خردمندی، دردمندی است
نویسنده: سیمین داوودی، فریبا کامران
ناشر: نیماژ
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۴۳۸
شابک: ۹۷۸-۶۰۰۳۶۷۹۳۵۱
خردمندی، دردمندی است
«خردمندی، دردمندی است»، کلامی از نمایشنامه ادیپ شهریار، انتخاب مناسبی برای نام کتابی است که قصد گرامیداشت یاد و خاطره یکی از چهرههای شاخص تئاتر ایران را دارد.
رکنالدین خسروی، متولد سال 1308 و دانشآموخته مرکز دراماسنتر لندن، همراه با دکتر مهدی فروغ از اولین موسسان اداره تئاتر در ایران بود. او را پدر تئاتر تجربی ایران میدانند. استاد دانشگاه، مترجم، نویسنده و کارگردان چندین اثر نمایشی شاخص و بهیادماندنی بود. اما در روزگاری که ثبت و ضبط آثار هنرهای نمایشی آسان و مرسوم نبود و با تغییراتی که وقوع انقلاب ایجاد کرد، کارهای ارزشمند او مجال دیده شدن و بهرهمندی توسط طیف گستردهتری را پیدا نکرد.
اکنون کتاب خردمندی،دردمندی است قصد دارد تا این چهره تأثیرگذار تئاتر ایران را با معرفی بخشی از اندیشهها و نگاه او معرفی کند. مردی که اندیشهها و شیوه کار پیشرویی در تئاتر ایران داشت اما کمتر از او نشوته و معرفی شده است.
کتاب بیشتر جنبه گردآوری دارد. حتی نخواسته در آغاز زندگینامه خطی از خسروی بنویسد؛ در روزگاری که با یک جستجوی ساده میشود شرح حال هرکسی را در فضای مجازی پیدا کرد ضرورتی هم به این کار نیست. بهجای آن تلاش کرده تا بخشی از نوشتههای او را که در نشریه چیستا طی دو دهه منتشر شده در دستهبندی مناسبی بازنشر کند.
دستهبندی نوشتههای خسروی در پنج بخش انجام شده و باعث میشود که خواننده با نگاه، شیوه کار و دانش خسروی بهتر آشنا شود.
اولین بخش «در مسیر بازیگر» نام دارد و در چهار مطلبی که انتخاب شده خسروی با عنوان گذاری در جهان بازیگری از تکنیک و نگاه و فرآیندی میگوید که بازیگر نمایش تجربه میکند و تأثیری که هم بازیگر و هم بیننده تئاتر از آن میپذیرند.
بخش بعدی عنوان «از چشم کارگردان» را دارد، مفصلترین بخش کتاب که در آن آموختههای فراوانی در عرصه کارگردانی از شیوههای اجرای یونان باستان تا نمایش عروسکی، از ترکیببندی تا نکات مهم در آمادهسازی نمایش وجود دارد. این بخش خود میتواند شکل یک کلاس تئوری و تجربی برای علاقمندان به نمایش داشته باشد.
سومین بخش کتاب با مقالاتی بسیار جذاب با عنوان «نمایش و آئین» است. در این مقالات خسروی نظرات و نمونههای مطرح در خصوص آئینهایی که شکل نمایشی داشته یا پیدا کردهاند را بیان کرده. او هم نقبی به آثار انسانشناسان زده و هم از اسطوره و رمز و راز گفته و پیوند تنگاتنگ آئین و نمایش را نشان داده.
«پرترهها» بخش بعدی است که به مقالاتی اختصاص دارد که خسروی درباره چند چهره مطرح ایرانی نوشته: محمدعلی جعفری، استاد خالقی، ابوالقاسم عارف، ایرج پزشکنیا، جهانگیرخان صوراسرافیل، فرخی یزدی و اکبر رادی. تنوع چهرههای مطرح شده و نکات مطرح شده در هر مقاله، وسعت دانش و گستردگی علاقهمندیهای خسروی را نشان میدهد.
آخرین بخش شامل سه مقاله با عنوان «یادداشتهای شیلی» است که نگاهی به تئاتر در شیلی پیش و پس از کودتای سال 1973 در آن کشور دارد و به نوعی حیات و تأثیر تئاتر را در دوران اختناق بررسی میکند.
نوشته سیمین داوودی، همسر رکنالدین خسروی، که در انتهای کتاب با نام پنجاه سال با رکنالدین خسروی آمده، شاید ویژهترین و بهیادماندنیترین بخش کتاب باشد. جدا از ارزشی که این نوشته در ثبت زندگی و نگاه خسروی دارد، به مقولاتی مهمی از فراز و فرودهای تاریخ معاصر ایران اشاره میکند. از نگاهی اجتماعی این نوشته تأثیرهای مهلکی را که مسائل سیاسی برروی روند کار و زندگی یک هنرمند میگذارند نشان میدهد. داوودی که خود از شاگردان خسروی بوده و با هنر و نمایش آشناست، با زبان و قلمی شیوا، به روشنی به ما نشان میدهد که جسم و روان خسروی که سرشار از عشق به تئاتر بود، چطور در تندبادهای سیاسی روزگار ضربه دید و زخمهای عمیق برداشت. مردی که حتی در آخرین روزهای فراموشی و پریشانی، نام نمایش و خاطرات تئاتر، ذهن و حافظهاش را روشن میکرد.
از نگاهی دیگر، بیان این خاطرات توسط همسر و همدم یک هنرمند، تجربه عمیق و تکاندهندهای از یک زندگی مشترک را نشان میدهد. داوودی در بیان خاطراتش کاملا صادقانه و صمیمانه روزهای تلخ و شیرین را شرح داده و در فرهنگ و ادبیات ما که حتی زندگینامههای شخصی نیز دچار خودسانسوری و نشان دادن چهره دیگری از خود هستند، این صداقت و شرح حال گفتن از زبان همسر یک هنرمند، ستودنی است.
پیداست که بخشی از این خاطرات که مربوط به سالهای زندان خسروی بودهاند، کوتاه یا حذف شدهاند که البته از این جهت سیمین داوودی مقصر نیست و شاید روزگاری بتوانیم شرح کاملی از آن را بخوانیم.
خردمندی، دردمندی است با کوشش سیمین داوودی و فریبا کامران فراهم شده. کامران که خود شاگرد خسروی بوده است در مقدمه صمیمانهای که در آغاز کتاب نوشته، آشناییاش با خسروی و شرح دردمندانهای از آخرین فعالیتهای تئاتری او در ایران نوشته. روزگاری با اندکی کورسوی امید به تدریس و کارگردانی دوباره خسروی انجامید اما شوربختانه چندان دوام پیدا نکرد تا به مهاجرت ناگزیر او منجر شد.
در کتاب جای تصویر به شدت خالی است اما نوید داده شده که به زودی در سایتی که برای رکنالدین خسروی راهاندازی خواهد شد مجموعه کاملی از اسناد (از پوستر تا عکس و فیلم) در معرض نمایش گذاشته خواهد شد. قطعا چنین کاری هم در شناسایی بیشتر او و هم برای ثبت بخشی از تاریخ فعالیتهای معاصر نمایشی در ایران، مفید و اثربخش خواهد بود.
کتاب خردمندی، دردمندی است، کتاب پرحجمی است گرچه هنوز بخش کوچکی از فعالیتها و تصویر یکی از چهرههای معاصر هنر ایران را نشان میدهد، اما برای بیان دردمندی گویاست.
بخشی از کتاب
در یکی از همین روزها که از جای خالی رکنی در خانه خیلی دلم گرفته بود برای پرکردن این خلاء و مشغول کردن خود، به مرتب کردن کاغذها و یادداشتهای پراکندهی رکنی در یکی از کشوها پرداختم.
در میان کاغذها نامهای از زندهیاد هوشنگ حسامی را دیدم که در تاریخ 28/2/1376 از ایران برای رکنی نوشته بود. نامهای مفصل در چند صفحه پر از درد دل و گلایه از اوضاع.
در بخشی از آن نوشته بود: «میخواهم تو را با این حافظه لعنتی که بخشی از شوربختیهایم را به آن مدیونم، به سیوچندسال پیش برگردانم. شبی پس از اجرای موفق لبخند باشکوه آقای گیل (سال 1353) رفتیم به کافهی سلمان که شام فقیرانهای هر شب را بخوریم، شادی زیر پوستمان میدوید از استقبال تماشاچیان به هیجان آمده بودیم. نمیدانم از ترس آن سعادت گذرا، ناگهان دلم گرفت، گفتم: رکنی بیا برویم از اینجا، بیجهت دل خوش کردهایم، جایی برویم که کارمان خریدار داشته باشد، که بی هراس از سگهای هار کار کنیم.
تو که چشمهایت میخندید گفتی ما به این مردم بدهکاریم. حتی بر گردن ما حق دارند باید به آنها یاد دهیم زندگی معنایی جز این دارد، که آنها میشناسند.»
در بخش دیگری در همین نامه خواندم: «چه انتظاری داشتی؟ میخواستی بگذارند تو، کوهولین و ادیپوس را بیدغدغهی خاطر به صحنه بیاوری؟ میخواستی در شوره زار گل برویانی؟ حال، اینجا و اکنون ببین با خودمان چه کردیم…»
نویسنده معرفی: گیتی صفرزاده