قصه شبهای زمستان
این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند
طبق معمول هر سال به مناسبت سال نوی میلادی به سراغ ارمنیان میرویم و به جنبهای از زیست اجتماعی آنها و اثری که بر فرهنگ ایرانزمین داشتند میپردازیم. این بار سراغ قصههای نویسندگان ارمنی رفتهایم، قصههایی که زبان برخی از آنها ارمنی است و بعد از ترجمه بررسی شده و زبان برخی دیگر نیز از ابتدا فارسی بوده است. در این پرونده آثار هوهانس تومانیان، الکساندر شیروانزاده، زویا پیرزاد، روبرت صافاریان و آراز بارسقیان معرفی شدهاند. برخی میپرسند چرا سراغ ارمنیان میرویم؟ و پرداختن به اقوام چه اهمیتی دارد؟ در کلاس زیست شناسی دوم دبیرستان استادی داشتیم که درباره ذخایر زیستی جانداران این توضیح را میداد: «اگر میخواهید به تنوع گستردهتری از ذخایر زیستی ممکن دست یابید کویر بهترین جا است زیرا ذخایر ژنتیکی خیلی از گونهها را به علت دوری از هیاهوی جریان اصلی، در خود حفظ و بستر مطالعه خوبی فراهم میکند.» ادبیات اقوام بخصوص اگر ادبیات مکتوب و دیرپا باشد به علت دوری از روند اصلی، ذخایر فرهنگی را در خود حفظ میکند. من خود ریشه و قصهی خیلی از کلمات و اصطلاحات زبان فارسی را که توضیح واضحی برایشان ارائه نشده بود در زبان ارمنی یافتم. این مقدمه چه ربطی به پرونده ما دارد؟ باکو، تفلیس، تبریز و استانبول مثل خواهرهایی هستند که نبض خیلی از تغییرات روزگار در آنجا میزده، بخصوص در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم. قفقاز بهواسطه داشتن شهرهای پررونق، پیدا شدن منابع نفتی، طبقه تحصیلکردهای که با سنتهای ایرانی خو دارند و چند دههای که از مام میهن کنده شده، جایی است بالقوه مستعد برای قیام در برابر ظلم. اینگونه جرقههای انقلابهای بلشویکی روسیه، مشروطه ایران و تغییرات عثمانی در قفقاز زده شد. از آن زمان تاکنون در ایرانزمین چه میگذرد؟ ارمنیان چگونه این تغییر تحولات را دیدهاند و نقل کردهاند؟ از هوهانس تومانیان نویسنده ارمنی شروع میکنیم. نویسنده دموکراتی که عنوان نویسنده مردمی را کسب کرد و ارمنیان بسیار دوستش میدارند. کتاب «هوهانس تومانیان، شاعر و داستاننویس ارمنی» به قلم واراند گرجیان و قوامالدین رضویزاده را روبرت صافاریان معرفی کرده است. یک بخش را هم به تصویرسازیهای جذاب کتاب او اختصاص دادهایم. یکی دیگر از دمکراتهای قفقازی آن زمان که نویسنده معروفی با تجربهی زیسته بسیار عجیب و غنی است، الکساندر شیروانزاده است. کتاب «کائوس» این نویسنده به ترجمه آندرانیک خچومیان در بازار کتاب ایران در دسترس است که زیست مردم در شهر باکوی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را با بیطرفی و نکتهبینی شرح میدهد. در طول زمان و عرض مکان سفر میکنیم به آبادان اوایل دوران پهلوی دوم و با روش زیست جامعه ارمنی در آن زمان آشنا میشویم. زویا پیرزاد در کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» تغییرات هویت ایرانی-ارمنی در حین اشتغال به کار در شرکت نفت را تصویر کرده است. کمکم به 50 سال اخیر میرسیم و اتفاقهایی که بسیاری از ما یا خود تجربه کردهایم یا از زبان پدر-مادر یا پدربزرگ-مادربزرگهایمان شنیدهایم. زیست در زمانه بعد از انقلاب مشروطه و شاید بعد از انقلاب اسلامی، زمانهی اتفاقهای سریع و پر تعداد. در این میان روبرت صافاریان کتابهای داستان جذابی منتشر کرده است. «اگر برف از باریدن بازنایستد»، «یاداشتهای سردبیر هایاتسک»، «خانه دو طبقه خیابان سنایی» و …. قصههایی نیمه واقعی- نیمه خیالی از نحوه زیست ارمنیان معاصرتر. دیگر به زمان خودمان رسیدهایم، بعضی جوانان ارمنی اکنون چطور زندگی میکنند؟ با هم نسلهای دیگرشان در جاهای مختلف ایرانزمین و جهان چه شباهتها یا تفاوتهایی دارند؟ «یکشنبه»، «دوشنبه» و «سهشنبه» آراز بارسقیان نمونهای از روش زیست و نحوه نگرش جوانان امروز است. شاید بپرسید چرا زیست ارمنیان را برای مخاطبان شرح میدهیم، ولی مثلا زیست کردها، عربها، بلوچها و یا حتی تاجیکها، هزارهها و ازبکها را بیان نمیکنیم؟ حق با شما است. لازم است تا جای امکان زیست جوامع مختلف را که با هم در این سرزمین زندگی میکنند ثبت کرد و خواند و شناخت. شما هم شروع کنید.قصه شبهای زمستان














