دید و بازدید
نویسنده: جلال آل احمد
ناشر: فردوس
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۳۹۳
تعداد صفحات: ۱۶۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۰۵۳۳۱
دیدوبازدید اولین مجموعه داستانی است که از جلال آلاحمد در سال 1324 منتشر شده است. در چاپ اول ده داستان و در چاپ هفتم دو داستان دیگر نیز به آن اضافه شده است. این مجموعه داستان اولین تجربههای اوست و برخی طنز و روایت او را خام میدانند اما در همین کتاب بیتردید می توان جرقههای یک قلم جدید و نگاه عمیق را دریافت.
او در پلیان داستانها هربار اتفاقی را خلق کرده و مردم برآمده از آن روزگار را در آن توصیف کرده و روابط، خاستگاه و واکنشهایشان نسبت به شرایط را عیان کرده است. گاه شخصیت داستان استاد دانشگاهی است که به شدت از تملق و چاپلوسی خوشش میآید و گاه مردی است که به خاطر لحظهای انسانیت داراییاش را از دست میدهد. البته نویسنده سعی دارد به انتقاد از وضعیت موجود بپردازد و در داستانش گاه تکلیفش با شخصیت خطاکار مشخص است و او را با صفتهایی مشخص میکند.
کتاب داستانهایی دارد که هر کدام ما را با فضایی متفاوت و برگرفته از طبقه و دسته و گروهی آشنا میکند. تیغ تیز انتقاد از وضعیت در کنار روشنگری در این داستانها نهفته است. نام کتاب از داستانی برگرفته شده که در آن یک شاعر جوان به دیدار استاد دانشگاه در عید نوروز میرود و روایت اوست از آنچه در این ساعتها میگذرد.
درباره نویسنده
سید جلالالدین سادات آلاحمد متولد 11 آذر 1302 است و 46 سال بعد در 18شهریور درگذشت. خاکسپاری زودهنگامش شائبههای معناداری را به وجود آورد، برادرش شمس ساواک را مقصر میدانست و همسرش سیمین دانشور نوشیدنی را و پزشکی قانونی از حجم بالای ذرات سیگار و نوشیدنی الکلی گزارش داده است.
کمتر کسی است که به ادبیات داستانی ایرانی علاقه داشته باشد و نام جلال آلاحمد را نشنیده باشد. او که خود تحت تاثیر نویسندگان فرانسوی بود، در تغییر نثر و جهتدهی به نویسندگان دیگر در بیان احساسات و گذر از نثر فاخر یاری کرد. او به عنوان نویسندهای که احساسات را نیز فراتر از نثر فاخر در آثارش به کار برد، شناخته میشود.
داستانهای او روایتی است از دورانی که اکنون دور از دسترس به نظر میرسد اما فرصتی است برای شناخت از جامعه و نظرات و شیوه رفتار دهههای بیست به بعد.
آلاحمد از سارتر و کامو و آندره ژید داستان ترجمه کرده است، در مجله «راه مردم» فعالیت بسیار میکرد و هیچگاه نتوانست خود را از مسایل سیاسی دور کند. خانه او و همسرش سیمین دانشور در دهه 80 تبدیل به موزه شد. از کتابهای دیگر او میتوان به از رنجی که میبریم (۱۳۲۶)، سه تار (۱۳۲۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، نون والقلم (۱۳۴۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، پنج داستان (۱۳۵۰) و سنگی بر گوری (۱۳۶۰) اشاره کرد.
بخشی از کتاب
* ماشالاه ماشالاه خیلی خوش سفره. دلش نمیخواد بیاد. پنج ماس رفته و هنوز دلش نمیخواد برگرده سر خونه زندگیش و پیش ننهی پیرش. اما ای ننه… بیاد چه کنه؟ روزی رو که خدا هر جا باشه میرسونه. منم که تا حالا گشنه نموندهم. پس بیاد چه کنه؟ اون جا در جوار اون بزرگوارا، یه زیارت سیر میکنه. ما که قسمتمون نیست. وقتیام میخاس بره هر چه اصرارش کردم منو نبرد. خوب راسی ننه بگو ببینم خانومت چطوره؟ خوبه؟ اهل خونتون که همه سلامتن؟ آره؟
* سر يک پيچ ديگر که اتوبوس پيچيد، و مردم که بیهوا بودند ناگهان روی هم ريختند، او نيز کج شد. خيلی کج شد، و چون دستگيره و تکيه گاهی نداشت تا تعادل خود را حفظ کند بیاختيار دست خود را از پايهی گلدان رها کرد… و گلدان افتاد و با يک صدای خفيف سه پاره شد! هنوز اتوبوس پيچ خيابان را دور نزده بود که نالهی صاحب گلدان بلند شد: – آخ … و ديگر هيچ نگفت و تنها پارههای گلدان را با بهت زدگی تمام تماشا میکرد. مردک لاابالي دولا شد و در حالی که تکه های گلدان را جمع میکرد گفت : – چيزی نيست. طوری نشد! مردک صاحب گلدان که تازه حالش به جا آمده بود يک مرتبه مثل انار ترکيد و با رنگی برافروخته فرياد کرد: – ديگه چه طور میخواستی بشه؟!…