سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

مهمان مامان

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

رده بندی سنی کتاب: 15+

ناشر: نی

نوبت چاپ: ۱۲

سال چاپ: ۱۳۹۲

تعداد صفحات: ۹۶

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۱۲۲۴۴۷


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
مهمان مامان

تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند

مهمان مامان، داستان بلندی است که در پانزده فصل کوتاه روایت می‌شود و وقایع آن یک بازه‌ی زمانی کوتاه (از عصر تا نیمه شب) را در برمی‌گیرد. داستان که در خانه‌ای با بافت قدیمی در یکی از مناطق جنوبی شهر تهران رخ می‌دهد، روایت‌گر تلاش‌های یک خانواده برای پذیرایی از مهمانان‌شان است.

داستان مهمان مامان، به خوبی، فضای زندگی در محله‌های قدیمی و سنتی شهر تهران را بازنمایی می‌کند و فرهنگ طبقه‌ی محروم را به نمایش می‌گذارد. در این کتاب هم، فقر مانند بسیاری از آثار مرادی کرمانی، از درونمایه‌های اصلی است. اما طنزی که عضوی جدا نشدنی از قلم و نگاه این نویسنده است به تلطیف فضا می‌پردازد و درهم‌آمیختگی تلخی و شیرینی را نشان می‌دهد.

از این اثر در سال 1382، یک اقتباس سینمایی به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد.

 

فیلم مهمان مامان

 

 

درباره نویسنده

 

هوشنگ مرادی کرمانی در 16 شهریور 1323 در روستای کویری سیرچ(کرمان) به دنیا آمد. مادرش وقتی او نوزاد بود از دنیا رفت، پدرش هم به دلیل افسردگی شدید نتوانست کنار تنها فرزندش بماند. بنابراین کودکی مرادی کرمانی در منزل پدربزرگ و مادربزرگش سپری شد. پدربزرگی که کدخدای روستا بود اما به مرور املاکش را از دست داد.

عموی مرادی کرمانی، معلم روستا بوده، برای همین او از کودکی با آثاری مانند گلستان سعدی، غزلیات حافظ، امیرارسلان نامدار و … آشنا می‌شود. مرادی کرمانی تا سال پنجم دبستان در سیرچ می‌ماند و پس از تمام کردن دوره‌ی ابتدایی برای گذراندن دوره‌ی متوسط به کرمان می‌رود. در کرمان هم‌زمان با تحصیل کارهایی مانند کار در دکان نانوایی، کتاب فروشی، نوشتن آگهی فیلم برای سینماها و … را تجربه کرد.

ردپای این تجربه‌ها در آثار او دیده می‌شود، مانند داستان نان از کتاب قصه‌های مجید. اولین تجربه‌های جدی نوشتن برای مرادی کرمانی از همین زمان آغاز شد؛ از نوشتن داستان‌های طنزآمیز برای روزنامه دیواری مدرسه که اولین جایزه‌ی ادبی‌اش را هم برای همین روزنامه دیواری دریافت کرد. او نمایشنامه‌هایی نیز برای اجرا در مدرسه می‌نوشت.

 

مرادی کرمانی از سال 1339 فعالیت حرفه‌ای خود را با نویسندگی برای رادیو محلی کرمان آغاز کرد. با مخالفت خانواده‌اش برای تحصیل در رشته‌ی ادبی، دبیرستان حرفه‌ای بازرگانی را انتخاب کرد. بعد از اتمام دوره‌ی دبیرستان به تهران مهاجرت کرد و در هنرستان هنرهای دراماتیک ثبت نام کرد. در همین دوران برای گذران زندگی به کارهای مختلفی پرداخت، مانند ایفای نقش‌های کوچک در نمایش‌ها، معلمی و … همین دوران در کنکور مدرسه‌ی عالی ترجمه قبول شد و لیسانس خود را در رشته‌ی زبان انگلیسی دریافت کرد.

 

هوشنگ مرادی

 

 

اولین داستان مرادی کرمانی به نام کوچه‌ی ما خوشبخت‏ها در سال 1347در مجله‌ی خوشه با سردبیری احمد شاملو منتشر شد که حال و هوایی طنز آلود داشت. پس از چاپ این داستان، داستان‌های دیگری را نیز در همین مجله به چاپ رساند.

بعد از تعطیلی این نشریه، فعالیت خود را در نشریاتی مثل سپید و سیاه، اطلاعات هفتگی و … ادامه داد. همین فعالیت‌های مطبوعاتی نثر ساده‌ی هوشنگ-مرادی-کرمانی را شکل داد، نثری که به زبان روزمره‌ی مردم نزدیک است و پر است از اصطلاحات مردم کوچه و بازار. اولین کتاب داستان مرادی کرمانی، «معصومه» که حاوی چند قصه‌ کوتاه است در سال ۱۳۵۰ منتشر می‌شود.


او از سال 1352 همکاری با رادیو را آغاز می‌کند و به نویسندگی برای این رسانه می‌پردازد. معروف‌ترین و مهم‌ترین کاراکتر داستان‌های او یعنی مجید همین‌جا خلق می‌شود. اقبال مخاطبان رادیو نسبت به قصه‌های مجید، که انعکاس زندگی شخصی مرادی کرمانی بود، باعث شد که نوشتن این قصه‌ها تا حدود صد و چهل قسمت ادامه پیدا کند، حتی بعد از انقلاب 1357 هم، مدیران رادیو به ادامه‌ی این قصه‌ها تمایل نشان دادند.

 


فضای قصه‌های مجید به نسبت داستان‌هایی که آن زمان برای کودکان و نوجوانان منتشر می‌شد متفاوت بود. رنگ و بویی ایدئولوژیک نداشت و داستان‌های واقع‌گرایی بودند که به سادگی، به زندگی روزمره‌ی پسری خیال‌پرداز و بازیگوش که عاشق ادبیات است و با مادربزرگ‌ش زندگی می‌کند، می‌پرداختند. طنز قوی موجود در این قصه‌ها که هم با شخصیت مجید و هم با قلم مرادی کرمانی تنیده شده، این داستان‌ها را جذاب‌تر می‌کند.

مرادی کرمانی سی و هشت قصه از قصه‌های مجید اجرا شده در رادیو را، برای چاپ انتخاب می‌کند، جلد اول این مجموعه در سال 1358(یا 1359) توسط انتشارات سحاب به چاپ می‌رسد.
اولین جایزه‌ای که مرادی کرمانی برای آثارش دریافت می‌کند در سال 1359 است، بچه‌های قالیبافخانه کتاب برگزیده‌ی شورای کتاب کودک می‌شود.

همین کتاب موفق می‌شود دیپلم افتخار آی.بی.بی. وای(دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان) و رئیس هیات داوران جایزه‌ی جهانی هانس کریستین آندرسن را در سال 1980 دریافت کند. او برای نوشتن بچه‌های قالیبافخانه به کرمان رفته بود و ماه‌ها در کنار بافندگان قالی نشسته بود تا احساس آن‌ها را به خوبی درک کند. مرادی کرمانی در طول فعالیت حرفه‌ای‌اش جوایز متعددی را هم از نهادهای ایرانی هم نهادهای بین‌المللی دریافت کرده است.


نثر موجز و تصویری مرادی کرمانی، باعث شده آثار او، بیش از هر نویسنده‌ی ایرانی دیگری به صورت فیلم دربیاید. شاید این نثر دراماتیک نتیجه‌ی علاقه‌مندی او به سینما و تحصیل در هنرستان در سال‌های اولیه‌ی اقامت در تهران باشد. تا کنون کارگردانان ایرانی مطرح بسیاری آثار او را مایه‌ی اقتباس سینمایی قرار داده‌اند.


از این نویسنده تا کنون نزدیک بیست اثر به چاپ رسیده که قالب‌های متفاوتی دارند. مجموعه داستان کوتاه، داستان بلند، زندگی‌نامه‌ی خودنوشت و …. بسیاری از این آثار به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند و حتی، علاوه بر ایران، به کتاب‌های درسی کشورهای دیگر نیز راه پیدا کرده‌اند.


دنیای داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی برخاسته از تجربیات شخصی این نویسنده است و ردپای تجربه‌های فردی او از روابط انسانی در کتاب‌هایش دیده می‌شود.، دنیایی که با عناصر تکرارشونده‌ای چون فقر و محرومیت، زندگی روستایی، فقدان حضور پدر یا مادر(گاه هر دو)، نزدیکی با طبیعت و… همراه است.

مرادی کرمانی در گفت‌وگویی از عناصر مشترک قصه‌های خود یعنی یتیمی، فقر شرافتمندانه و روستا یاد می‌کند که نتیجه‌ی تأثیر محیطی است که در آن پرورش پیدا کرده است. بسته به فضا و روند داستان‌ها، این عناصر کمابیش در تمامی آثار مرادی کرمانی حضور دارند. میان بسیاری از شخصیت‌های آثار این نویسنده شباهت‌هایی وجود دارند و شخصیت‌های کتاب شما که غریبه نیستید (که اتوبیوگرافی نویسنده است) در آثار دیگرش به‌خصوص داستان آن خمره و قصه‌های مجید تکرار می‌شوند.


یکی از ویژگی‌های مهم آثار مرادی کرمانی ترسیم فضایی واقع‌گرایانه است که با نثری ساده و آمیخته به اصطلاحات مردم کوچه و بازار، ارائه می‌شود. شخصیت‌های داستان‌های مرادی کرمانی، شخصیت‌هایی زنده و ملموس هستند. شخصیت‌هایی باورپذیر که حتی اگر بسترشان، محیطی روستایی باشد عمق روابط انسانی را بازتاب می‌دهند، به همین دلیل دغدغه‌های آن‌ها برای مخاطب‌هایی از هر طبقه‌ی فرهنگی و اجتماعی آشناست.

 

بخشی از کتاب مهمان مامان

 

عروس بلند شد.
– جواد، جواد! پاشو برویم.
کلاه پسرخاله را از کنار آینه برداشت. داد دستش.

بابا گفت:
– کجا بروید؟ تازه سر شب است. یک لقمه نان کارگری با هم می‌خوریم. پنیر و ماست و تخم‌مرغ داریم. دوست ندارید شام ساده‌ای با ما بخورید؟
– این حرف‌ها چیه؟ می‌ترسم به زحمت بیفتید.
– من امشب نمی‌گذارم شما شام‌نخورده بروید. مرگ من بنشینید. جان همین عروس خانم بمان. اگر بروید خاله‌تان ناراحت می‌شود.
دست انداخت شانه پسرخاله را گرفت. سرشانه‌اش را بوسید: « روی مرا زمین ننداز، نرو.»

مادر حرص خورد و گفت:
– عباس راست می‌گوید. نروید بالاخره چیزی فراهم می‌کنیم با هم می‌خوریم.
پسرخاله کلاهش را از سرش برداشت و گذاشت کنار آینه.

 

 

نویسنده معرفی: مریم محمدخانی