من نفرینی نامرئیام داستان ایفاست، زنی که عاشق همسرش، لیر، است، اما فرمانده لیر به فرزندانش توجه بیشتری نشان میدهد تا به او. خواهر ایفا، ایو، سر زاییدن دوقلوهای دوم از دنیا میرود و لیر ایفا را به همسری میگیرد تا نامادری فرزندانش هم بشود. .با اینکه این کودکان خواهرزادههای ایفا هستند، حسادت چشمش را پر میکند. او با جادویی خودآموخته این چهار کودک را به قو بدل میکند. این کار ایفا چه تبعاتی خواهد داشت؟