کودک، خانواده، انسان
نویسنده: ادل فیبر، ایلین مزلیش
مترجم: گیتی ناصحی
ناشر: نی
نوبت چاپ: ۲۵
تعداد صفحات: ۲۳۳
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۱۲۰۱۴۶
ساختن رابطهای درست بین والدین و فرزندان، نیاز به دانشهایی دارد که یا از تجربه به دست میآید یا از خواندن کتابها و شنیدن سخنان متخصصان، گاهی اما کتابها لزوماً سخنان متخصصان نیست و یا جمع بین تجربه افراد و دانش متخصصان است. کتاب کودک، خانواده، انسان از این دست کتابهاست. کتابی است که متکی بر تجربهی فرزندپروری دو نفر از والدین است در یک گروه زیر نظر متخصص.
طبیعی است که در این کتاب از اصطلاحات فنی خبری نباشد و به زبانی ساده نوشته شده باشد. کتاب دو بخش دارد: بخش کودکان انساناند و بخش والدین نیز انساناند. بخش اول از زاویه دیدی نوشته شده که در آن کودکان محوریت دارند و دربارهی احساسات کودکان و به رسمیت شناختن آن سخن گفته میشود. در این بخش شناخت کودک اهمیت دارد و درباره موضوعاتی مثل استقلال کودک، شخصیت کودک و تغییر و تحولات آن، نقشها و ….. صحبت میشود.
بخش دوم کتاب اگرچه عنوانش به گونهای است که باید به شناخت والدین اختصاص یابد، اما با توجه به اینکه مخاطبانش والدین هستند، علاوه بر صحبت دربارهی احساسات والدین، به موضوع مهم رابطهی بین والدین و فرزندان میپردازد و تلاش میکند راههایی برای کنترل تنشهای بین والدین و فرزندان ارائه و راههای کنترل خشم والدین را بیان کند.
درباره نویسندگان
«ادل فیبر» و «ایلین میزیش» نویسندگان آمریکایی این کتاب تلاش میکنند راهنمایی برای فرزندپروری درست بنویسند. برخی از تجربیات آنان برگرفته از کارگاههایی است که برای والدین میگذارند.
ادل فیبر کارشناس ارشد روانشناسی و مادر سه فرزند است و آیلین مزلیش نویسنده کتابهای روانشناسی و روابط بین والدین و فرزندان آنها پنج سال در یک گروه تربیتی عضو بودند تا به تربیت درست فرزندانشان کمک کنند و حالا در این کتاب آنچه را در این گروه و زیر نظر متخصص آموختهاند و آنچه را در عمل تجربه کردهاند، در اختیار عموم قرار دادهاند.
آدل فیبر که متولد 12 ژانویه 1928 است هنوز هم در نیویورک زندگی میکند و سالهاست در مورد تربیت فرزندان و مشکلات رایج در خانوادهها مینویسد. او ابتدا در رشته تئاتر فارغالتحصیل شد و بعدتر فوق لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه نیویورک را گرفت و به عنوان یکی از متخصصان رابطه بین کودک و والدین به سخنرانی مشغول است. یکی از آثار او به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن در ایران پرطرفدار است. ایلین مزلیش نیز مثل فیبر فارغ التحصیل رشته تئاتر است اما فعالیت خود را در زمینه کودکپروری متمرکز کرده بود و در سال 2007 درگذشت.
بخشی از کتاب کودک، خانواده، انسان
یک شب توفانی، وقتی مشغول صرف شام بودیم، آسمان رعد و برقی زد و خانه در تاریکی فرو رفت. وقتی چند لحظه بعد، جریان برق دوباره وصل شد، به نظرم آمد که بچهها خیلی ترسیدهاند.
بهترین کاری که میتوانستم بکنم این بود که ترسشان را کمتر کنم. میخواستم بگویم: «خوب، خیلی هم بد نبود، هان؟» که شوهرم تد شروع به صحبت کرد و گفت: «عجب، انگار خیلی ترسناک بود!» بچهها به او خیره شدند، حرف او به نظرم قابلقبول آمد. دنبالش را گرفتم و گفتم: عجيب است، وقتی چراغ در اتاق روشنه همه چیز به نظر آدم خوب و دوستانه است، اما همین اتاق وقتی تاریک می شه چقدر ترسناکه؛ نمی دونم چرا، اما این واقعیت داره.
شش چشم، چنان با آرامش و قدردانی به من نگاه کردند که دست و پایم را گم کردم. من یک جمله بسیار ساده در مورد یک مطلب بسیار معمولی گفته بودم، درحالی که برای بچهها، ارزش بسیاری داشت. ناگهان همه باهم شروع به صحبت کردند و بر یکدیگر پیشی گرفتن:
دیوید: «بعضی اوقات فکر میکنم یک دزد الان می آد و منو می دزده».
اندی: «تو تاریکی، صندلی راحتی شکل یک دیو می شه.»