وقتی هفت اقلیم، جایی برایت نداشته باشد…
محسن هجری در رمان تاریخی اقلیم هشتم، برای نوجوانان از داستان زندگی شیخ اشراق یا همان شهابالدین سهروردی گفته است. لحن پرصلابت هجری، در عین ساده بودن آن، برای نوجوانانی که سراغ متنهای کهن ادبی نمیروند مناسب است و داستانپردازی خوبش میتواند نوجوانان را تشویق کند تا بعد از خواندن اقلیم هشتم، به سراغ عقل سرخ یا سایر آثار سهرودی بروند و با افکار این فیلسوف بزرگ آشنا شوند.
اقلیم هشتم
نویسنده: محسن هجری
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۱۹۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۹۱۹۱۹۱
محسن هجری در رمان تاریخی اقلیم هشتم، برای نوجوانان از داستان زندگی شیخ اشراق یا همان شهابالدین سهروردی گفته است. لحن پرصلابت هجری، در عین ساده بودن آن، برای نوجوانانی که سراغ متنهای کهن ادبی نمیروند مناسب است و داستانپردازی خوبش میتواند نوجوانان را تشویق کند تا بعد از خواندن اقلیم هشتم، به سراغ عقل سرخ یا سایر آثار سهرودی بروند و با افکار این فیلسوف بزرگ آشنا شوند.
اقلیم هشتم
نویسنده: محسن هجری
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۱۹۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۹۱۹۱۹۱
«من پیری نورانیام، اما آن کس که تو را در دام اسیر گردانید و این بندهای مختلف بر تو نهاد و این موکلان رابر تو گماشت، مدتهاست تا مرا در چاه سیاه انداخت، این رنگ من که سرخ بینی از آن است، اگر نه من سپیدم و نورانی و هر سپیدی که نور بازو تعلّق دارد چون با سیاه آمیخته شود سرخ نماید، چون شفق اول شام یا آخر صبح که سپید است و نور آفتاب بازو متعلّق…»[۱]
شیخ اشراق یا همان شهاب الدین سهروردی، یکی از فیلسوفان تاثیرگذار تاریخ است که حکمت پیچیدهاش همین امروز نیز، خوانندگان را آشفته میکند و در پی تفسیر به دنبال خود میکشاند. محسن هجری در اقلیم هشتم برای نوجوانان از داستان زندگی این شیخ پیچیده سخن گفته است. لحن پرصلابت هجری، در عین ساده بودن آن، برای نوجوانانی که سراغ متنهای کهن ادبی نمیروند مناسب است و داستانپردازی خوبش، میتواند نوجوانان را تشویق کند تا بعد از خواندن اقلیم هشتم، به سراغ عقل سرخ یا سایر آثار سهرودی بروند و با افکار این فیلسوف آشنا شوند.
داستان از حملهی صلیبیها به بندر عکا آغاز میشود. دوران حکومت صلاحالدین ایوبی است. کسی که یک بار پیش از این، صلیبیها را شکست داده و دیگران با نام صلاحالدین فاتح از او یاد میکنند. شهابالدین سهروردی، با ملک ظاهر، پسر صلاحالدین، دوستی نزدیکی دارد و در مدرسهی حلب، در کنار سایر شیخ ها به بحث و مناظره میپردازد. اما استدلالهای پیچیدهی شهابالدین، فقهای حلب را میترساند.
شهابالدین جوانی است بیپروا که حرفهای تازهای میزند. میخواهد از فلاسفهای چون ارسطو پیشی گیرد و سودای آرمانشهر در سر میپروراند. اما در همهجای تاریخ، هیچوقت سخنان تازه با استقبال روبهرو نشده اند. ابن شداد و سایر فقها، با حرفهای شهابالدین مخالف اند و از فرصت پیشآمده و فضای دوقطبی جامعهی درگیر جنگ استفاده میکنند تا صلاحالدین را وادار سازند سهرودی را زندانی کند.
داستان، سیر خطی ندارد. بخشی از فصلهای آن، در زندان تاریک سهروردی میگذرد و بخشی از آن، به کودکی و نوجوانی او در سهرورد، سرزمین گل سرخ برمیگردد. از شهابالدین نوجوان میگوید که کنجکاو بود و برای دانستن حقیقت، خانواده و شهرش را ترک کرد تا هفت اقلیم زیر پایش باشد.
قسمتی از داستان هم، نزد ملک ظاهر، صلاح الدین و حتی در کنار ابن شداد و سایر فقهای حلب میگذرد. هجری، هیچ کدام از شخصیتها را قضاوت نمیکند. گویا دوربین خود را برمیدارد و ما را به نهصد سال پیش میبرد. به شهر حلب. حلبی که آشفته است اما دوربین هجری، پابهپای ملک ظاهر، جویبارها و کوچهباغهایش را هم به ما نشان میدهد. فضاسازی داستان غنی است و فضای آن برای مخاطب بیگانه نیست.
هجری، مانند کارگردانی که روبهروی دوربینش میزانسن میچیند و نور تنظیم میکند و از صدا استفاده میکند، در پیش بردن این داستان، از تمام امکانات استفاده کرده است. فضای زندان شهابالدین در تاریکی کامل فرو رفته، اما بخشهایی که به گذشتهی او میپردازد، غرق نورند. او از صداهای روزمرهی زندگی استفاده کرده تا حال و هوای داستان را ملموستر کند و گاهی وقایع پیش رو را برایمان پیشبینی کند. مثل وقتی که دوستان شهابالدین به فکر فراری دادن او هستند و در این بین صدای دارکوبی که بیوقفه بر درخت نوک میزند به گوش میرسد.
در این رمان، گفتوگو نقش پررنگی دارد. هجری به وسیلهی گفتوگوها و مناظرهها، شخصیتها را به ما میشناساند. تا جایی که گفتوگوها شبیه نمایشنامه میشوند و فضایی نمایشی ایجاد میکنند. بخشی از کتاب به مناظرههای بین سهروردی و مخالفانش میگذرد. مناظرههایی که نویسنده، کاملا بیطرفانه با آن برخورد میکند. گاهی حس میکنیم استدلال ابنشداد محکم است و اندکی بعد، حق را به سهروردی میدهیم.
مشخص است نویسنده پیش از نوشتن این رمان تحقیقات تاریخی و فلسفی دقیقی انجام داده است. او فضای سیاسی حاکم بر جامعهی سهروردی را شناخته و به خوبی به مخاطب انتقال داده است. همچنین افکار فلسفی سهروردی دربارهی عشق، خدا و نور را درک کرده و به بیان آنها میپردازد.
در نهایت، نویسنده سرانجام سهرودی را مشخص نمیکند. همان طور که در اسناد تاریخی هم مرگ او مبهم و گنگ است. در این کتاب، تنها میخوانیم که سهروردی پس از جستجوهای طولانی و سفرهای فراوانش، هفت اقلیم را مانند قفس تنگی میبیند. هفت اقلیمی که در آن جنگ و نابرابری حاکم است. او در پایان کتاب، به سفری متفاوت میرود. سفری به اقلیم هشتم.
جایی که در رسالههایش از آن زیاد نوشته و حکم آرمانشهر افلاطونی را دارد. او خود را پرندهای میداند که بالهایش را شکستند، مبادا به اقلیم هشتم برسد. اما بعد، خود را به تمام مخاطبان کتاب بسط میدهد که اگر خوب بنگرند، آن پرنده همیشه در درونشان است…
این رمان، از کتابهای طرح رمان نوجوان امروز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. طرحی که در سال ۸۹ به راه افتاد و در آن، رمانهایی از نویسندگان معاصر تالیف شد. رمانهای که در زمان خودشان به خوبی دیده شدند و استقبال خوبی از آنها صورت گرفت. رمان نوجوان امروز، شروع خوبی داشت، اما در بحبوحهی مشکلات کانون، به بنبست رسید و از حرکت ایستاد. اقلیم هشتم، از آخرین رمانهای منتشر شده در این طرح است. رمانی که اگر در سال های رکود کانون منتشر نمیشد، حقش بود بیشتر دیده شود تا نوجوانان زیادی از آن تاثیر بگیرند.
هفت اقلیم
[۱] عقل سرخ، شهابالدین یحیی سهرودی
2 دیدگاه در “وقتی هفت اقلیم، جایی برایت نداشته باشد…”
آقای سعید بسیار لذت بردم
سپاس
رمان اقلیم هشتم را چندبارخوانده ام. دلیلش هم لایه لایه بودن این رمانه. در هربار خواندن یک لایه برایم کشف شد. از جمله این که متوجه شدم نویسنده تلاش کرده همه وجوه زندگی سهروردی با نقاط قوت و ضعفش را بیان کنه. از جمله این که سهروردی علیرغم حقیقت جویی اش، زبان تند و تیز ش برای طرف های مقابلش ایجاد یک جور سوء تفاهم هم می کرده و جالب اینه که خود او هم در بخشی از آثارش میگه(ونویسنده هم نقل قول می کنه) همه چیز را نباید در سطح عمومی مطرح کرد، چرا که همه ظرفیت شنیدنش را ندارند. البته این نقد خیلی ظریف در رمان مطرح شده و در فصل های پایانی رمان خودشو نشون می ده.
لایه ی دیگری که در این رمان نظر منو جلب کرد، قربانی شدن سهروردی در یک فضای دو قطبیه. یک طرف صلاح الدین ایوبی و طرف دیگر صلیبی ها! و این فضای دو قطبی بهانه ی خوبی برای مخالفان سهروردی هست که او را عامل تزلزل یک جامعه ی در حال جنگ معرفی کنند. در یک جا هم خوندم که سهروردی در واقع قربانی جنگ های صلیبی شده و اگر او در شرایط دیگری بود، شاید با آن توطئه مواجه نشده بود. و این مسئله را نویسنده خیلی خوب نشون می ده.
پایان بندی این رمان هم فوق العاده اس. در واقع یک پایان بازه که باعث می شه آدم احساس کنه سهروردی از زندان آزاد می شه و در تاریخ جاری می شه. در حالی که به واقع او هیچ موقع از این زندان خلاص نمی شه. اقلیم هشتم این رهایی را خیلی خوب نشون میده.
اما در مورد مخاطبان این رمان تصور من اینه که علاوه بر نوجوانان (و البته نه هر نوجوانی) برای گروه های سنی بالاتر هم خواندنیه.