سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دایره ی سرگردانی

نویسنده: رامتین ناحیه

ناشر: ایهام

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۳

تعداد صفحات: ۶۲

شابک: ۹۷۸-۶۲۲۸۲۶۶۱۲۱

دایره ی سرگردانی

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

دایره ی سرگردانی

 

اینکه فراموشی، آلزایمر، دمانس، زوال عقل، اختلال  حواس (یا هر نام دیگری که متخصصان دوست دارند با درنظر گرفتن مشخصه‌های خاص بیماری  بر این نقیصه بگذارند)، بیماری فراگیر این دوره و زمانه است و در سنین بالا خیلی‌ها را درگیر می‌کند، حالا دیگر چیز جدیدی نیست. ولی مسئله‌ای که در داستان‌های کتاب دایره ی سرگردانی به آن پرداخته می‌شود، عارضه‌ای است که زودتر از سنی که انتظار می‌رود به سراغ شخصیت‌های داستان می‌آید.

پنج نفر در پنج داستان، با شغل‌ و جنسیت متفاوت ولی در یک رده سنی، در پنج روایت مجموعه، دچار فراموشی زودرس می‌شوند؛  آدم‌هایی که همه به گونه‌ای جدایی، چه فیزیکی باشد چه عاطفی، و تنها ماندن یا بهتر است بگوییم تنها گذاشته شدن را تجربه کرده‌اند.

نویسنده با هوشمندی، چندان به دلایل این جداماندن‌ها نمی‌پردازد، البته در این روایت کوتاه از روند منجر به بیماری، فرصتی برای یافتن دلایل قطعی نیست؛ آن هم برای مشکلی که پزشکان هم هنوز در دالان‌های مغز انسان به دنبال سببش می‌گردند. شخصیت‌ها اما در هوای دود‌آلود و در خیابان‌های شلوغ شهر یا در راهروهای ذهن و قلبشان به دنبال عشق دورمانده و دلیل جدایی‌شان می‌گردند. و چیزی که خودشان هم نمی‌توانند بیابند، انگار ترجیح هم می‌دهند که فراموش کنند.

این بیماری که می‌تواند به ارث رسیده باشد، درون هر شخصیت داستان به نظر همدستی هم دارد: فراموشی عشق، فراموشی جریان زندگی، فراموشی خود. و این جمله‌ی ابتدای کتاب: «گاهی باید فراموش کنیم، یه وقتایی فراموشی بهترین راهه…»، به نظرمی‌خواهد به خواننده در یافتن دلیل بروز و پیشرفت بیماری شخصیت‌های داستان یاری برساند.

نکاتی که با نگاه اول در کتاب به نظرم رسید از این قرار  بودند: نگاه جالب نویسنده جوان به سال‌های پیش رو (که البته خیلی هم نزدیک نیستند)، نکته‌بینی او در پرداخت شخصیت‌ها و ترازبندی میان وضعیت اجتماعی، حرفه و حیطه‌ی زندگی، وضع روحی و شرایط خانه و خانواده‌ی فرد در شرف ابتلا به فراموشی؛ اشاره‌ی گذرا به علت‌هایی که شاید  فراموش کردنشان بهتر از به یاد‌آوردنشان باشد؛ و البته موضوع اصلی شباهت آن‌ها به یکدیگر در جداماندن از عشق یا شاید جدا ماندن از خود.

 انتخاب شخصیت‌های متفاوت از هم و گاه غیر هم‌جنس و موضوعی که به نظر از دغدغه‌های جوانان نیست و بیشتر فکر میان‌سالان را درگیر می‌کند، نشانی از جسارت و تهور در نوشتن هم می‌تواند باشد.

اینکه نویسنده‌ی جوان به موضوعی می‌پردازد که سال‌ها با او فاصله دارد، در خور تأمل است. از این انتخاب می‌توان نگرانی جوان‌ها را در این دنیای پر از اتفاقات نامنتظره حس کرد. ولی این هم هست که نوشتن می‌تواند برای  بیشتر دانستن و دور ماندن از این بلای فراگیر باشد یا برای فهم ماجرا و هم‌ذات پنداری با بزرگتر‌هایی که درگیر و اسیر این بیماری هستند؛ و البته بهترین فرض این است که بخواهد بگوید زندگی را باید با عشق زیست.

نکته‌ی نه چندان دلپذیر پایانی که باید به آن اشاره کرد اما، کوتاهی ناشر در ویراستاری کتاب است. اشتباهات کوچکی که با تصحیح آن‌ها نوشته زیباتر و خوشخوان‌تر هم می‌شود.

 

فراموشی

 

 

رامتین ناحیه، متولد ۱۳۸۲،  نویسنده جوانی است که به روایت شبکه‌های مجازی از برپاکنندگان  پادکست رادیو نارنجی هم هست، رادیویی برای روایت کردن از جامعه.

اولین کتابش، همین دایره ی سرگردانی است و مقالاتی هم از او در ماهنامه باران جوانه به چاپ رسیده‌اند. علاقه‌مند به تئاتر و فیلم و موسیقی و کتاب است، همان چیزهایی که برای روایت کردن به کار می‌روند.

 

بخشی از کتاب

اما حالا. درست در همین لحظه که احساس می‌کنم نیمکره چپ مغزم در حال فروپاشی است. زنده‌ام. نفس می‌کشم. بیشتر درک می‌کنم و بیشتر آدم‌ها را می‌بینم. …

روزها یادم می‌رود. ساعت‌ها، ماه‌ها، اسامی خیابان ‌ها و نام آدم‌ها، آدرس خانه و تمام خودم، اینکه چه کسی بودم و چه کار کردم! ذهنم روز به روز سبک‌تر می‌شود.

دیگر هیچ چیز از خودم یادم نیست. نه اسمم. نه خانه‌ام.‌ نه جغرافیا و نه حتی اسامی و حرفه‌ام را. هیچ چیز از گذشته به یاد نمی‌آورم. تنها چیزی که به یاد می‌آورم این است که به این دخترک با آن نگاه‌های معصومش گفته‌ام که دلم برایتان تنگ می‌شود. احتمالاً تا چند وقت دیگر حتی کلمات و حروف را هم فراموش می‌کنم. و شاید حتی دیگر نتوانم چیزی بنوی… !

 

نویسنده معرفی: مژگان خاکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *