رویا در شب نیمه تابستان
نویسنده: شکسپیر
مترجم: مسعود فرزاد
ناشر: علمی و فرهنگی
نوبت چاپ: ۶
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۲۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۲۱۷۱۸۰
این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند
رویا در شب نیمه تابستان
تیسیوس، دوک آتن، قرار است در شب فرا رسیدن ماه نو با هیپولیتا، ملکه آمازون عروسی کند. در حین تدارکات عروسی، پدر هرمیا همراه با دخترش و لایسندر و دمیتریوس به حضور شاه میآید. لایسندر، عشق زندگی هرمیاست اما پدرش، دمیتریوس را همسر بهتری برای دخترش میداند. دوک برای ختم ماجرا، طبق خواست پدر، دستور به عروسی این دو در شب جشن میدهد.
هرمیا و لایسندر، برای یافتن چارهای به جنگلی در نزدیکی آتن میروند و با ورود هلنا، دلباخته دمیتریوس، نقشهشان را برای او بازگو میکنند. هلنا با آرزوی حداقل تشکر عشقش از او، دمیتریوس را از این فرار مطلع میسازد.
دمیتریوس به دنبال هرمیا و لایسندر، راهی میشود و به هلنا پرخاش میکند. دعوایی بین اوبران و تیتانیا، شاه و ملکه پریان که برای تبرک عروسی بزرگ به آتن آمدهاند، باعث میشود اوبران، جنِ دستیارش، پوک را مأمور یافتن شیره گل عشق و مالیدن آن به پشت چشمهای تیتانیا کند تا با دیدن اولین موجود پس از بیدار شدن، عاشقش شود.
اما قبل از آن، کمی از شیره را برای ساکت کردن جوانی در نزدیکیشان تجویز میکند. پوک اشتباهاً، به سراغ دیگر آتنی در جنگل، یعنی لایسندر میرود. هلنا که از جلب توجه عشقش ناامید شده، در راه، لایسندر را مییابد و او را بیدار میکند؛ گل بر وی اثر کرده و با دیدن هلنا، عاشقش میشود.
اوبران از افتضاحی که پوک به بار آورده باخبر میشود و خود از شیره به پشت چشمان دمیتریوس میزند که کمی بعد با رسیدن لایسندر و هلنا، بیدار شده و هلنا را عشق زندگیاش مینامد. هرمیای سرگردان نیز وارد میشود و جنگی بین این ۴ تن درمیگیرد. اوبران که دیگر تحمل مشکلات اضافه را ندارد، دستور به پاک شدن شیره گل از پلکهای لایسندر میدهد. صبح روز بعد، دوک و همراهان، آنان را در جنگل مییابند و عشق دمیتریوس به هلنا، به برپایی عروسی این دو زوج در جشن ازدواج دوک و ملکه میانجامد.

رویا در شب نیمه تابستان، از برترین کمدیهای شکسپیر است. بهرهگیری هوشمندانه او از طبیعت، افسانهها، آداب و رسوم و البته تخیل همیشگیاش، داستان را در عین سحرآمیز بودن، باورپذیر میکند. بخشهای مختلف نمایشنامه، به طرزی استادانه و با طنازی تمام به هم بافته شدهاند تا خواننده لحظهای از حال و هوای داستان دور نشود.
در سال ۱۹۳۵، فیلمی بر اساس این نمایشنامه، به کارگردانی مکس راینهارت و ویلیام دیترله ساخته شد. «اوورتور رویای شب نیمه تابستان» نیز از مشهورترین آثار فلیکس مندلسون، آهنگساز بزرگ آلمانی است.

درباره نویسنده
ویلیام #شکسپیر، نمایشنامه نویس و شاعر اهل انگلستان، آوریل ۱۵۶۴ در نزدیکی استراتفورد چشم به جهان گشود. تحصیلاتش به دلیل اوضاع نامناسب مالی خانواده، به درازا نکشید. علاقه اش به ادبیات و دیدن اجراهای هنرپیشگان سیار او را به لندن کشاند تا قدم به دنیای تئاتر گذارد.
حضورش در محافل تئاتری، با بازیگری و بعداً با گرفتن سمت دستیاری رئیس نویسندگان گروه ارل پمبروک آغاز شد. از ۱۵۹۴ عضو شرکای شرکت لرد چمبرلین، یکی از بهترین گروههای تئاتر لندن بود. همکاری با این جمع، جایگاه شکسپیر را به عنوان یکی از برترین نمایشنامهنویسان و بازیگران آن زمان تثبیت کرد.
از ۱۵۹۷ با چاپ نمایشنامههایش، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت. در ۱۶۰۹، مجموعه غزلهایش نیز منتشر شد. او آوریل ۱۶۱۶، در ۵۲ سالگی درگذشت.
تا امروز، از او به عنوان یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان جهان یاد میشود؛ گفتههایش در مکالمات روزمره به گوش میرسد و نمایشنامههایش هر روز خوانده و اجرا میشوند.
بخشی از کتاب رویا در شب نیمه تابستان
هلنا: این سوگندها را شما برای هرمیا یاد کردهاید. آیا شما هرمیا را ترک خواهید گفت؟…
لایسندر: من در آن هنگام که در برابر هرمیا سوگند یاد کردم عقل و تمیز نداشتم.
هلنا: حالا هم که او را ترک میکنید به نظر من عاری از عقل و تمیز هستید.
لایسندر: دمیتریوس او را دوست میدارد و شما را نمیخواهد.
دمیتریوس: (بیدار میشود) ای هلن، ای الهه، پری، ای که کامل و آسمانی هستی! ای دلداده من، چشمان تو را به چه چیز تشبیه کنم؟ بلور در مقابل آنها چون گل تیره است، آه، لبهای تو که مانند دو آلبالوی رسیده هستند چقدر خوش جلوه میکنند و چه بسیار آرزوانگیز گردیدهاند!…
هلنا: ای وای، چه عذابی! چه دوزخی!… آیا نفرتی را که از من دارید کافی نمیشمارید که باطناً نیز با یکدیگر همدست شدهاید که مرا استهزا بکنید؟
شاید این مطالب را هم دوست بدارید:
-
-
- هملت، شاهزاده دانمارک از مرگ پدر باخبر و راهی دربار میشود. در بدو ورود، عمو را در مقام پادشاهی و مادر را در آستانه ازدواج با او میبیند. هملت، سخت از این «عجله شوم» برمیآشوبد. هوراشیو و برخی از دوستان، که برای مراسم عزاداری و عروسی پس از آن در دربار حضور دارند، از دیده شدن شبح پدر هملت با او سخن میگویند…
-
-
-
- ههر بازیگری دوست دارد در عمر حرفهای یکبار نقش مکبث و بهخصوص اگر زن باشد نقش لیدی مکبث را بازی کند. دو نقش بسیار دراماتیک. آدمهایی که در سودای قدرت دست به خون آلوده میکنند و این خون دامنشان را میگیرد…
-
- ریچارد سوم
- ریچارد سوم، برادر کوچکتر شاه وقت، ادوارد چهارم سودای سلطنت در سر دارد. به دلیل مشکل جسمانیاش میپندارد طبیعت حقش را خورده و رسیدن به قدرت را تنها راه برای رهایی از این عقده میبیند. پیشگوییهای قدیمی به کمکش میآیند تا نفرتی بین شاه و برادر دیگرش، جورج ایجاد کنند. …
- شاه لیر
- لیرشاه، پس از سلطنت طولانیاش، تصمیم به کنارهگیری از تاج و تخت و تقسیم آن بین سه دخترش میگیرد. گانریل و ریگان، دختران چربزبانش موفق میشوند هرکدام سهم گزافی دریافت کنند. کوردلیای مهربان و مورد علاقه پدر اما تن به چاپلوسی نمیدهد و با نارضایتی پدر از ارث محروم میشود…
- کوریولانوس
- کایوس مارتیوس، به سبب نمایش رشادت و فتح شهر کوریولی، کوریولانوس لقب میگیرد. پس از بازگشت از جنگ، به پاس خدماتش، مقام کنسولی به او پیشنهاد میشود…
- بدینسان با بوسهای جان میسپارم؛ چند خودکشی باشکوه در داستان ها
- از میان تمام مرگهای موجود در داستان ها، خودکشیها اغلب برای ما تاسفآورترند؛ چه حاوی مونولوگ درونی دقیقی باشند یا راز وحشتناکی پیرامون انگیزهی شخصیت وجود داشته باشد. البته، ما قطعا خودکشی را در دنیای واقعی تایید نمیکنیم…
- من عاشق بودم
- عاقبت بسیاری از عشاق در داستانها معلوم نیست. در خیلی از داستانها نیز سرنوشت عشاق با دوری و عدم وصال جذابتر میشوند. اما اگر دلدادگان بهم برسند چه چیزی باعث دوام و بقای عشقشان میشود…
- من شاه بودم، تا قبل از اینکه دخترم را از ارث محروم کنم!
- شخصیتهای داستانی از میان تاریخ و افسانه سردرمیآورند و با نشان دادن طبیعیترین روابطی که در زندگی وجود دارد، ما را در برابر ارزشهای اخلاقی و انسانی به چالش میکشند…
- رومئو و ژولیت با کامیونها روی صحنه میروند
-
- چند روز پیش یک تئاتر نام آشنا روی صحنه اجرا شد، نمایش «رومئو و ژولیت» اثر کلاسیک ویلیام شکسپیر! این اجرا با بقیه اجراها یک تفاوت بزرگ داشت و در ابتکار بیسابقه به جای بازیگران، ماشینها در این نمایش عاشقانه ایفای نقش میکردند…







