
بورخس از لابهلای کلمات
شاید نتوان بین بورخس و ماریو بارگاس یوسا نقطهی مشترکی، جز آمریکای لاتینی بودن، یافت. بورخس؛ پیچیده در متافیزیک و فانتزی، غوطهور در آینهها، هزارتوها، ببرها، شاعر و داستاننویسی بدور از سیاست. اما یوسا، سرمست از واقعیت و تاریخ، تشنهی رسواکردن دیکتاتورها، نظامیها، رماننویسی تا مغز استخوان سیاسی. با وجود چنین تفاوتهایی، چه چیز بارگاس یوسا را به بورخس نزدیک میکند تا با چنین تجلیل و تکریمی در کتابِ یادداشتهای «نیم قرن با بورخس» از او یاد کند؟