویسنده: ژان پل سارتر

مترجم: قاسم صنعوی

ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

نوبت چاپ: ۵

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۶۰

شابک: ۹۷۸۶۰۰۵۷۳۳۴۷۱


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
زنان تروا

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

زنان تروا نوشته‌ی سارتر برداشتی از اثر اوریپید نویسنده یونانی است و‌ اثر اوریپید یکی از قدیمی‌ترین نمایشنامه‌ها در اعتراض به جنگ است. سارتر نیز همان مشی اعتراضی را درپیش گرفته، با این تفاوت که او با چرخشی ظریف جایی برای اعتراض به جنگ‌های استعماری آسیا و آفریقا نیز در نمایش اقتباسی خود قرار داده‌است.


زنان تروا به ما این حقیقت تلخ را یاد‌آوری می‌‌کند که تاوان جنگی را که مردان به‌راه می‌اندازند، زنان و کودکان می‌پردازند و این آسیب بخصوص آسیب‌های روانی آن تا نسل‌ها بعد ادامه پیدا می‌کند.


پاریس فرزند پریام شاه تروآ که مهمان منلائوس شاه اسپارت بود، هلن همسر وی را ربود و با خود به تروآ برد. خیانت هلن به همسرش موجب جنگ‌های ده‌‌ساله میان یونان و تروا شد.

سرانجام یونانی‌ها که هرگز نتوانسته‌بوند به درون قلعه تروا نفوذ کنند، با پیشنهاد اودیسه اسبی غول پیکر از چوب ساختند و حدود ۳۰ تن از جنگجویان یونانی را در آن جا قرار دادند. مردم تروا فکر کردند که آن اسب غول پیکر، هدیه‌ای از یونانی‌هاست. پس آن را به داخل شهر آوردند و جشن و پایکوبی کردند. وقتی همه خوابیدند، کشتی‌ها به ساحل برگشتند. یونانی‌های داخل اسب هم بیرون ریخته و دروازه را بازکردند. بقیه یونانی‌ها، به داخل شهر ریختند و همه را کشتند و زنان و کودکان را به بردگی گرفتند.

 

زنان تروا

 

 

نمایشنامه‌ی زنان تروا نوشته‌ی سارتر از سقوط شهر آغاز می‌شود.

زمانی که شهر در آتش می‌سوزد، مردان و دلاوران کشته‌شده‌اند‌ و زنان و کودکان منتظر سرنوشت خود که همانا بردگی است، ماند‌ه‌اند. هکوب ملکه‌ی پیر تروا به خدمت اولیس درخواهد آمد. کاساندر دختر باکره و پیشگوی را آگاممنون طلب کرده‌است، آندروماک نصیب پسر آشیل خواهد شد و آستیاناکس پسر کوچک آندروماک و هکتور دلاور از بالای بلندی بر زمین پرت خواهد شد، تا کسی برای گرفتن انتقام باقی نماند.



درباره‌ نویسنده


ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) در 21 ژوئن سال 1905 در پاریس متولد شد. پدرش «ژان باپتیست سارتر» (۱۸۴۷–۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش «آنه ماری شوایتزر» (۱۸۸۲–۱۹۶۹) دخترعموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف و برنده جایزه صلح نوبل بود. ژان پس از مرگ‌ پدرش، زیر نظر پدربزرگش و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت.


این کودک تیزهوش اما گوشه‌گیر، سال‌های کودکی را بیش از هرجا میان انبوه کتاب‌ها به خواندن آثار مهم ادبی و تاریخی گذرانده‌است. ژان در سال ۱۹۲۰ به یک مدرسه شبانه‌روزی در پاریس فرستاده شد. در آنجا با یکی از همکلاسی‌هایش به نام «پل نیزان» آشنا شد که این آشنایی به یک رفاقت درازمدت انجامید. نیزان در معرفی ادبیات معاصر به سارتر نقش به‌سزایی داشت.


پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در دبیرستان‌های «لو آور» و «لیون» به تدریس فلسفه پرداخت. پس از مدتی تصمیم گرفت که برای کامل شدن تحقیقاتش در زمینه فلسفه پدیدارشناسی هوسرل‌ راهی آلمان شود. با استفاده از یک بورس تحصیلی به آلمان رفت و در برلین به ادامهٔ تحصیل پرداخت.

در اینجا بود که آشنایی عمیق‌تری با آثار فیلسوفان بزرگی همچون مارتین هایدگر (فلسفه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم) و ادموندهوسرل (فلسفه پدیدارشناسی) پیدا کرد. اما پس از چندی تاب تحمل حکومت آلمان نازی را نیاورد، به پاریس برگشت و کار تدریس فلسفه را دنبال کرد.

 

ژان پل سارتر
ژان پل سارتر

 

 

آشنایی او با سیمون دوبوار فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی به سال ۱۹۲۹ زمان آمادگی دوبووار برای امتحانات فلسفه در سوربن بازمی‌گردد. دوبوار بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمیقاً به او دل‌بسته می‌شود و تا آخر عمر با او همراه می‌ماند.


سارتر در ۱۹۳۸ و با نگارش نخستین رمان فلسفی‌اش با نام «تهوع» به شهرتی فراگیر دست یافت و در سال ۱۹۶۴ به خاطر «آثاری که غنی از ایده و مملو از روح آزادی و جستجوی حقیقت هستند و همچنین تأثیر گسترده‌ای بر عصر ما اعمال کرده‌اند» جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد ولی علی‌رغم نیاز مالی در آن زمان، از پذیرفتن جایزه سر باز زد. او اظهار داشته‌است که یک نویسنده فقط باید با آنچه نگاشته است، شناخته و محبوب شود و نه این‌که نام و امتیازاتی را با خود یدک بکشد.


تفکرات مارکسیستی‌اش موجب شد که همواره مقابل اقدامات ضد حقوق بشر رژیم شوروی؛ از قبیل اردوگاه‌های کار و اعدام مخالفان بایستد. همچنین اقدامات وحشیانه فرانسه در الجزایر و دخالت آمریکا در جنگ ویتنام را به شدت محکوم کرد.
او یکی از پیشگامان مکتب اگزیستانسیالیسم بود و معتقد بود که انسان باید خود سرنوشت‌اش را تعیین کند و این جمله‌ی معروف منسوب به اوست: «انسان محکوم به آزادی است».

 

بخشی از کتاب زنان تروا


صحنه‌ی یازدهم‌
هم‌سرایان:
به‌خاطر هیچ
هلن بار دیگر اسپارت را خواهد دید
و حکم‌روایی از سر خواهدگرفت،
جنایت پاداش می‌گیرد.


زئوس تو پرستشگاه‌های ما را به یونانیان تسلیم کردی.
محراب‌های ما که عطری ملایم داشتند.
شهر پرثروت و پرهیزکار ما که تو را محترم می‌داشت،
مزرعه‌های بارور، سیلا‌ب‌های سرد،
دامنه‌های آیدا،
ستیغ سربلند
که هر بامداد
در نخستین روشنایی‌های خورشید به ارتعاش در‌می‌آمد،
همه تسلیم یونانیان شدند.


ما همه بی‌گناهیم و تو می‌گذاری
به‌خاطر هیچ در رنج بمانیم،
اما هلن با منلاس به کشتی بنشیند
و بر اسپارت حکم براند:
جنایت پاداش می‌گیرد.
……..
یو‌نانیان از طناب‌ها گره می‌گشایند
و مردان ما به‌خاطر هیچ مرده‌اند.
هلن بر کشتی جای می‌گیرد
و باز بر اسپارت حکم خواهد راند
جنایت پاداش می‌گیرد.
……..
فرزندان‌مان فریاد می‌کشند:
مادر، مادر من، کجایی؟
اینان مرا به جانب زورقی سیاه می‌برند.
شوهر عزیز من، تو رنج بردی
و هنوز هم رنج می‌بری،
اما به‌خاطر هیچ، مرده‌ی عزیز، به‌خاطر هیچ.


کشتی منلاس، به میان دریا ردی می‌نهد
و هلن بر ساحل حکم‌رانی خواهد داشت.


ما کتک ‌خورده، تجاوز‌ دیده و برده خواهیم‌بود،
ولی این زن بسیار محترم،
همسر پرهیزکار منلاس
از میان جعبه‌هایی که به رسم تحفه دریافت می‌کند،
آینه‌های طلایی بيرون خواهد آورد
و با رضایت خاطر در آنها خواهد نگریست
و هماره از زیبایی خود در شگفت خواهد آمد.

جنایت پاداش می‌گیرد.



 

نویسنده معرفی: عفت زهره‌وندی

یک دیدگاه در “زنان تروا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *