گربه روی سنجاق قفلی
این مقاله را ۹ نفر پسندیده اند
کوتاهنویسی، گزیدهگویی و مطایبه در ادبیات فارسی کم نیست. چه به شکل پند، چه شکایت، و چه سخره و هزلگویی. در جستجوی بیشتر، عباراتی هم دیده میشود که امروزه میتوان کاریکلماتور نامید. چنانکه عبید زاکانی میگوید: «کسری انوشیروان را گفت شراب صابون اندوه است.» (رساله دلگشا) پرویز شاپور اما اسم غریبی است. غریب از آن جهت که کوتاه مینوشت و عجیب میکشید. به حکم سرنوشت انگار از الهه عشق و شعر جدا مانده بود، اما همیشه در کنار خانوادهاش بود و گرچه دوستان طراح و طنزنویس و شاعر زیاد داشت، باز هم در حالت کاریکلماتوری جمله میشود گفت: شاعر غریبی بود. چون کم از خودش حرف میزده و اگرحرفی بوده، میشده کاریکلماتور، از حرفها و خاطرات دوستان باید روایت زندگیاش را یافت. و الحق که به قول بیژن اسدیپور: «این مرد موجود غریبی است!» (نشریه بخارا، مهر ۱۳۷۸). از طنزنویسی شرع میکند و بعدتر، از نوشتن تصویرهای ذهنیاش، به پیشنهاد اردشیر محصص، به کشیدن آنها روی میآورد. عمران صلاحی از همکاری با او میگوید: «در توفیق، حرفهایی که شاپور میزد و طرحهایی که میکشید، شبیه کارهای آدمیزاد نبود. به همین علت کارهایش بیشتر در صفحات «دارالمجانین» و «سبدیات» چاپ میشد، به اسم آقای جدولدوست. من هم در آن صفحات دوست آقای جدولدوست بودم! … وقتی در برابر طرحهای شاپور میایستی، خودت باید درباره آنها فکر کنی و چیزی از شاپور نپرسی، چون به جای جواب از او کاریکلماتور خواهی شنید… اگر از او بپرسی چرا گربهها از جارختی آویزان هستند، خواهد گفت: در خانهٔ ما گربه زیاد است. یک روز وقتی در کمد لباسها را باز کردم، دیدم گربهها آنجا تشکیل جلسه دادهاند. من هم در طرحم آنها را از جارختی آویزان کردم.» ( گزینهٔ کاریکلماتور، ۱۳۷۱) اینکه در ادبیات فارسی، نمونههای فراوان جان دادن به اشیا یا انساننمایی جانداران بسیار به کار رفته، خواندن جملههای کوتاهی را که پرویز شاپور نوشته و حتی برداشت شعرگونه از تصاویری را که کشیده، برای خواننده و بیننده آسان میکرد. ولی شعر نامیدن نوشتههای او کمی سخت بود؛ در حالی که شعر نو در ادبیات سالمند فارسی بسیار نو بود و هنوز بسیاری از شعر، انتظار وزن و آهنگ و پند و مغازله داشتند؛ همین که شاملو نام جدیدی بر آن گذاشت، پذیرش و خوانش آنها سادهتر شد. و هم این که تازگی و عامیانه بودن نوشتار این جملهها و عبارتهای کوتاه، با توجه به زمان نشر آنها، در حال و هوای علاقهٔ جامعهٔ ادبیات به نوگرایی، این نامگذاری جدید را پذیرفتنیتر کرد. در کنار انتشار چند کتاب و شرکت در چند نمایشگاه، شباهت طنز و مطایبه عبید زاکانی با نوشتههای پرویز شاپور، او را به طراحی موشها و گربه های فراوان در کتاب موش و گربه عبید کشاند. «وقتی یک طراح طنزپرداز به ملاقات شاعری چون عبید میرود، چه اتفاقی میافتد؟ حادثهها غیرقابل پیشبینی است. شاید که دنیای غریب دیگری کشف میشود. پرویز شاپور پیشبینی این جهان ناممکن را در گردش قلمش میسر کرده است.» (طراحان طنزاندیش ایران، ایراندخت محصص، ۱۳۵۴) عمران صلاحی درباره او در نمایشگاه سال ۵۶ نگارخانه تخت جمشید ( نمایشگاه مشترک بیژن اسدیپور، پرویز شاپور، عمران صلاحی) میگوید: «موش و گربه و ماهی و پرویز شاپور: این چهار موجود طرحهای پرویز شاپور را ساختهاند.». و بعدها اضافه میکند:« حالا میتوان به این موجودات ، سنجاق قفلیها، جارختیها و اردشیر محصص را هم اضافه کرد!» ( گزینهٔ کاریکلماتور، ۱۳۷۱) اگر شعر گفتاری پر از تخیل است که تصویری در ذهن ما می سازد، طراحی های او هم شعرهایی است که ذهن را به تخیل وامیدارد. صورت تصویری همان آرایه تشخیص که بسیارشنیدهایم. به قول عمران صلاحی: او همان قدر که در محبت کردن دست و دلباز است، در مصرف خط و کلمه صرفهجویی میکند. (گزینهٔ کاریکلماتور، ۱۳۷۱) … طرحها را با سنجاق قفلی شروع کردم و نوشتهها را با رنگینکمان و موش و گربه و ماهی و گلقالی و پشهبند و پیراهن گلدار و غیره… . به طور کلی دوست دارم و تقریباً نیمچه مهارتی که یک شیٔ را از نقطه نظرهای مختلف نگاه کنم و چیزهای مختلف راجع به آن بکشم یا بنویسم. سعی من هم در این است که سوژههای شکارشده را زود رها نکنم. و دست آخر اینکه از پلکان فکاهیات بالا رفتم تا به طنز رسیدم. (فانتزی سنجاق قفلی، گفتگو با بیژن اسدیپور) گربه روی سنجاق قفلی



ادبیات ایران




