حادثه جو
نویسنده: مزدک علی نظری
ناشر: وزن دنیا
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۱۴۴
شابک: ۹۷۸-۶۲۲۹۱۰۱۴۳۸

حادثه جو
حادثه جو، یک کتاب مردمنگارانه است، درباره بخشی از جامعه ایران که کمتر در مطالعات مردمشناختی به آنها پرداخته شده است.
امینآقا فرزانه، لات معروف ایران بوده است. از همان تیپی که به عنوان مشتی میشناسیم. آدمهایی که میتوانند به یکی از دو سر طیف اراذل و اوباش، یا لوتی محل متمایل شوند. امینآقا هردو سر این طیف را رفته و برای همین شخصیت جذاب و قابل توجهی است.
او در سال 1339 در محله حصیرآباد راهآهن به دنیا آمده، در خانهای که با حلبی ساخته شده بود و بعدها به محله سیزده آبان فعلی کوچانده شده. زندگی فرزانه از همان آغاز با حوادث مختلف همراه بوده، یا مانند تعبیر کتاب، خودش حادثهجو بوده. تا قبل از 18سالگی چندینبار به زندان میافتد. وقتی در اواخر دهه 50 به خدمت سربازی میرود به امین کله معروف میشود، ازبس که بابت هرچیزی با کله میزده توی سر طرف مقابل.
امینآقا هم اهل ورزش بوده و هم دعوا. تعداد دعواهایی که کرده حد و حدود ندارد، همینطور تعداد زندانی شدنش و البته چندباری هم تبعید.دعواها خیلی اوقات سرنوامیس بوده، مثلا خبر میرسیده که فلانی در محل مزاحم زن و بچه مردم شده یا بیحرمتی و ضعیفکشی کرده، اینجاست که سروکله امینآقا و دارودستهاش پیدا میشده، گاهی حتی با شمشیر!
اما امین آقا از یک جایی روش زندگیاش را تغییر میدهد. تصمیم میگیرد که برود آن سر طیف، بشود آن مشتی و لوتی که همه سرش قسم بخورند و به بزرگی یادش کنند. دستگیر آدمها شود و امین اهل محل. که از او مثل طیب یاد کنند.
خودش میگوید یک جایی خسته شده، از این همه دعوا و زخم و زندان و بگیر و ببند. به قول خودش: «شما هرروز جوجه کباب بخوری، بعداز مدتی میگویی: کاش یک آبگوشتی بود میخوردیم! انسان وقتی راهی را میرود، خواسته، ناخواسته خسته میشود و میبرد.»
امینآقا فرزانه طرفداران بسیاری دارد. کسانی که حتی جملات او را در جاهای مختلف مینویسند. یکی از دلایل شهرتش همین جملات شیرینی است که میگوید، ازجمله «سلامتی گفتن»های ویژه در پایان مجلسها که نمونهاش در فیلم اعتراض مسعود کیمیایی هم ثبت شده.

اهمیت کتاب حادثهجو تنها در ثبت زندگی یکی از بزنبهادرهای قدیم تهران و تغییر مسیر و سرنوشتش نیست. با خواندن خاطرات او با بخشی از تهران، زندگی و فرهنگ مردم آن منطقه و البته فرهنگ لوتیگری. در مقدمهای که دکتر اصغر ایزدی جیران (جامعهشناس) بر کتاب نوشته حتی به این نکته اشاره شده که این اثر میتواند گام مهمی باشد در «مطالعات مردان» در ایران.
مزدک علی نظری مصاحبه با امینآقا فرزانه را در یک نشست انجام نداده. کتاب حاصل گفتوگوهای طولانی است که او در ملاقاتهای مختلف در طی چندین سال با فرزانه انجام داده. درمیان صحبتها هم خودش اطلاعاتی درباره وقایع و شخصیتها داده یا نکات ریزی را مطرح کرده. همین سبک باعث شده که کتاب یک مصاحبه ساده نباشد و هم لذت خواندنش بیشتر شود و هم تصویر چندوجهی از ماجرا و شخصیت مورد نظر بدهد.
آخرین گفتوگوی او با فرزانه در راه فرودگاه بوده، زمانی که او میخواسته همراه گروهی از فعالان برای گرفتن رضایت اولیای دم یک پرونده مهم به مشهد برود.
بخشی از کتاب
کف دست راستش بزرگ نوشته «حقیقت». روی برجستگی پایین انگشت شستش نوشته «علی غدهای» که اسم رفیق و بچه محلش بوده. و باز روی همان دست نوشته «آخ توبه». کف دست چپش هم فهرست بلندی از دوستان جانجانی دیده میشود: مجتبی رحیمی، علی اشرفخان و…
میگوید مجبور است همیشه جوراب به پا کند. امروز جورابی طرحدار پوشیده که اگر دقت کنی، از بخشهای توری آن روی پایش پیداست و چند خالکوبی که ندانی خیال میکنی طرحهای خود جوراباند. درکل، سبک لباس پوشیدنش این طور است که یقه را تا بالا میبندد و آستین پیراهنش را هرگز بالا نمیزند. به قول خودش در سرما و گرما مجبور است خود را بپوشاند که مبادا جوانی ببیند و بدآموزی شود. با این وجود، تتوها و زخمهایش آنقدر زیادند که به هرحال از گوشهای بیرون میزنند و شمایلی که زیر آن جامه پنهان است را، آشکار میکنند.
خیلی دلم میخواهد به بهانهای مثل تصویربرداری در حمام سنتی یا مثلا زورخانه، کاری کنیم که امینآقا قبول کند لباسهایش را درآورد و آن «اطلس درد» را به تنش ببینم… این بستگی دارد تا چقدر با خودم و با او بیرحم باشم.
نویسنده معرفی: گیتی صفرزادهنوشتهها و کتابهای مرتبط