خلاصه داستان جایی دیگر:
کتاب شش داستان متفاوت با نامهای بازی ناتمام، اناربانو و پسرهایش، سفر بزرگ امینه، درخت گلابی، بزرگ بانوی روح من و جایی دیگر را روایت میکند که به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند. داستانهایی که در مکانها و زمانهای متفاوتی روی میدهد. نویسنده میخواهد نشان دهد که اتفاقات عالم میتوانند با یکدیگر مرتبط باشند…
درباره نویسنده:
گلی ترقی، نویسنده، مترجم، فیلمنامهنویس و شاعر معاصرمتولد 1318 در تهران است. پدرش، لطف الله ترقی مدیر مجلهی «ترقی» بود. بیشتر داستانهای پدر او پاورقی بود و البته رمانی هم نوشت که هیچگاه منتشر نشد. گلی ترقی سیکل خود را در تهران گرفت و بعد از آن به آمریکا رفت. در آنجا رشته فلسفه را برای تحصیل برگزید.
او که زندگی در آمریکا را دوست نداشت به ایران بازگشت و به مدت نه سال در دانشکده هنرهای زیبای تهران، رشته شناخت اساطیر و نمادهای آغازین را تدریس کرد. در همین دوران با هژیر داریوش ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد اما بعد از مدتی از او جدا شد. او پس از جدایی به فرانسه رفت و تا به امروز نیز در پاریس زندگی میکند.
ترقی از تجربهاش در فرانسه و خودش این چنین میگوید: «همه چیز برای من قصه است، هر چیزی که نگاه میکنم یک قصه است. دنیا، آدمها، همه شخصیتهای یک رماناند. هر جا که راه میروم، خیابان که میروم ، همه جایی در ذهنم ضبط میشود. و برای همین است که میگویم من به ایران نیاز دارم، به تهران، برای نوشتن. برای اینکه پاریس که هستم یک فاصلهای هست، اگر چیزی را هم نگاه میکنم یک عکس تار میشود. درونم منعکس نمیشود. فاصله دارم.
سی و چهار سال است که من پاریس زندگی میکنم، با پاریس و زندگی پاریس و هر چیزی که آنجا هست، فاصله دارم. من در پاریس زندگی میکنم و چیزها را انتخاب میکنم، اما چیزها در درون من نیستند. مثل زبان فرانسه، زبان فرانسه در دل و شکمم نیست، هر چند خوب حرف میزنم. بعد از سی سال یاد گرفتهام.
ولی وقتی میخواهم حرف بزنم آدمها با من فاصله دارند. من خارج از زبان فرانسه هستم. نگاه میکنم و انتخاب میکنم درست مثل اینکه در یک سوپر مارکتم، بهترین اشیاء، بهترین مواد و بهترین چیزها را برمیدارم و میگذارم کنار هم، آن جاهایی را هم که مثلاً برایم خیلی است، برنمیدارم. ولی زبان فارسی یک چیز دیگر است برای من…»
برخی از آثار او دستمایه اقتباس سینمایی هم بودهاند مانند درخت گلابی که داریوش مهرجویی از روی آن فیلمی ساخته است و یا بیتا ساخته هژیر داریوش که فیلمنامه آن را گلی ترقی نوشته است.
قسمتی از کتاب جایی دیگر:
عمو جان درجایی خوانده بود که تمام اتفاقات عالم به هم مربوط است. خواسته بود دراینباره اظهار فضل کند اما بهش مجال حرف زدن نداده بودند. ولیکن، برای یکبار در زندگی حرفش درست بود و آنها که سر میز شام گرم خوردن بودند نفهمیدند که چه نخهای نازکی از هر کلمه، از هر برخورد آنی، از هر حادثهی جزئی، آویزان است و چگونه این رشتهها، مثل الیاف رنگین فرشی کیهانی، درهمتنیدهاند.
اگر آن پشهی ناچیز، در آن شب کذایی، پای امیرعلی را نگزیده بود، احتمالاً، آب از آب تکان نمیخورد و مسیر سرنوشت امیرعلی و ملک آذر و مادرش و عمو جان و شرکت واردات نخ و قرقرهسازی عوض نمیشد. همچنین مسیر سرنوشت من.
نظر دیگران:
مریم حسینیان: «گلی ترقی، از معدود نویسندگان زن ایرانی است که سرشتی شاداب و داستانی دارد. نق نمیزند، ادای روشنفکری با فرمهای ساختگی و بیمایه درنمیآورد و زیست متفاوتش به او کمک کرده که قلم را بهراحتی و سهولت بردارد و حتی برای نوشتن هم ادایی نداشته باشد. کلمات، سیال و شیرین و جاریاند. نوعی نشاط و پویایی در تمام داستانهای او موج میزند که این روزها کمتر در آثار داستانی با آن مواجهیم.
نگاه او در ساختن داستان، موضع یکسویه ندارد. کملطفی است اگر گلی ترقی را فقط از منظر زن بودن و زنانه نوشتن تعریف کنیم. مهمترین کارکرد آثار او معرفی نسلی است که کمتر دیدهشدهاند. نویسنده، با جسارت و شجاعت، دری از زندگی اندرونی را باز میکند که شاید ملاحظات اجازه نداده که نویسندگان دیگر به این شکل با جزئیات واردش شوند. آثار گلی ترقی مثل رودخانهاند.
سیال و شناور و شفاف … نیازی نیست که بااحتیاط از کنار رودخانه قدم برداشت و مراقب بود که لبه شلوارمان خیس نشود. برای درک مفهوم زندگی در آثار ایشان، باید شجاع بود. بدون ملاحظه و نقنقهای ساختاری، لازم است که دل به آب سرد رودخانه بزنیم و خودمان را به جریانی بسپاریم که از فرط جزئیات، شکلگرفته و میتواند باقدرت و سرعت، مخاطب را همراه با خود به عمق اندیشه ببرد.»
جهانگیر کازرونی:«ترقی قصهگو است و نقال و مثل همه نقالان گاهی پر میگوید؛ که البته این با نویسنده امروز بودن فاصله دارد. برای نمونه به داستان جایی دیگر اشاره میکنم؛ اما باوجوداین دنیای قصههای ترقی دنیای است رنگارنگ و پر از شخصیتهای متفاوت، متناقض و پر از نکات مثبت و منفی، دنیایی متنوع و البته بهشدت انسانی که در آن حتی منفیترین شخصیتها هم دلپذیر و حداقل قابلترحم هستند.
دنیای این قصهها دوستداشتنی است و حتی در سیاهترین لحظات نکات کوچکی برای دلخوشی در آن وجود دارد. این قصه هم چون جهانی که خلق میکنند پر از لحظههای شیرین و پر از طراوت است. ترقی جزو معدود نویسندگانی است که دوست دارم داستانهایش همچون زندگی ادامه داشته و هیچگاه به پایان نرسد و این ستایشی است دلنشین برای هر نویسندهای.»
منابع:
- مصاحبه با گلی ترقی خبرگزاری مهر، 3 بهمن 1393
- زنی که زیاد قصه میداند، مریم حسینیان، سایت مد و مه/یکشنبه ۲۸ شهریور 1395
- گلی ترقی و قصهگویی مدرن، جهانگیر کازرونی، مجله گلستانه، آبان1380-شماره 3