مرشد و مارگریتا
نویسنده: میخائیل بلگاکف
مترجم: عباس میلانی
ناشر: نشر نو
نوبت چاپ: ۲۳
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۴۴۳
شابک: ۹۷۸۹۶۴۷۴۴۳۲۸۵
مرشد و مارگریتا
از دیرباز شر و بدی و در مقابل آن نیکی و پاکی مورد توجه بشر بودهاند و انسان همواره سیری ابدی میان این دو داشته است. قرنهاست که شیطان به عنوان پیامآور تاریکی و سرچشمه شرارت و پلیدی شناخته میشود. از کتب مقدس و اساطیر گرفته تا برادران کارامازوف داستایوفسکی، فاوست گوته، یکلیا و تنهایی او تقی مدرسی و جادوگران پیشگوی شر در مکبث شکسپیر، جنبههای مختلفی از شیطان واکاوی میگردد و تلاطم در داستان شکل میگیرد.
در برخی از آنها، شیطان همچنان مایه شر مطلق و بانی تمام پلیدیهاست؛ در آثاری، تجسم انسانی شیطان حاکی از وجود شر در ذات بشر است؛ و در مواردی دیگر، شیطان مفاهیمی را به میان میآورد که انسان را به درک حقایق و فلسفه وجودیاش نزدیک میسازد.
در ادبیات، بازتاب شرارت و شیطان با نگاهی کلاسیک و متأثر از کهن الگوها آغاز میشود و با تحول و تکامل، از سیاه و سفید بودن فاصله میگیرد؛ چنانکه در ملکوت میبینیم که بهرام صادقی کلیشههای شیطان بودن را بر هم میزند. همین گستردگی و تفاوت دیدگاه ادیبان و روشنفکران در طی قرنها، حضوری جالب توجه و تأملبرانگیز به شیطان میبخشد.
مرشد و مارگریتا
در ابتدای داستان در مسکو، سردبیر و شاعری مشغول صحبت درباره شعری ضددین و سفارشی در رابطه با مسیح هستند.
سردبیر مسیح و خدا را ساخته ذهن بشر و اسطوره محض میداند. در همین حین، شیطان در قامت مردی به ظاهر خارجی و با نام ولند وارد بحث این دو میشود و داستان صادر شدن حکم به صلیب کشیده شدن مسیح توسط پونتیوس را از کتاب مرشد که چاپ آن توسط سردبیر رد شده، بازگو میکند. در بخش دوم، به مرشد ناامید و پریشان و معشوقهاش مارگریتا پرداخته میشود و با همراهی شیطان، سرگذشت افراد داستان و بخشهای مختلف کتاب به هم بافته میشوند.
در مرشد و مارگریتا، با شیطانی طرف هستیم که از کلیشهها و تصویر ذهنی ما از ابلیس، فاصله زیادی دارد؛ موجودی باهوش، محترم، نکتهسنج و گاهی بیرحم، که به همراه دستیارانش به مسکو آمده تا انسانها را با واقعیت محض روبهرو کند. غالباً او شخصیتی است که خواننده را در مواقعی به تحسین و همذاتپنداری وامیدارد.
نویسنده با نمادسازیها و پیشبرد موازی داستانها، کتاب را مانند جعبهای آراسته به طنز و هجو و عشق و خیال با مضامینی چون فلسفه و سیاست و اجتماع جلوی روی مخاطب میگذارد؛ چنانکه اثر برای خوانندگانی با سلایق مختلف، خستهکننده نمیشود.
درباره نویسنده
میخائیل بولگاکف، نویسنده و نمایشنامهنویس روسی، در کیف به دنیا آمد. در دانشگاه کیف پزشکی خواند و پس از گذراندن دوران سربازی در یک روستا، به نگارش خاطرات خود در کتاب یادداشتهای پزشک جوان در روستا دست زد. مدتی بعد پزشکی را کنار گذاشت و به نویسندگی پرداخت. تخم مرغهای شوم، قلب سگی و برف سیاه از دیگر آثار این نویسنده بزرگ هستند.
بولگاکف در بیش از یک دهه از عمر خود، مشغول نوشتن و بازنویسی مرشد و مارگریتا بود. تأثیر فضای خفقان گرفته آن سالهای شوروی و تلاش هنرمندانه بولگاکف برای ترسیم اوضاع مردم و روشنفکران و سانسور و سرکوبگری در دوران زیستش، در سرتاسر اثر مشهود است.
او دو سال پس از آغاز نگارش این رمان، تمام دستنوشتههایش را آتش زد؛ اما بعداً دوباره شروع به نوشتن داستان کرد. پس از مرگش، کتاب توسط همسرش، یلنا شیلوفسکی به اتمام رسید و سالها بعد تعداد محدودی نسخه سانسورشده از آن به چاپ رسید که با استقبال بی نظیر مخاطبان روبهرو و به یکی از ماندگارترین آثار ادبی روسیه بدل شد.
بخشی از کتاب
ولند پرسید: «بگو ببینم، چرا مارگریتا به تو مرشد میگوید؟»
مرد لبخند زد و گفت: «خطایی است قابل بخشش. از رمانی که نوشتهام بیش از حد خوشش میآید.»
«موضوع رمان چیست؟»
«رمانی است درباره پونتیوس پیلاطس.»
با خنده رعدآسای ولند، شعله شمعها سوسو زد و ظروف روی میز به لرزه درآمد. اما کسی از این خنده وحشتی نکرد و متعجب هم نشد…
«ولی این واقعاً شگفتانگیز است. در این دوره و زمانه! مگر نمیشد موضوع دیگری انتخاب کنی؟ آن را بده من ببینم.» ولند دستش را دراز کرد و کف دستش را رو به بالا گرفت.
مرشد جواب داد: «متأسفانه نمیتوانم آن را به شما نشان بدهم، چون در بخاری منزلم سوزاندمش.»
ولند جواب داد: « متأسفم، ولی حرفت را باور نمیکنم. محال است، دستنوشته نمیسوزد.»
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی