آویشن قشنگ نیست
نویسنده: حامد اسماعیلیون
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۹
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۷۶
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۰۴۱۵۲
اولین کتاب هر نویسندهای معمولا یا یک شکست کامل است یا ورود درخشان به دایره نویسندگان مطرح و این اتفاق برای #حامد-اسماعیلیون با نوشتن کتاب آویشن قشنگ نیست رخ داد. مجموعه داستانی که بر خاطرات او استوار بود و نشانههایی از توانمندی او در عرصه نوشتن داشت و در سال 1388 نیز برنده جایزه گلشیری شد.
کتاب شامل 6 داستان کوتاه فارسی است، البته نویسنده از حذف داستان هفتم در روند دریافت مجوز خبر داده است. اتفاقات مجموعه داستان در یک مکان مشترک -در کوچه دولتشاهی در شهر متولد نویسنده ( کرمانشاه)- ودر زمان جنگ ایران و عراق رخ میدهد. 5 راوی مردانی هستند اکثرا از طبقه متوسط و تحصیل کرده و یک زن _ نیلوفر _ که عشق اکثر این مردان بوده است اما در نهایت دکتر ناصر توانسته با او ازدواج کند. البته بعدتر همین پسرها به «آویشن » خواهر او دل میبندند. داستان حذف شده، داستان وحید است و گریزی میزند به اتفاقات کوی دانشگاه در 1378.
همه داستانها در عین اینکه به تنهایی برای خود از زبان شخصیت آن روایت میشوند با یکدیگر ارتباطاتی دارند. حتی شاید گاهی برای آگاهی از این ارتباط که از داستان سوم «بهادر» بیشتر عیان می شود باید بازگشت و داستانهای «رضا» و «مهدی» را یک بار دیگر مرور کرد رضا در تصادف کشته شده و حالا 8 سال و سه ماه بعد از مرگش از داخل قبری زیر سنگ گرانیت داستان خود را روایت میکند. «اهورا»، «نیلوفر» و «نیما» سه داستان دیگر این مجموعه هستند.
اما داستان روایت جوانانی است با شکستهایی در عشق که خاطرات نوجوانیشان بر زندگی کنونیشان تاثیر میگذارد. عشقی که در سالهای جنگ ایران و عراق رخ داده است، پسرانی که به مردانی ظالم و گاه شکست خورده تبدیل شدهاند.
اما آیا پزشکان در این کتاب حضور دارند؟ غیر از دکتر ناصر که توانسته با نیلوفر ازدواج کند و پس از شنیدن رابطه او با یکی از شخصیتهای داستان زندگی زناشوییشان دچار مشکل شده است، رضا نیز دانشجوی پزشکی بود که توانسته است با جابهجایی دانشگاهش یک ماشین پراید بخرد.
درباره نویسنده
حامد اسماعیلیون دندانپزشک نویسنده متولد 1355 در کرمانشاه است که آثارش مورد استقبال منتقدان ایرانی و جشنوارههای ادبی بود. او که در سالهای 1374 تا1379 برای تحصیل در تبریز زندگی کرد. پس از فارغ التحصیلی مدتی در شهرهای شمالی ایران و مدتی در جنوب تهران مطب داشت. به خاطر علاقهاش به داستان و نویسندگی با موسسه کارنامه و بعد «امیرحسن چهلتن» آشنا شد و هم دورهای پیمان اسماعیلی و راضیه انصاری بود.
اولین مجموعه داستانش آویشن قشنگ نیست را در سال 87 نوشت و همان سال برنده بهترین مجموعه داستان اول در بنیاد گلشیری شد. مجموعه داستان قناری باز را در سال 1389 در نشر چشمه منتشر کرد و البته در همان سال به کانادا مهاجرت کرد. هرچند اثر دیگرش دکتر داتیس که برمبنای تجربیات و خاطراتش در مناطق جنوبی تهران است بعد از دوسال در سال 1391 در نشر چشمه منتشر شد و باز هم مورد استقبال قرار گرفت و جایزه بهترین رمان اول در بنیاد گلشیری را دریافت کرد.
اما شاید بهترین اثر او را بتوان گاماسیاب ماهی ندارد دانست که سال 92 در نشر ثالث منتشر شد و هرچند از نمایشگاه کتاب جمع شد اما جزو کتابهای پرفروش قرار گرفت گرچه دیگر مجوز انتشار نگرفت.
اسماعیلیون فصلی از رمان توکای آبی را در همشهری داستان منتشر کرد و سالها بعد آن را توسط ناشری در لندن به چاپ رساند. اما فاجعه شلیک به هواپیمای اوکراینی ، زندگی او را تغییر داد و همسرش پریسا اقبالیان و دخترش ری را را در این حادثه از دست داد. این فاجعه، مصیبتی دردناک بود که زندگی بسیاری از ایرانیان را تغییر داد و حامداسماعیلیون به عنوان نماینده خانواده قربانیان هواپیمای اوکراین ، روند رسیدگی به این فاجعه را دنبال میکند.
بخشهایی از کتاب آویشن قشنگ نیست
* آه نیلوفر! دستم از همه جا کوتاه است. کاش سر مراسمم میدیدمت، سر چهام، سرسال. یا دست کم کسی از کس و کارت میمرد و در میان جماعت عزاداران از زیر آن نارون که میتوانم ببینمش یا حتی دورتر رد میشدی. .وقتی به تو فکر میکنم بچههای کوچه دولتشاهی و فرخیها یکی یکی به خاطرم میآیند، نیما، بهادر ، اهورا، مهدی ، وحید و رامین خودمان. بازی گل کوچک، پای دیواری انداختن هفت سنگ و ور مفت زدن از شب تا صبح توی زمین خاکی و ترکاندن کاربیت توی پیت حلبی از یک مانده به چهارشنبه سوری.
* ای کاش عشق را زبان سخن بود، گاهی تعجب میکنم که یک ایرانی بعد از شنیدن این شعر لبخندی میزند و فقط به همین اکتفا میکند که زیبا بود. فقط همین؟ در حالیکه هر بار آن را میشنوم صورتم از اشک خیس میشود.