سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

در انتظار زندگی

در انتظار زندگی

 

به عروسک‌ها نگاه کن. فکر می‌کنی آن‌ها منتظر چه چیزی هستند؟ یک چیز هیجان‌انگیز؟ یک مهمان ناخوانده؟ یا یک دوست جدید؟ صبر کن! شاید آن‌ها منتظر تو باشند. کتاب انتظار عروسکی برای این اینجاست تا با ما از حس «انتظار» حرف بزند. نه فقط با ما، بلکه هم‌چنین با کودک ما!

به عروسک‌ها نگاه کن. فکر می‌کنی آن‌ها منتظر چه چیزی هستند؟ یک چیز هیجان‌انگیز؟ یک مهمان ناخوانده؟ یا یک دوست جدید؟ صبر کن! شاید آن‌ها منتظر تو باشند. کتاب انتظار عروسکی برای این اینجاست تا با ما از حس «انتظار» حرف بزند. نه فقط با ما، بلکه هم‌چنین با کودک ما!

 

 

از روزی که یک مادر متوجه می‌شود بچه‌ای در شکمش دارد و این خبر را با ذوق و شوق به پدر و بعد به تمام دوستان و آشنایان اعلام می‌کند، «انتظار» آغاز می شود. «انتظار» چیزی ا‌ست که ما قبل از ورودمان به این دنیا آن را تجربه می‌کنیم و کسانی هم که در این تجربه با ما شریک‌اند مثل مادر و پدر و… آن را حس می‌کنند. شاید با خودتان بگویید یک نوزاد که این چیزها را نمی‌فهمد، «انتظار» مفهومی پیچیده و سخت است که خارج از درک دنیای ذهنی یک نوزاد است. اما تمام مفاهیم پیچیده، در هر سنی یک روز حس و تجربه شده‌اند.

ما از کودکی برای هر چیز کوچک و بزرگی در زندگی باید انتظار بکشیم، از به دنیا آمدن گرفته تا خوردن شیر مادر، از محبت دیدن گرفته تا لمس حضور پدر و مادر. از رسیدن به خواسته‌ای کوچک مثل یک اسباب‌بازی گرفته تا رسیدن به خواسته‌ای بزرگ‌تر مثل دریافت عشق یا توجه. در تمام آدم‌ها همیشه میلی وجود دارد که منتظر است تا به دلخواهش برسد، اما اگر این میل یک بار به خواسته‌اش نرسد چه؟ آن‌وقت چه می‌شود؟

 

اینجاست که مفهوم «انتظار» رنگی تیره و تار به خودش می‌گیرد و از دل آن احساسات ناراحتی، خشم، اضطراب، افسردگی و بی‌تفاوتی و … بیرون می‌زند. تحمل این حس‌ها سخت‌ است و معمولا برای کودکی که هنوز درک درستی از دنیا و زندگی اجتماعی ندارد، سخت‌تر هم می‌شود. ما آدم بزرگ‌ها خودمان یک روز کودکی بوده‌ایم که شاید طعم یک انتظار سخت را چشیده‌ایم، شاید هم نه!

کتاب انتظار عروسکی نوشته‌ی کوین هنکس برای این اینجاست تا با ما از حس انتظار حرف بزند. نه فقط با ما، بلکه هم‌چنین با کودک ما! داستان این کتاب این‌طور آغاز می شود: «یک روز پنج تا عروسک پشت پنجره منتظر بودند…» و فلاش بک. همین یک جمله می‌تواند چیزهای زیادی را به یاد ما و کودک ما بیاورد از روزهایی که انتظار کشیده‌ایم و حس‌های متفاوتی را تجربه کرده‌ایم.

کتاب تصویری انتظار عروسکی، داستان چند عروسک است که بدون شمردن روزها و ماه‌ها و سال‌ها پشت یک پنجره ایستاده‌اند و منتظرند چیزهایی که دلشان می‌خواهد را ببینند. بین آن‌ها یک عروسک خرگوشی هم هست که درواقع منتظر هیچ چیز و هیچ‌کس نیست، و همین داستان را زیبا می‌کند.

 

کودک در این قسمت از داستان با مفهومی آشنا می‌شود که شاید تا‌به‌حال کمتر کسی به آن توجه کرده باشد: منتظر هیچ چیزی بودن! آدم‌ها می‌توانند زمانی که منتظرند نه خوشحال باشند و نه ناراحت. می‌توانند نه حس مثبتی داشته باشند و نه حس منفی. در واقع «انتظار» در این قسمت از داستان از معنا و بارِ حسی، تهی می‌شود و به گوش کودک می‌رسد. نکته‌ی اصلی نیز همین‌جاست: این‌که به خیلی از مفاهیم زندگی بتوانیم بدون حس و فکر خاصی نگاه کنیم تا آن‌ها را از زوایه‌ی دید جدیدی ببینیم.

شاید اگر به انتظار کشیدن شبیه به یک اتفاق معمولی در زندگی نگاه کنیم، دیگر آن‌قدر برایمان سخت و تلخ و عذاب‌آور نباشد! شاید اگر «انتظار» را از تمام معناها خالی کنیم و با دید جدیدی به آن بنگریم، حس جدیدی به آن داشته باشیم. کتاب انتظار عروسکی می‌خواهد همین را بگوید. این‌که «انتظار» علاوه بر تمام تجربه‌های خوب و بدی که ممکن است برایمان به همراه داشته باشد، می‌تواند یک اتفاق معمولی در زندگی باشد.

در این کتاب ما می‌فهمیم که همه‌چیز می‌تواند از خیلی سیاه یا خیلی سفید بودن تبدیل به یک چیز خاکستری شود تا راحت بتوان دست بر گردنش انداخت و در کنار آن پشت پنجره به تماشای زندگی ایستاد.

در انتظار زندگی

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *