سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

زمستان

نویسنده: مهدی اخوان ثالث

ناشر: زمستان

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۲۰۴

شابک: ۹۷۸۲۰۰۰۲۱۸۲۴۱


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید
زمستان

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

مهدی اخوان ثالث یکی از مهمترین پیروان شعر نیمایوشیج است که برخی از منتقدان شعر او را شعر شکست نامیده‌اند. او در فضای خفقان پس از کودتای ۲۸ مرداد برخی از خاطره‌انگیزترین شعرها را با زبانی نمادین سرود. ثالث با تسلطی که بر زبان فارسی و شعر کهن فارسی داشت، در تثبیت و رشد شعر نو تاثیرگذار بود و پذیرش شعر نو از سوی برخی از چهره‌های برجسته ادبیات را مدیون نوشته‌ها و شعرهای او می‌دانند.


در شعر او افزون بر زبان و حال و هوای نمادین، روایت هم مهم است. او شاعری قصه‌گو است که روایتگری و قصه‌گویی را وارد شعر نو کرد.او راوی شکست‌ و ناامیدی و یاس و سرخوردگی است. در شعرهایش از مردمانی می‌گوید که روی سنگی خوانده‌اند:«اگر راز مرا خواهید/ از این رویم به آن رویم بگردانید» و آنها گردهم آمده‌اند تا سنگ را بگردانند و رازش را بدانند. با چه زحمتی سنگ را بر می‌گرانند، طرف دیگر سنگ نیز همان نوشته بود «اگر راز مرا خواهید/ از این رویم به ان رویم بگردانید!».


زمستان دومین مجموعه شعر او و یکی از مهمترین آثارش است که با زبانی نمادین حال و هوای ناامیدی و یاس پس از کودتا را باز می‌گوید. این مجموعه شامل ۴۰ شعر است و بارها و بارها چاپ شده است و هنوز هم خواننده دارد. مشهورترین شعر این مجموعه شعر زمستان است که مجموعه هم به همان نام است. در این شعر فضای جامعه را هم‌چون زمستانی توصیف کرده است که در آن هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان، دل‌ها خسته و غمگین، زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه است. می‌گویند او این شعر را خطاب به شاملو سروده است.

 

اخوان ثالث
اخوان ثالث

 


درباره شاعر 


مهدی اخوان ثالث که تخلص او «م. امید» بود در ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد به دنیا آمد و ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت. او علاوه بر جایگاه رفیعش در شعر اجتماعی و معاصر ایران، به عنوان یک موسیقی‌پژوه نیز شناخته می‌شد. پدرش «علی»، به همراه دوبرادرش از روستای فهرج یزد به مشهد مهاجرت کرده بود از این رو نام فامیلی‌اشان اخوان ثالث بود و تا 20 سالگی که به تهران آمد،در مشهد زندگی می‌کرد.

اخوان مدتی آموزگار مدارس حاشیه تهران بود تا این که در دهه چهل به کتابخانه ملی رفت. او آثاری هم چون «ارغنون»، «زمستان»،«آخر شاهنامه» و «از این اوستا» را تا سال 1345 منتشر کرد و در تلفیق فضای اجتماعی، روحیات مردم و اتفاقات مهم معاصر با لحنی حماسی و وام گرفته از شعر خراسانی توانمندی‌اش را نشان داد. اخوان ثالث نیز مثل بسیاری دیگر از شاعران هم عصر خود در دهه سی و چهل از شعر کلاسیک به شعر نو گروید.

 

وطن پرستی و استعاره و نماد از عناصر مشخص و مشهود اشعارش بود که سبب می‌شود در هر زمانی و هر حال و هوایی بتوان این اشعار را خواند و با آن‌ها احساس نزدیکی و همدلی کرد. اشعار او به خصوص در دهه سی و چهل و پس از کودتا همانند خواندن تاریخ معاصر و رنجی است که بر ایرانیان متفکر آن زمان رفته است.
زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست… ، در حیاط کوچک پاییز در زندان و دوزخ اما سرد، سه مجموعه شعرش است که در طی سال‌های 1355 تا 1357 منتشر شده و شامل اشعاری است که در زندان‌های مختلف سروده است. اشعار او پس از انقلاب در کتاب ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم در سال 1368 یک سال پیش از مرگش منتشر شد. با تلاش‌های شفیعی کدکنی او به آرزویش یعنی دفن شدن در توس و در کنار آرامگاه فردوسی رسید.


بخشی از کتاب زمستان


* سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسی سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كس يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سينه می آيد برون ، ابری شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است، پس ديگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحای جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من، ميهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تيپاخورده‌ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه‌ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشای در، بگشای ، دلتنگم
حريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نيست، مرگی نيست
صدايی گر شنيدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گويی كه بيگه شد ، سحر شد، بامداد آمد ؟
فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلی سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

نویسنده معرفی: گیسو فغفوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *