سه هم پیمان عشق
سه هم پیمان عشق درباره بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران (محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بديع زادگان) است. کتابی قطور که پژوهشگرش، هدی صابر آن را در 21 فصل تهیه و گردآوری کرده است و در پی ثبت «سیر حیات» سه جوان بیادعاست که درپی تغییر بودند و در پی هدف و عقیدهشان جان سپردند . مروری است بر گذشته برای یادآوری آنچه که به نظر در روزگار کنونی فراموش شده به نظر میرسد.
کتاب مجموعهای است از گفتگوها، روایتها و نامههای این سه نفر با دست خط خودشان به خانوادههایشان، گزارشهای ساواک درباره آنان در کنار گفتوگوهایی که بر اساس خاطرات بهصورت موضوعی چیدمان شده است.
در کتاب با مهندس عزتالله سحابی، حسین شاه حسینی، محمد توسلی، لطف الله میثمی، محمدعلی سپانلو (همدوره خدمت محمد حنیف نژاد) و تعدادی دیگر گفتوگو شده است. پانزده فصل این کتاب درباره سیر رشد محمد حنیف نژاد وفصول بعدی کتاب درباره سعیدمحسن و اصغربدیع زادگان است و البته اطلاعیهها وسرودههای آن دوران نیز در فصولی چاپ شده است.
درباره نویسنده
هُدی رضازاده صابر یا هدی صابر متولد اسفند 1337 است و خرداد 1391 در پی اعتصاب غذا درگذشت. او از فعالان ملی-مذهبی بود و در حوزه اقتصاد و مذهب فعالیت داشت. صابر در سازمانهای اقتصادی با محمدستاری فر و مهندس سحابی همکاری و پژوهش در زمینه نفت انجام میداد.
بخشهایی از کتاب
* آنها[بنیانگذاران] از خود خروج کرده بودند، از خود قدمی بیرون گذاشته بودند، خروج کلید تحولات است. انسانهایی باید باشند که یک وجب از خود خارج شوند، به غیر از خود فکر کنند، به هم نوع، به همسایه، به دیگران، در این صورت است که اتفاقی رخ میدهد، تحولاتی نمایان میشود، اساسا حلول تمدن در فردیت انسانها در شکل خروج از خود و ارتباط فعال با دیگران و طبیعت پیرامونی است. این خروج بحث یک نفر و دو نفر نبود و یک روح قابل گسترش بود، بچهها از خود خارج شده بودند و اساسا سازمان از کسانی ضربه خورد که از خود خارج نشده بودند
* بچهها شب اعدام قرآن میخواندند، محمد منتظر بود، گفت چرا دیر آمدید؟…اصغر هم شعار میداد مرگ بر اسراییل، زنده باد اسلام. سعید هم شب اعدام قهقهه میزد، صدایش همه سلول را پر کرده بود جالب است بچههای غیر مذهبی هم تعجب میکردند و میگفتند هر آدمی بالاخره ولو یک ذره به دنیا علاقه دارد ولی این بچهها اصلا مرگ ودنیا را شکانده بودند. وقتی بچهها به میدان تیر چیتگر میرسند، محمد میگوید خدایا ما آمدیم، ما را دریاب.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری