تهران شهر بی آسمان
نویسنده: امیرحسن چهل تن
ناشر: نگاه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۸۰
تعداد صفحات: ۱۱۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۰۷۳۲
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
تهران شهر بی آسمان روایت کرامت است، مردی که زندگیاش را روایت میکند.
کرامت که اینک در تهران پس از سالهای انقلاب زندگی خوبی برای خودش جفت و جور کرده، در لابلای تعریف اتفاقات روزمره زندگی، نقبی هم به گذشته خود میزند و ضمن گفتن سرگذشتش بخشهایی از تاریخ ایران را هم مرور میکند.
کرامت کودکی و نوجوانی سختی داشته، مورد تجاوز قرار میگیرد اما او اهل استفاده از موقعیتهاست. برای همین است که به زودی در دارودسته لمپنهای تهران قرار میگیرد، لمپنهایی که همیشه بلدند چطور از موقعیتها به نفع خودشان استفاده کنند، چه زمان خلع مصدق باشد و چه زمان پیروزی انقلاب.
یکی از نقشهایی که کرامت در زندگیاش میگیرد، قرار گرفتن جزو دارودسته شعبان بی مخ است. بساط زن بازی و عرق خوری و پولشان جور است فقط باید هروقت که شعبان خان ندا میدهد برای اقدام خیابانی بروند. هرچه باشد مملکت صاحب دارد و هروقت که لازم باشد باید این را به بقیه نشان داد، با چاقو ضامن دار و وسط خیابان.
حالا سالهای انقلاب است. کرامت از لوطیگری و خواهر برادر گفتن خوشش میآید. چرخش نرمی به سمت انقلاب میکند، به نظرش میرسد که بالاخره نوبت او هم رسیده که سهم بیشتری داشته باشد.
کرامت لمپنی است که در هر دوره توانسته جای خودش را پیدا کند، در میان نیروهای بی نام و نشانی که اقدام خیابانی میکنند و چند پله زندگیشان را بالاتر میبرند. مهم نیست که در پایان هرچه میخواسته به دست آورده، مهم این است که او هنوز دلتنگ عشقی قدیمی است.
تهران شهر بی آسمان که در سال 1381 منتشر شد اولین کتاب از مجموعه تریلوژی تهران نوشته امیرحسن چهلتن است. دو کتاب بعدی این مجموعه با نامهای تهران، خیابان انقلاب و تهران، آخرالزمان امکان چاپ در ایران را پیدا نکردند. کتاب تهران شهر بی آسمان جایزه مهرگان ادب شد و گفته میشود متن چاپ شده آن نسبت به نوشته اصلی کمتر است و مورد سانسور قرار گرفته.
درباره نویسنده
امیرحسن چهلتن سال 1335 در تهران به دنیا آمد. در رشته مهندسی برق به دانشگاه رفت و در دوران دانشجویی دو مجموعه داستان به چاپ رساند.
در سالهای بعد برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و پس از بازگشت مدتی در جنگ ایران و عراق حضور پیدا کرد.
اولین مجموعه داستان او با نام صیغه در سال 1355 منتشر شد و بعد از انقلاب اولین رمانش را با نام روضه قاسم نوشت که مدت 20سال منتظر دریافت مجوز ماند. تالار آئینه، سپیده دم ایرانی، ساعت پنج برای مردن دیر است و چند واقعیت باورنکردنی نام تعدادی از آثار اوست.
بخشی از کتاب تهران شهر بی آسمان
*توی رختکن شعبون همیشه مضمون کوک میکرد. از غیرت و ناموس ملت میگفت و چیزی _هرچه دم دستش یا دوروبرش بود_ حوالهی خائنین میکرد. کرامت سردرنمیآورد. نمیدانست شعبون از چه و یا از کی حرف میزند. اما وقتی رگهای گردن شعبون ورم میکرد و بنای بدوبیراه میگذاشت و با دهان کف کرده، اخ و تف به اطراف میپراکند، کرامت به عربده میگفت: از دم چائیدن. سگ کی باشن آق شعبون.
شعبون دست به میان پشم سینه میبرد و سر شاه مملکت را قسم میخورد. میگفت: خدانکنه کار به اون جاها برسه…هرچی باشه ننهمون ما رو تو همین مملکت ترکمون زده؛ تو همین مملکتم سرمونو میذاریم زمین؛ نباید بذاریم خائنین این مملکتو به اجانب بفروشن.
بعد صدا را یک پرده بالا میبرد و میگفت: ما همه فدائیی اعلیحضرتیم.
*شیرین کاریهای کرامت اسمش را بین بروبچههای بامعرفت تهرون سر زبانها انداخته بود و تابستان بعد دوباره چندروزی نوبت او بود که ضرب شستش را به کسانی که میخواستند به شاه مملکت خیانت کنند، نشان بدهد.
صبح زود اکبر سیاه پیاش فرستاد و او فیالفور از سرچشمه بالا انداخت و خودش را به بهارستان رساند. پیرمرد از همان زیر پتو میخواسته اختیار ارتش را به دست بگیرد. اعلیحضرت قبول نمیکند. پیرمرد هم لبش کلفت میشود و استعفا میدهد. و بعد فقط همینقدر فهمید که آدمی به اسم جناب اشرف دوباره همه کاره شده است.
دستههایی از مردم به میدان میرسیدند و مردهباد قوام سر میدادند. کرامت و بقیه بچهها گوش به زنگ بودند؛ منتظر اشارهی بالا. وقتی که دیگر فریادهای مردهباد شاه داشت خون کرامت را به جوش میآورد، دستور حمله صادر شد.
گلوله و رگبار مسلسل. بچهها عقب نشستند. روی دیوارها نوشته بودند: یا مرگ یا مصدق!
نویسنده معرفی: گیتی صفرزاده
نوشتهها و کتابهای مرتبط
Thanks for clicking. That felt good.
Close