زمستان بی بهار
کتاب « زمستان بی بهار» نوشته ابراهیم یونسی توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.یونسی در این کتاب همان تماشاچی دانا و آگاهی است که صورتی دوگانه پیدا کرده است، او در حین این که داستان و وقایع زندگی خودش را بازگو میکند، کمی هم دورتر ایستاده و شاهد جریان زندگی در جهان اطرافش است. این کتاب با تولد این نویسنده آغاز میشود و با رهاییاش از زندان به پایان میرسد. او در زندگی خود بهاری نمیبیند.
سودای آزادی و آزادگی زودتر از چیزی که فکرش را بکند، نابود میشود و بهای این آزادیخواهی هشت سال زندان است. هشت سال از گرانبهاترین سالهای مردی که فکرهای بزرگی داشت و کارهای بزرگتری میکرد. تنها جوانههای بهار کمرمق زندگی او، خانوادهاش هستند. کسانی که از ازل تا ابد با او بوده و خواهند بود. و اینجاست که در پایان کتاب اعتراف میکند که «تنها کسانی که انتظارمان را میکشند، افراد خانوادهاند…».
مسیر رشد فکری و شخصیتی نویسنده را به خوبی میتوان در این کتاب دنبال کرد. واقعیتهای رویانمایی که تا دیروز شالودهی زندگیاش را میساخت، یکی یکی روی سرش هوار میشود و تازه میبیند که دنیا آنقدرها هم جای قشنگی برای زندگی کردن و عشق ورزیدن نیست.
«پس از پایان جنگ جهانی دوم از فرانسه برای معالجه به آلمان میرفتم، و چه خوشحال بودم که به آلمان میرفتم: ما آریایی، آنها آریایی. برادری بودم که به خانهی برادر میرفتم. غمی نداشتم» در کمتر از چند دقیقه تبدیل میشود به «فهمید که عربم» و تنها حسرتی باقی میماند از این که چرا انگلیسی نمیداند تا خودش را کامل و روشن معرفی کند. زمستان بیبهار یکی از آثار تحسین شده در ادبیات معاصر ایران است.
در مورد نویسنده:
یونسی از اعضای گروهی بود که در سال ۱۳۳۳ پس از دولت دکتر مصدق به عنوان افسر نظامی دستگیر و محکوم به اعدام شد ولی در آخرین لحظات ـ هنگام اجرای حکم ـ به او ابلاغ شد که به علت نقص عضو خدمتی از یک درجه تخفیف (یا عفو ملوکانه) برخوردار شدهاست؛ به حبس ابد محکوم و پس از هشت سال با یک درجه تخفیف آزاد شد.
یونسی به همراه “محمد قاضی” و “م. ا. بهآذین” در بخش ترجمه شرکت کامساکس (شرکتی دانمارکی که راهآهن ایران را ساخت)، همکار بودند
او در طول سالهای دراز فعالیت قلمی در حوزه تالیف و ترجمه و داستان نویسی بیش از ۸۰ کتاب را به بازار کتاب عرضه کرده است