باغ آلبالو
نویسنده: چخوف
مترجم: سیمین دانشور
ناشر: قطره
نوبت چاپ: ۲۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۱۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۴۱۲۴۸۷
این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند
چکیده داستان باغ آلبالو:
خانوادهی بانو رانوسکی در حال ورشکستگی است. تنها راه پیش روی آنها به حراج گذاشتن باغآلبالو و ملک موروثی است. اما با وجود دلبستگی به اینباغ، هیچ تلاشی برای نجاتش نمیکنند، حتی وقتی لوپاختین مباشرش راهی پیش روی آنها میگذارد. برادر خانم رانوسکی نیز در برابر این مشکلات تسلیم است و همچون یک کودک بزرگسال رفتار میکند. سرانجام خود لوپاختین مباشر، صاحب باغ میشود.

درباره کتاب:
باغ آلبالو پیشآگهی از یک تغییر بزرگ در جامعهی اواخر قرن نوزده است که نه توسط قهرمانان و پیشگامان جامعه کهاز طریق رفتار منفعلانهی طبقهی اشرافی رو به زوال به نمایش درمیآيد. انگار هیچکس نمیخواهد یا نمیتواند مسوولیت مشکلات و تغییرات را بهعهده گیرد. حتی خدمهی آنها نیز دچار توهم و تنبلی و زوالاند. هیچکس تصور روشنی از حال حاضر یا آیندهی پیشرو ندارد. آنها فقط به گذشتهای چنگ میزنند که آنها را به وضع فلاکتبار امروز رساندهاست.
تنها لوپاختین دهقانزاده و تازهبهدوران رسیده است که میداند چه میخواهد و برای بهدست آوردنش تلاش میکند. اما در اوج این زوال، آیندهی روشن در بستر تغییرات بزرگ از زبان ترفیموف دانشجوی ابدی و درویشمسلک توصیف میشود. او کسی است که آتش این اشتیاق و امید را در دل آنیا دختر جوان خانم رانوسکی برمیافروزد و بهدرستی که آنیای جوان تنها نور امید این نمایشنامه است.
نمایشنامه باغآلبالو با تکگویی خدمتکار پیر خانواده که تنها وبیمار به حال خود رها شده، بهپایان میرسد. این خدمتکار پیر؛ زمانی که قانون آزادی دهقانان اعلام شد، از آزادی خود استفادهنکرد. نشانهای دیگر از رخوت و ناباوری و چسبیدن به گذشتهی رو به زوال.

درباره نویسنده:
آنتون پاولوویچ چِخوف (زاده ۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ در تاگانروگ – درگذشته ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) پزشک، داستاننویس، طنزنویس ونمایشنامهنویس برجسته روس است.هرچند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید.
او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینه نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست. چخوف در ۴۴ سالگی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
بخشی از نمایشنامه:
(صحنهی پایانی نمایش)
فیرز از در سمت راست تو میآيد. مثل همیشه لباس پوشیده. جلیقهی سفید و ژاکت دربر کرده و دمپایی پایش است. ناخوش است.
(بهطرف در میرود و دستهی آنرا امتحان میکند) قفل است، همه رفتهاند.(روی ایوان مینشیند) مرا فراموش کردهاند. عیبی ندارد. یک دقیقه اینجا مینشینم. یقین دارم که لئونید آندریویچ پالتوی پوستش را بر نکره و فقط با کت رفته. ( با آهی هیجانآمیز) من بايد مواظبش میبودم.
جوانکها هیچوقت فکر نمیکنند (زیرلب غرغری میکند که مفهوم نمیشود) عمرم همچین تمام شده که انگار اصلا زندگی نکرده بودهام…(دراز میکشد) میخوابم. تو دیگر قوهای نداری، هیچی ازت نمانده…هیچی. آخ ای دست وپا چلفتی!
بیحرکت دراز میکشد. صدایی از دور، مثل اینکه از آسمانها شنیدهمیشود. صدای سیم تاری است که پاره شده. صدا خاموش میشود، نالهایاست. سکوتی همهجا را میگیرد و فقط از دور، از باغ آلبالو صدای گنگ تبری که درختها را میاندازد، شنیده میشود.
#چخوفآنتون پاولُویچ چخوف (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ – درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) پزشک، داستاننویس، طنزنویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روس است.
شاید این مطالب را هم دوست بدارید:
-
پزشکان نویسنده و نویسندگان پزشک
- رشتهی پزشکی و حواشی آن همیشه الهامبخش شمار زیادی از داستانها در قالب کتاب، فیلم، سریال و برنامههای تلویزیونی بوده است. اما پزشکان، همیشه فقط موضوعات خوبی برای داستان نیستند…
-
چخوف و توصیههایش: نشان بده، نگو!
- مساله، انتخاب شیوههای قدیمی یا جدیدِ نوشتن نیست! نویسنده در هنگام نوشتن به هیچ فرمی فکر نمیکند. چرا که کلمات، آزادانه و بدون هیچ قدوبندی از روح او بر روی کاغذ جاری میشوند. این را آنتون چخوف میگوید…
-
- چخوف در 1886 به برادرش نامهای نوشت. نامه از مسکو برای نیکلای که آن زمان 28 ساله بود. نیکلای دوسال مسنتر از آنتون چخوف بود، اما روحیاتی ناسازگار داشت. آنتون برای نیکلای نوشت که چقدر او را دوست دارد…
-
- در داستانهایی که چخوف دربارهی عشق نوشته، این پرسش مطرح میشود که اگر این عشق به وصلت دراز مدت بدل شود، عاقبتش چه خواهد شد؟ وقتی مرتب بر ناپایداری لحظهی عشق و غیرمنطقی بودن آن تاکید میشود…
-
- آنتون پاولویچ چخوف (۱۸۶۰-۱۹۰۴) نوشتن را از نوجوانی، زمانی که در شهر زادگاهش تاگانروگ درس میخواند شروع کرد. داستانهای اولیه او طرحهای تندی از زندگی اقشار مختلف روسیه هستند که در آنها به ویژه زندگی حقیر و ملالآور شهرستانی، بوروکراسی روسی و چاکرمنشی و دورویی کارمندان مسخره شده است…
-
یک زندگینامهی مصور مسحورکننده
- تصاویر یکییکی جلوی نظر بیننده رژه میروند: آنتونِ کودک در شهرستانی در روسیه، آنتون نوجوان و کمی بعد «چخوفِ» جوان، سالهای کارآموزی و تحصیل چخوف جوان، سالهای موفقیت او در مسکو و پترزبورگ، چخوفی که موفق و موفق و موفقتر میشود…
-
دربارهی برخی داستانهای فلسفی چخوف
- شاید بزرگترین درس فلسفی ـ عقیدتی ـ فکری که بتوان از مجموع آثار چخوف گرفت این باشد: «در اندیشهی چخوف، اصل قضیه نه در شرایط، بلکه در خود انسانهاست»…
-
- چخوف نیز، مانند بسیاری از نویسندگان دیگر در برابر زندگی کارمندی اساسا شمشیر را از رو بسته است و تلاش میکند به سبک خود به این شیوهی زندگی حمله کند، به نظر او کارمندان حاملان فاجعه هستند…
-
- خانوادهی بانو رانوسکی در حال ورشکستگی است. تنها راه پیش روی آنها به حراج گذاشتن باغآلبالو و ملک موروثی است. اما با وجود دلبستگی به اینباغ، هیچ تلاشی برای نجاتش نمیکنند…







