سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

دو دنیا

نویسنده: گلی ترقی

ناشر: نیلوفر

سال چاپ: ۱۳۸۱

تعداد صفحات: ۲۱۵

شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۱۹۷۰


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
دو دنیا

تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند

خلاصه داستان

دو دنیا مجموعه‌ای از ۷ داستان کوتاه است که حول محور خاطرات نویسنده و گذشته در دهه‌ی بیست تا شصت شمسی می‌گردند. در واقع این کتاب ادامه‌ی مجموعه‌ی خاطرات پراکنده است که در آن نیز گلی ترقی به عنوان راوی_نویسنده به سراغ بازیابی خاطرات رفته است؛ از نگاه دخترکی بازیگوش و ریزبین که به همه‌ی سوراخ‌ها سرک می‌کشد.

مثلاً در داستان آن سوی دیوار از شکاف دیوار وقایع خانه‌ی همسایه را دنبال می‌کند. دو داستان ابتدایی و انتهایی کتاب اولین روز و آخرین روز نام دارد. در این داستان‌ها راوی از روز اولی می‌گوید که خودش را در بیمارستان می‌یابد و بنابراین به خاطره و امنیت کودکی پناه می‌برد. این روند مکاشفه و خوددرمانی صمیمانه در دیگر داستان‌ها (خانم‌ها، گل‌های شیراز، آن سوی دیوار، فرشته‌ها، پدر) ادامه پیدا می‌کنند و در آخرین داستان با پایان یافتن دوران بیماری‌اش خاتمه می‌یابند. از جهت این پیوستگی می‌توان هر کدام از داستان‌ها را فصلی از یک رمان دانست.

 

درباره نویسنده

گلی ترقی متولد تهران در سال ۱۳۱۸ در خانواده‌ای مرفه است. او پس از اتمام دبیرستان برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته‌ی فلسفه درس خواند. سپس به ایران بازگشت و با شروع جنگ ایران و عراق با خانواده‌اش به فرانسه رفت و تاکنون ساکن آنجا است.

اولین مجموعه داستان او من هم چگوارا هستم در سال ۱۳۴۸ منتشر شد. با نوشتن مجموعه داستان‌های جایی دیگر، خاطرات پراکنده و دو دنیا به شهرت رسید و چندین بار برنده‌ی جایزه‌ی گلشیری نیز شد. او همچنین نویسنده‌ی رمان‌های بازگشت، اتفاق و خواب زمستانی است.

او نویسنده‌ی فیلمنامه‌ی بی‌تا به کارگردانی هژیر داریوش است و فیلم درخت گلابی داریوش مهرجویی از داستان او به همین نام اقتباس شده است. یکی از ویژگی‌های اصلی آثار گلی ترقی زبان اوست؛ نثر و نگاهی که دارای تصویری صمیمانه، خیال‌انگیز و قصه‌گو است. دیگر ویژگی او توجه به گذشته، خاطره و بازیابی تهران و آدم‌هایش در دهه‌ی چهل و پنجاه شمسی است.

 

گلی ترقی
گلی ترقی

 

 

قسمتی از کتاب دو دنیا

روز منتظر من است، روز روشن، روز واقعی، روز آدم‌های طبیعی سالم. دلم می‌خواهد بغلش کنم، فشارش دهم، و پوست داغش را ببوسم. از میان پارک می‌گذرم، از میان بازار گوشت و میوه. این زن‌های پیر سر حال، که با عجله خرید می‌کنند، جنگ را دیده‌اند و درد و ترس را می‌شناسند. سیب‌ها را بو می‌کنند و گلابی‌ها را اندازه می‌زنند. باید برای بچه‌ها هدیه‌ای بخرم. دختری جوان، با موهای طلایی بافته، احتمالاً مهاجری از اروپای شرقی، روی میز کوچک، خرت و پرت‌های دست دوم می‌فروشد.

چشمم به عروسکی چوبی، چاق و چله، می‌افتد. از آن عروسک‌های چوبی روسی‌ست که از کمر به دو نیمه می‌شود و توی شکمش عروسکی کوچک‌تر است، و توی شکم این دومی نیز عروسکی کوچک‌تر نشسته. همین طور توی سومی و توی چهارمی، کوچکتر و کوچکتر، تا آن آخرین عروسک قد یک نخود، خانمچه‌ی چاق و چله آبستن را می‌خرم. نگاهش می‌کنم.

می‌بینم که شبیه به هم هستیم؛ درون من نیز انباشته از بی‌نهایت عروسک‌های قدیمی‌ست،‌ عروسک‌های مادر، ‌مادربزرگ و خواهرهای غارنشین آغازین، زنجیروار، از ابتدا تا آخر جهان، هر کدام نشسته در پیله‌ای از زمان، و می‌بینم که شکمم بارور از سرنوشت بچه‌ها و بچه‌های بچه‌هایم است، و تاریخی که متعلق به آن‌ها و نوه‌ها و نبیره‌ها و ندیده‌هایم است.

 

نظرات دیگران

حسین میرعابدینی: «زندگی در خانه‌ی اعیانی، همراه پدر و مادر، به صلح و شادیِ یکنواختی می‌گذرد؛ پس نویسنده به دنیای بیرون و انسان‌هایی توجه می‌کند که به «خانه» وارد می‌شوند، و از تجربه‌هایی سخن می‌گوید که بر او اثر گذاشته‌اند.


زبان داستان‌ها تصویری و زنده است. واژگان عامیانه و ادبی ماهرانه کنار هم قرار گرفته‌اند و فضای ملموسی پدید آورده‌اند.
داستان‌ها را هم از نظر بازنمایی حالات درونی زنانه می‌توان مورد توجه قرار داد و هم از جهت توصیف‌های مستندی که از زندگی در نیم قرن پیش ارائه می‌دهند. نویسنده همچنین نقشه‌ی داستان را چنان طرح‌ریزی می‌کند که از هم‌کناریِ وصف‌های متضاد، تعادل ظریفی بین مرگ و زندگی برقرار کند و تقابل را به سوی نوعی همگرایی سوق دهد.»

محمد قاسم‌زاده: «گلی ترقی با همان آرامشی که در کارهای گذشته‌اش سراغ داریم، خاطرات خود را می‌کاود و یک‌یک آدم‌ها را بیرون می‌کشد؛ آدم‌هایی که حالا سالیان سال است که زندگیشان سپری شده و شاید کورسویی از زندگی آنها در ذهن خانواده‌شان باقی مانده باشد، این آدم‌ها با قلم گلی ترقی جان می‌گیرند و به میان زندگان برمی‌گردند و همین داستان‌های نویسنده را جذاب و خواندنی می‌کند و بازتاب آن نویسنده را به نوشتن وامی‌دارد.

یک ویژگی عمده که در کل آثار گلی ترقی خیلی زود به چشم خواننده می‌آید، این است که نویسنده زنی است پرورش‌یافته در خانواده‌ای توانگر که از کودکی طعم فقر را نچشیده، آدم‌هایی را که انتخاب می‌کند، از طبقات فقیر فاصله دارند، اگر گاه از آنها حرف می‌زند، حالتی نوستالژیک دارد که به کودکی او برمی‌گردد، مثل «راننده اتوبوس شمیران»، اما گلی ترقی عموما از آدم‌هایی حرف می‌زند که خوب می‌شناسدشان. او برخلاف بسیاری از افراد توانگر که برحسب خواست رایج برخی سال‌ها فقیرنمایی می‌کردند، از این کار ابا دارد و آن چیزی را می‌نویسد که زندگی می‌کند.»

فرشته نوبخت: «یک مرد وقتی می‌نویسد، به مرد بودن خودش فکر نمی‌کند که این به علت غالب‌ بودن تفکر مردسالارانه است؛ اما در آثار نویسندگان زن به این صورت نیست و آن‌ها ویژگی زن‌ بودن خود را در آثارشان می‌آورند که کتاب‌های گلی ترقی نیز از این ویژگی برخوردار است. نوستالژیا در آثار ترقی بسیار وجود دارد؛ تمایل بازگشت نویسنده به گذشته‌ای که دلچسب بوده است. ترقی توانسته است مخاطب عام و خاص را به خود متوجه کند.»

 

منابع

  • مجله‌ی زنان،گفتگو با حسن میرعابدینی
  • سایت مد و مه، محمدقاسم زاده
  • در نشست خبری شهر کتاب،فرشته نوبخت

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *